روایت آذر منصوری از جبهه اصلاحات و دولت پزشکیان
آذر منصوری نوشت: اصلاح انتخابات، مقابله با تعارض منافع، بازسازی اعتماد و بازگرداندن معنای واقعی به صندوق رأی، تنها در گرو تقویت روند حزبی شدن است؛ و این مسیر، در شرایط امروز ایران، از تقویت جبهه اصلاحات میگذرد.
به گزارش هممیهن آنلاین، آذر منصوری در کانال تلگرامیاش نوشت:
در فضای سیاسی امروز ایران، نسبت میان جریانهای سیاسی و دولت برآمده از انتخابات نیازمند بازخوانی جدی است؛ بهویژه زمانی که جریانی مانند اصلاحطلبان با صراحت اعلام میکند کاندیدای اختصاصی دارد و بر اساس یک تصمیم جمعی پشت سر او میایستد. پیروزی چنین نامزدی، تعهداتی دوگانه بر دوش جریان حامی میگذارد: تعهد به حمایت مؤثر و تعهد به نظارت و پرسشگری مسئولانه. اما این مسئولیتها در خلأ شکل نمیگیرد؛ در بستری شکل میگیرد که خود با موانع ساختاری و سیاسی بزرگی روبهروست.
از همین روست که انتقادهای اصلاحطلبان از دولت پزشکیان، یا پرسشهایی که دربارۀ عملکردها و روندها مطرح میشود، نه از سر فاصلهگذاری یا تخریب، بلکه از سر مسئولیتپذیری سیاسی است. جریانی که با رأی مردم وارد صحنه شده، موظف است مسیر را تصحیح کند، وعدهها را یادآور شود و اجازه ندهد ظرفیت ایجادشده برای اصلاح امور از دست برود. این انتقاد باید در کنار حمایت هوشمندانه قرار گیرد؛ حمایتی که مانع تضعیف دولت میشود و در برابر کارشکنیها از برنامههای اعلامشده دفاع میکند.
اما مسأله اصلی، فراتر از رابطه دولت و اصلاحطلبان است؛ مسأله در ساختار معیوب انتخابات و ضعف نهادهای حزبی ریشه دارد. امروز نمیتوان از ارتقای کیفیت انتخابات، افزایش مشارکت، کاهش تعارض منافع و بازگشت اعتماد مردم سخن گفت، بدون آنکه از نظارت استصوابی، ویژهگزینیها، محدودیتهای قانون احزاب و غلبه نگاه امنیتی بر فعالیت حزبی سخن گفت؛ عواملی که سالهاست انتخابات را از معنای واقعی خود تهی کردهاند.
نظارت استصوابی شورای نگهبان و سازوکارهای مشابه، عملاً امکان رقابت واقعی را محدود کرده و بهجای آنکه صندوق رأی عرصه انتخاب میان برنامهها، گفتمانها و احزاب باشد، آن را به انتخاب میان گزینههای از پیش پالایششده تبدیل کرده است. این رویکرد نه تنها مشارکت را کاهش داده، بلکه معنا و فلسفۀ انتخابات را که یکی از شعارهای اصلی انقلاب ۵۷ بود، از درون تهی کرده است. انقلابی که با شعار «جمهوری» و «مشارکت مردم در سرنوشت خود» شکل گرفت، قرار بود صندوق رأی را به ابزار تعیین مسیر آینده بدل کند؛ اما امروز بخشهایی از ساختار، با تنگ کردن دایرۀ انتخاب، به تضعیف همین اصل اساسی کمک کردهاند.
در کنار این، ویژهگزینیها و انتصابهای مبتنی بر حلقههای محدود بهجای شایستهسالاری، خود به افزایش بیاعتمادی و تضعیف نهادهای اجرایی دامن زده است. قانون احزاب نیز بیش از آنکه تسهیلکننده فعالیت سیاسی باشد، محدودکننده است. احزاب باید برآمده از جامعه باشند نه نهادهای صرفاً ثبتشده در وزارت کشور. اما هنگامی که فعالیت حزبی با سوءظن امنیتی مواجه شود، طبیعی است که احزاب توان سازماندهی، تربیت نیرو، تولید برنامه و ارائه کاندیدا از دست بدهند.
غلبه نگاه امنیتی بر فعالیت سیاسی و حزبی نیز عملاً یکی از مهمترین عوامل تهی شدن انتخابات از روح واقعیاش است. حزبی که همیشه باید نگران انحلال، محدودیت یا مداخله باشد، چگونه میتواند مسئولیتپذیری، رقابت برنامهمحور و تربیت کادر سیاسی ایجاد کند؟ نتیجه چنین رویکردی، نه امنیت بیشتر، بلکه تضعیف سیاست، کاهش مشارکت، بیاعتمادی مردم و بزرگ شدن نقش افراد به جای نهادها بوده است.
در چنین شرایطی، تنها راه ممکن برای ترمیم ساختار انتخابات و بازگرداندن مردم به صحنه، حرکت بهسوی حزبی شدن انتخابات است؛ اما چون هنوز احزاب بزرگ و ریشهدار شکل نگرفتهاند و تکثر یا تعدد تشکلهای کوچک کارایی لازم را ندارد، راهحل واقعبینانه، عمل جبههای است.
اینجاست که جبهه اصلاحات ایران مهمترین ظرفیت موجود برای نزدیک شدن به الگوی انتخابات حزبی محسوب میشود. این جبهه توانسته نیروهای متعدد اصلاحطلب را ذیل یک سازوکار جمعی گرد آورد، تصمیمهای جمعی را نهادینه کند، کاندیدای واحد معرفی کند و مسئولیتپذیری سیاسی را تا حد زیادی واقعیت ببخشد. در ساختاری که احزاب از ضعف، فشار و محدودیت رنج میبرند، جبهه اصلاحات نقش تشکیلات انسجام بخش شبیه به یک حزب بزرگ غیررسمی را ایفا میکند.
بنابراین : اصلاح انتخابات، مقابله با تعارض منافع، بازسازی اعتماد و بازگرداندن معنای واقعی به صندوق رأی، تنها در گرو تقویت روند حزبی شدن است؛ و این مسیر، در شرایط امروز ایران، از تقویت جبهه اصلاحات میگذرد. جریانی که هم مسئول نقد است، هم مسئول حمایت؛ هم حامل تجربه است، هم مطالبهگر اصلاح. این تبیین اگر شفاف و صادقانه به جامعه ارائه شود، میتواند بار دیگر امید به کارآمدی سیاست و امکان تغییر از مسیر صندوق رأی را زنده کند.