تفاوت پزشکیان با دیگران
شیوه و لحن پزشکیان در کنار گذاشتن معاون پارلمانی مانند احمدینژاد از موضع بالا و به قصد تخفیف رفیق دیرین نیست که به لحاظ حقوقی کار خلافی انجام نداده هرچند با درنظر گرفتن جمیع جهات غیراخلاقی بوده است.

فردای روزی که خبر تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان برای انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری اعلام شد و ساعتی قبل از حضور او در اولین گفتوگوی تلویزیونی در شبکۀ دوم سیما (21 خرداد 1403) جمعی از فعالان رسانهای با گرایش اصلاحطلبی و اعتدالگرایی به دیدار او رفتند چراکه پیشتر جبهۀ اصلاحات ایران اعلام کرده بود نامزد آنان یکی از سه کاندیدا خواهد بود نه دیگری: اسحاق جهانگیری، عباس آخوندی و مسعود پزشکیان و چنانچه یکی از این سه تأیید شود هم او نامزد نهایی خواهد بود و اگر بیش از یک نفر و دو یا هر سه باز بر سر یک نامزد رأی خواهند گرفت و اگر هیچیک از این سه در فهرست تأییدشدهها نباشد کاندیدای نیابتی و ائتلافی نخواهند داشت و این به منزلۀ آن بود که بنا ندارند از دیگری و مشخصاً از علی لاریجانی حمایت کنند.
از آن سه مسعود پزشکیان از غربال شورای نگهبان گذشت تا حاوی این پیام باشد که انتخابات زودهنگام 1403 برای تعیین جانشین سیدابراهیم رئیسی مانند انتخابات 1400 نخواهد بود که هر که احتمال پیروزی بر سیدابراهیم رئیسی را داشت پیشاپیش حذف و عملاً به جای انتخابات واقعی یک نمایش انتخاباتی برگزار شد که قرار بود پیروز آن مغلوب انتخابات 96 باشد و بدین ترتیب درحالیکه وزیران دولت رئیسی تأیید نشدند مسعود پزشکیان تأیید شد.
چرای آن مورد بحث این نوشته نیست اگرچه در جای خود و شاید در سالگرد انتخابات ریاستجمهوری (نیمۀ تیر پیش رو) قابل بحث باشد. غرض اما اشاره به پرسش سردبیر روزنامۀ هممیهن از آقای پزشکیان در همان نشست است. محمدجواد روح از او پرسید: «میخواهم بدانم عدالت مدّ نظر مسعود پزشکیان چیست؟ آیا تعریف شفافی از آن دارید یا صرفاً شعاری کلی را طرح میکنید؟
این تصویر هم وجود دارد که شما به عنوان چهرهای ضدفساد و عدالتخواه تلاش دارید مدل احمدینژاد در انتخابات سال 1384 را تکرار کنید و اگر او در مقابل هاشمیرفسنجانی قرار گرفت، شما مثلاً در مقابل محمدباقر قالیباف بایستید؟» پرسش به زبان روشنتر این بود که آیا شما میخواهید احمدینژادِ اصلاحطلبان باشید؟
پزشکیان از پاسخ صریح و نفی مستقیم احمدینژاد طفره رفت و به ایضاح دو مفهوم «حق» و «عدالت» پرداخت. همان موقع جای دیگر نوشتم پاسخ او از این منظر هوشمندانه بود که پایگاه غیرایدئولوژیک احمدینژاد را هم به سمت خود جذب کند چراکه به جز آنانی که به تأسی از خود احمدینژاد از شرکت در انتخابات خودداری میکردند برای بقیه پزشکیان هم گزینۀ مطلوبی بود.
موضع او در قبال سه مقولۀ قومگرایی و عدالتخواهی و تکروی سیاسی صریح توصیف شد و به جز فقره اول مورد دوم و سوم یادآور احمدینژاد هم بود.
سه سال قبل از آن و در فروردین 1400 و وقتی زمزمۀ ثبتنام پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری 1400 درگرفت هم این پرسش با او در میان گذاشته شده و پاسخ داده بود. از جمله اینکه به «شرق» گفته بود: «حرفهایی که الان احمدینژاد میزند دردهای جامعه است اما نسخههایی که میپیچد، نسخههای جامعه نیست. اوضاعی که در گذشته به وجود آمد و نوع گفتوگویی که قبلاً داشت، ۱۸۰ درجه با حرفهایی که الان میزند، فرق داشت.
آن زمان در یک پایگاه دیگر یکطور دیگر صحبت میکرد. الان از پایگاه دیگری به شکل دیگری صحبت میکند و باید از خودش بپرسید که دلیل این دوگانگی چیست و ایشان انگشت بر نارضایتیهایی که در جامعه وجود دارد گذاشته، ولی نسخهای که میپیچد از نظر علمی درست نیست. نارضایتیها و حرفهایی که گفته میشود، خیلیهایشان درست است اما اینکه چطور باید اصلاح شود، اینطور که میگوید نیست.
