تحلیل عباس عبدی از مسأله آلودگی هوا در تهران: مسأله کارشناسی نیست
عباس عبدی نوشت: اگر وضع این مشکلات بهبود یابد همه مسایل دیگر نیز در مسیر حل قرار خواهند گرفت. مسأله ایران کارشناسانه نیست، بلکه سیاسی و ساختاری است.
به گزارش هممیهن آنلاین، عباس عبدی در نوآوران نوشت:
به نظر میرسد وضعیت آلودگی هوای تهران، فقط مسأله مردم تهران است و ربطی به سایر ایرانیان ندارد، در این یادداشت میخواهم بگویم ساختاری که نتواند مسأله آلودگی پایتخت خود را حل کند، یا حداقل تخفیف دهد، و مانع بدتر شدن آن نشود و تنها ابزار و شیوهای را که برای حل مساله به کار میگیرد پاک کردن صورت مسأله، یعنی تعطیل کردن است، حتماً در حل مسایل دیگر کشور نیز ناتوان خواهد بود.
آلودگی تهران این پیام روشن را به همه از جمله مدیریت کشور ارسال میکند که در اغلب زمینهها وضع به همین میزان آلوده است، حتی اگر آلودگی آن همچون آلودگی هوا مشهود و بطور مستقیم آزار دهنده نباشد. در توضیح این ادعا بهتر است ابتدا به نوشته دیروز یکی از آقایان روحانی و منتقد اشاره کنم که نوشته بود: ”آقای پزشکیان، اگر برای دود و آلودگی هوا کارشناس ندارید از خارج بیاورید”. در ادامه هم مطالبی در باره گرانی و تورم نوشته بودند که بماند برای بعد.
مسأله ایران اصلاً نه کارشناسی است و نه کمبود نیروی متخصص. اتفاقاً زیاد هم داریم. به همین علت است که خیلیها مهاجرت میکنند. اگر کسی کارشناس نباشد، که از مهاجرت او در کشور مقصد استقبال نمیکنند. اتفاقاً اصلیترین مشکلات کشور شناخته شده هستند و راهحلهای اساسی و کارشناسانه هم برای آنها در دست است، ولی هیچ کدام اجرا نمیشود، حتی تا مرحله اجرا هم میرود، ولی در ادامه، مخالفتها و منافع افراد مانع از اجرای آنها میشود.
به علاوه راهحلها در هم تنیده هستند. برای مثال اگر کسی که بیماری حاد ریوی دارد، و به او تأکید شود که سیگار نباید بکشد، ولی او به جای قطع یا کاهش مصرف سیگار، هر روز بیشتر بکشد، طبیعی است که درمان او بیمعنا است. یا کسی که دیابت دارد، ولی هر روز شیرینیجات زیادی میخورد در عمل درمان او بیفایده است.
برای درمان باید هزینه داد. مشکلاتی مثل آب، انرژی، آلودگی هوا، تورم، تحریم و... همه و همه راهحلهای روشنی دارند که باید به هزینه و تبعات آنها ملتزم بود. خداوند راهحل مجانی و بیهزینه نیافریده است. البته ادامه این مشکلات به مراتب و به مراتب هزینههای بیشتری دارد. اگر پای کسی دچار قانقاریای پیشرفته شود، چارهای جز قطع آن نیست. برای زنده ماندن باید یک پا را از دست داد، و الا قانقاریا بدن را نابود میکند.
یکی از مهمترین مشکلات ما این است که مدیریت در ایران قدرت تصمیمگیری ندارد مثالی میزنم. در ایالات متحده پروندهای باز شده به نام اپستین که در جزیرهای خصوصی خدمات جنسی و غیراخلاقی و حتی غیرقانونی برای افراد ذینفوذ فراهم میکرد. او بازداشت شد و در نهایت گفتند که خودکشی کرده است. ماجرا هم ظاهراً به اسراییل برمیگردد.
یکی از دعواهای مهم در آنجا این بود که آیا اسناد آن افشا شود یا خیر؟ هر فرد، یکی از افراد مشهور را متهم میکرد. تا اینکه دو حزب تصمیم به انتشار اسناد گرفتند، ترامپ هم حمایت کرد. در مدت کوتاهی هر دو مجلس نمایندگان و سنا تأیید کردند، در فاصله زمانی چند ساعته نیز ترامپ قانون را برای اجرا امضا کرد، و به زودی منتشر خواهد شد. این سرعت تصمیمگیری مهم است. هر چند جای نگرانی است که اسراییل برای به حاشیه بردن این پرونده در آمریکا و جهان، دست به اقدامی تحریکآمیز بزند. با این حال سرعت تصمیمگیری آنان بسیار مهم است.
ولی در ایران بارها و بارها شده که برای سوخت و انرژی تصمیم بگیرند و گرفتهاند، دو باره بر اثر ترس، یا منافع سیاسی و اقتصادی یا رقابتهای مدیریتی اجرای طرح متوقف شده است و همچنان کشور را برای چند دهه در وضعیت وخیم و حتی احمقانه انرژی نگه داشتهاند.
مسأله ایران فقدان کارشناس نیست. فقدان تناسب میان قدرت و مسئولیت، شکاف میان دولت و مردم و فقدان اعتماد اجتماعی. ضعف نهادهای مدنی و نظارتی، تبعیضهای نظاممند، همچون نظارت استصوابی و سهمیههای کنکور، ناتوانی در گرفتن تصمیمات ایجابی، نداشتن نهاد رسانهای رسمی موثر و کارآمد و... از این موارد است که آقای پزشکیان باید به حل یا حداقل تخفیف آنها بپردازد.
اگر وضع این مشکلات بهبود یابد همه مسایل دیگر نیز در مسیر حل قرار خواهند گرفت. مسأله ایران کارشناسانه نیست، بلکه سیاسی و ساختاری است.