حق آب و گل/درباره عکسی از رئیسجمهور در حال بیل زدن
مشکل من با حرکت رئیسجمهور و همراهانش در بیل زدن و استامبولی بلند کردن و سیمان ریختن نیست. مشکل من این است که عکسی که از رئیسجمهور و هیئت همراهش منتشر شده در نهایت ناشیگری به ثبت رسیده است.
حواسم هست که فقط مانده اصغر آقای بقال درباره بیل زدن رئیسجمهور بنویسد. اما انصاف بدهید که هر چه نباشد «عکسنوشت» حق آب و گل دارد. یک سال تمام این گوشه صفحه سه نشستهام و سماق مکیدم. حالا که بهار عکسنوشت آمده و رئیسجمهور شخصاً سوژه را، بلکه عکس را دودستی در سینی گذاشته و تقدیمم کرده بگذارم و بروم؟
یکی دو سال پیش عکسی از محمود حجتی، وزیر اسبق جهاد و کشاورزی در شبکههای اجتماعی وایرال شد. از حق نگذریم آن تصویر حس خوشایندی را منتقل میکرد. دلیلش این بود که با دیدن آقای وزیر در هیئت جدید صفای مردم روستا در ذهن تداعی میشد.
بیننده پوست آفتابسوخته، صورت رنجور، ریش نتراشیده، لباس چند لایه، زیر شلوار جمع شده در جوراب و کفشهای گلی را که میدید شک به دلش راه نمیداد که جناب وزیر از برج عاجش پایین آمده و در حد یک باغبان معمولی در حال بیل زدن است.
محمود حجتی چنان در نقش باغبانی فرو رفته بود که مشخص بود ماهها و بلکه سالهاست زیر آفتاب سوزان کویر بیل به دست گرفته و سر زمین رفته است. آن عکس شاید یکی از معدود عکسهایی از بزرگان نظام باشد که همه چیزش سر جایش بود.
عکس یک ویژگی عجیب دارد. ویژگیاش آن است که فیلم بازی کردن و ژست گرفتن در عکس لو میرود. یعنی اگر سوژه عکس «آلپاچینو» هم باشد بالاخره یک جای کارش میلنگد و بازی بودن ماجرایش لو میرود.
مشکل من با حرکت رئیسجمهور و همراهانش در بیل زدن و استامبولی بلند کردن و سیمان ریختن نیست. مشکل من این است که عکسی که از رئیسجمهور و هیئت همراهش منتشر شده در نهایت ناشیگری به ثبت رسیده است.
رئیسجمهور میتوانست یک کارگر واقعی که در آن زمین در حال کار بود، در این عکسها ردی از آنها دیده نمیشود، را به صحنه دعوت کند و به هیئت همراهش بگوید برای یک بار هم که شده خشت گذاشتن و ملات ریختن را از نزدیک ببینند و یاد بگیرند.
بعد هم آن هفت، هشت، ده لباس نو کارگری را، که همراهان رئیسجمهور کهنهشان کردندـ به آنها هدیه میکرد و بر شانههایشان بوسه میزد. کارگر واقعی ساختمان این شکلی که پزشکیان و اطرافیانش بودند نیست که نیست.