اینها با فریب محرومین روی کار آمدند. باید حداقلها را برای محرومین مهیا میکردیم. از همین خلأها سوءاستفاده شد. به اسم خدمت به محرومین بر سرکار آمدند. برای همه یک پرونده در اختیار داشتند و میگفتند پرونده همه دست ما است. آخر هم این پروندهها را رو نکرد. بالاخره این جای سوال وجود داشت که اگر پرونده داری چرا تحویل دستگاه قضا نمیدهی. دستگاه قضا هم حرفی نزد که تو که این اندازه ادعای داشتن پرونده داری، بیا اینها را تحویل بده.»
یک ماه قبل هم درباره مقایسۀ خودش با احمدینژاد گفته بود: من خودم را با ایشان مقایسه نمیکنم.
در آن ویدئو دراین باره که برخی او را با احمدینژاد مقایسه یا تشبیه میکنند گفته بود: «این نظر آنهاست، من خودم را با ایشان مقایسه نمیکنم. هم از نظر قانونی، هم از نظر علمی و هم از نظر کارشناسی. اصلاً مسئله خیلی فرق دارد. نگاهی که ما نسبت به روند اصلاحات در کشورداریم با نگاه ایشان خیلی فرق دارد.»
خبرنگار اما برای آن که مثال ملموسی بیان کرده باشد مورد کاپشن را به میان کشید:
«برای طنز ماجرا، میگویند کاپشنی که شما میپوشید شبیه کاپشن احمدینژاد است.اما خارج از ماجرای کاپشن که میتواند جدی نباشد و خارج از شوخی میگویند آقای پزشکیان نیز همانند آقای احمدینژاد که ساختار حزبی اصولگرایان را قبول نداشت، به ساختار حزبی نقد دارد و مسیر خود را برای اصلاح پیدا کرده است» و این گونه پاسخ داد:
«اگر ما بتوانیم اصلاحات را درست تعریف کنیم و با آن برخورد کنیم، هیچ وقت آدم پای خود را از آن اصول فراتر نمیگذارد. وقتی بخواهیم اصلاحات را تعریف کنیم، تصور میکنم ۴ تا شاخص باید برای آن در نظر بگیریم: کارایی، اثربخشی، کیفیت و عدالت.»
صرف سخنان همهکسپسند و ترجیح کاپشن بر کت یا تأکید بر عدالت و در پزشکیان بیاصرار بر فتحه بر روی حرف عین البته کفایت نمیکرد خاصه این که مسعود پزشکیان در بهار 84 هنوز وزیر دولت خاتمی بود که احمدینژاد به عنوان شهردار تهران و درحالیکه آمادۀ کارزار انتخابات ریاستجمهوری میشد به رئیسجمهور خاتمی که رئیس پزشکیان بود طعنه زده بود که اگر به جای سعدآباد در پاستور مستقر بودید زودتر به مراسم دانشگاه تهران میرسیدید و این واکنش به انتقاد رئیسجمهور وقت از مدیریت شهری بود که با یک بارندگی آمد و شد در آن مختل میشد.
بعدتر هم گفت وقتی از قاب تلویزیون دیده بود رئیسجمهوری فرانسه استقبال درخوری از رئیسجمهوری ایران به عمل نیاورده غصه خورده بود و در اینجا آشکارا خلاف میگفت چراکه ژاک شیراک با احترام کامل با خاتمی مواجه شد و بهخاطر جایگاه روحانی او بر پروتکل شراب بر میز شام اصرار نورزید و حاصل آن سفر سرمایهگذاری فرانسه در صنعت خودرو و عسلویه بود که دیگر با این کیفیت تکرار نشد.
با این اوصاف در رد تشبیه همین کفایت میکند که وزیر دولتی که ریاست آن با سیدمحمد خاتمی بوده و نامزد جبهه اصلاحات که رهبری معنوی آن با اوست، نمیتواند شبیه احمدینژادی باشد که نهتنها نسبتی با گفتمان اصلاحات ندارد که تمام کوشش خود را به کار بست تا هر چه اصلاحات رشته بود پنبه کند چه در تنشزدایی با جهان خارج در ادعاهای تحریکآمیز هستهای و چه در نفی هولوکاست و چه در پولپاشی به جای سرمایهگذاری و موارد دیگر.
با این همه باز کسانی قراینی ارائه میدادند تا پزشکیان را احمدینژادی دیگر معرفی کنند خاصه با نشانههایی چون مرکزستیزی و ترجیح پیرامون یا حاشیه بر متن. رفتار مسعود پزشکیان با شهرام دبیری اسکویی معاون پارلمانی و برکناری علنی او اما اگر هم تردیدی باقی مانده بود زدوده است.
به یاد آوریم محمود احمدینژاد وقتی دانست علی کردان برخلاف واقع خود را فارغالتحصیل دانشگاه اکسفورد معرفی کرده به جای عزل او درصدد توجیه برآمد که مگر برای وزارت کشور مدرک دکتری از اکسفورد لازم است؟
درحالیکه بحث بر سر الزام مدرک نبود. خلاف واقع گفته بود. از جاعل مدرک حمایت کرد و مجلس هشتم در سال نخست ریاست علی لاریجانی بر آن ردای وزارت از تن کردان به در آورد.
