همرنگ جماعت/درباره میشل ستبون عکاس فرانسوی
عکاس باید گِلاش شیرین باشد. باید وقتی به چشم سوژهاش نگاه میکند، آزارش ندهد. یک جورهایی باید بلد باشد خودش را توی دل مردم جا کند. ظاهراً «میشل ستبون» فرانسوی این کار را خوب بلد بود.
![همرنگ جماعت/درباره میشل ستبون عکاس فرانسوی](https://cdn.hammihanonline.ir/thumbnail/m0vCAQpWM69r/Z0T8H9pYUbXo0sZ7HQQFz8-b2goH3JNjRoM8OuYkPcYHTihA77461cTaODeK4_hQlZBGJeEAmHRmAW9R8oQU4E4IMK8vpcX__61KKT7vFAemTJBj_GIHfQ,,/981113_4.jpg)
عکاس باید گِلاش شیرین باشد. باید وقتی به چشم سوژهاش نگاه میکند، آزارش ندهد. یک جورهایی باید بلد باشد خودش را توی دل مردم جا کند. ظاهراً «میشل ستبون» فرانسوی این کار را خوب بلد بود.
او قبل از انقلاب بهعنوان عکاس آژانس عکس «سیپا» به ایران آمد. آنقدر خوب خودش را همرنگ جماعت ایرانی کرد که پاسبانها و ارتشیها با انقلابیون اشتباهش گرفتند و مفصل کتکش زدند.
او یکی از عکاسهایی است که میشود از روی عکسهایش تاریخ انقلاب را مرور کرد. در زمان انقلاب جوانی ۲۶ ساله بود. اما درست از روزهای اولی که در گوشه و کنار ایران زمزمههای انقلاب بلند شده بود، ستبون حضور داشت.
او عکاسی بود که شرکت در مراسم آخرین تولد شاه در کاخ را بیخیال شد و به کرمان رفت تا از مردم معترض عکاسی کند. او جزو معدود عکاسانی است که از ۱۷ شهریور عکاسی کرد. او حتی به نوفللوشاتو رفت و اولین کسی بود که از آیتالله خمینی زیر درخت سیب معروف در فرانسه عکاسی کرد.
به یک اعتبار انقلاب ایران مدیون تلاش بیشائبه این عکاس فرانسوی است. وقتی به عکسهای ستبون و پیگیریاش در عکاسی از انقلاب نگاه میکنیم کسی را میبینیم که انگار ماموریت ویژهای برای عکاسی از وقایع انقلاب دارد.
او مثل یک انقلابی تمامعیار از صفر تا صد انقلاب هر جا که باید و نباید حضور داشت. اول یادداشت نوشتم عکاس باید گلاش شیرین باشد. کافی است یک بار از نزدیک با میشل روبهرو شوید تا متوجه این شیرینی بشوید.
ده روز در ستون عکسنوشت درباره عکاسهای انقلاب حرف زدیم؛ عکاسهایی که به واسطه انقلاب ایران زندگی حرفهای و غیرحرفهایشان از این رو به آن رو شد. خیلیهایشان زندگی خودشان را مدیون وقایع انقلاب میدانستند. بالاخره عکاسی از انقلاب آرزوی هر عکاسی است.