وقتی سراغ محمدرضا رحیمی معاون اول رفتند هم اینگونه توجیه کرد که اتهامات مربوط به دوران مسؤولیت او به عنوان معاون اول او نبوده است.
از همه رسواتر انتصاب سعید مرتضوی به ریاست سازمان تأمین اجتماعی بود تا هم در مقابل صادق لاریجانی صفآرایی کرده باشد و هم از روابط او با هاشمی شاهرودی (برکشانندۀ مرتضوی به دادستانی) که حالا رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود بهره جوید.
نهتنها از برکناری مرتضوی خودداری ورزید که حمایت خود را به بهای استیضاح وزیر کار خود – شیخالاسلامی- ادامه داد و در نیمه بهمن 1391 یکشنبۀ سیاه مجلس رقم خورد. مسعود پزشکیان اما خلافگویی رفیق را که گویا گفته بود در قطب نیست یا به جای دیگر رفته تاب نیاورد و او را برکنار کرد تا این اتفاق سند محکمتری باشد بر این که او احمدینژاد نیست.
اقدام رئیسجمهور یادآور حمایت از دو وزیر متخلف در دو پرونده نهادههای دامی و چای دبش هم بود. یکی (ساداتینژاد وزیر جهاد کشاورزی) را به استعفا توصیه کرد تا خود در سکوت پیگیر پرونده او برای رسیدگی مجدد با دستور شخص رئیس قوه قضائیه باشد. موضوعی که آقای محسنیاژهای در روز دانشجوی سال بعد فاش کرد. از دیگری هم در جلسۀ استیضاح دفاع کرد و او هم نه با حکم رئیسجمهوری که با رأی مجلس برکنار شد.
این که پزشکیان صداقت را فدای رفاقت نکرد و پس از بررسی موضوع در قالب ادعای دروغ (انکار سفر به قطب جنوب) حکم برکناری شهرام دبیری اسکویی را صادر کرد و حتی از او نخواست بهانهای بیاورد و مثلاً بگوید قصد دارد به مجموعۀ بیمارستانی خود بازگردد یا دچار بیماری است یا مشکلات خانوادگی دارد بلکه به استناد آموزههای نهجالبلاغه حکم برکناری صادر کرد. کاری که هرگز از احمدینژاد در قبال دوستان و حلقۀ نزدیکان سرنزده بود. برکنار میکرد اما هر که را که اطاعت نمیکرد و نه برای منافع و مصالح ملی که به قصد قدرتنمایی و تنبیه گزارش به غیر خود؛ همان کاری که با طهماسب مظاهری رئیس کل بانک مرکزی یا مصطفی پورمحمدی وزیر کشور یا منوچهر متکی وزیر خارجه کرد.
پزشکیان، احمدینژاد نیست چون احمدینژاد آنارشیست بود و پزشکیان ضد نهاد نیست و آنارشیسم نهادستیزی است و به یاد آوریم چگونه سازمان برنامه یا شورای پول و اعتبار را برچید و با خانه سینما یا خانه روزنامهنگاران یا اتاق بازرگانی میانهای نداشت و حتی مدارس شبهحوزوی را بر حوزههای علمیه ترجیح میداد.
برکناری معاون پارلمانی دقیقاً کاری بود که از احمدینژاد سر نمیزد. شاید چون بیم داشت علیه او بشورند و از این حیث میترسید.
شیوه و لحن پزشکیان در کنار گذاشتن معاون پارلمانی مانند احمدینژاد از موضع بالا و به قصد تخفیف رفیق دیرین نیست که به لحاظ حقوقی کار خلافی انجام نداده هرچند با درنظر گرفتن جمیع جهات غیراخلاقی بوده است. (سفری اشرافی در وضعیت تحریمی و گزارش ناراست به رئیسجمهوری و به مخاطره انداختن اعتبار و آبروی او).
حالا اگر پزشکیان در تابستان هم کاپشن بپوشد دیگر آن تشبیه و تمثیل به کار نخواهد آمد. پزشکیان، احمدینژاد نیست اگرچه برای احمدینژاد نبودن صرف برکناری معاون موقعیتناشناس با رفتار نابالغانۀ سیاسی کافی نیست و البته مطالبۀ مردم از پزشکیان بیش از احمدینژاد نبودن، پزشکیانِ مناظرههای انتخاباتی بودن است.
تا اینجا با جلوگیری از واکنش نظامی هیجانی، نرفتن زیر بار قانون موهن حجاب و رفع فیلتر یکی دو پیامرسان و اصرار بر باز نگاه داشتن باب مذاکره با آمریکا -ولو فعلا به صورت غیرمستقیم- کوشیده همان پزشکیان مناظرهها باشد. انتظارات اما فراتر از اینهاست تا روزی مانند احمدینژاد به خاطر فرصتهای از دست رفته حسرت نخورد.