| کد مطلب: ۳۰۴۷۱

پیشنهاد در برابر پیشنهاد/نقدی بر مقاله اخیر محمدجواد ظریف و درباره نقش‌هایی که می‌تواند ایفا کند

شاید بهتر آن باشد که محمدجواد ظریف که روزى ابداع‌کننده و طراح برجام به‌عنوان برجسته‌ترین راهکار سیاسى قرن بیست‌ویکم بود، به جاى طرح یک پیشنهاد غیرقابل‌اجرا و شعارگونه که تولد و وفاتش هر دو کاغذى خواهد بود؛ تجربه، کاردانى و ایران‌دوستى و اسلام‌خواهی‌اش را بر مرکب شجاعت و شهامت سوار کند و با فصاحت و بلاغت و با تکیه بر براهین کارشناسى و استدلال منطقى، از همین جایگاه فعلی یعنی معاونت راهبردى رئیس‌جمهور بر لزوم آغاز هر چه سریع‌تر گفت‌وگو با آمریکا تاکید کند.

پیشنهاد در برابر پیشنهاد/نقدی بر مقاله اخیر محمدجواد ظریف و درباره نقش‌هایی که می‌تواند ایفا کند

پیشنهاد دکتر محمدجواد ظریف که تشکیل یک انجمن گفت‌ؤگو بین کشورهای مسلمان غرب آسیاست، در وهله اول ایده جدید و جذابی به نظر می‌رسد. اصولاً نظریه گفت‌وگو به جای درگیری و مقابله همیشه جذاب و پرطرفدار بوده و هست. در گذشته‌های نه‌چندان‌ دور به ابتکار معاونت بین‌الملل وزارت ارشاد زمان خاتمی، گفت‌وگوى بین ادیان هم داشته‌ایم و هنوز ایده درخشان و جذاب گفت‌وگوى بین تمدن‌ها را هم از یاد نبرده‌ایم که هرکدام اهداف و آرمان‌های بلندی را تعقیب می‌کردند‌.

ظریف هم انجمن گفت‌وگو را مقدمه‌اى براى تحصیل منافع و مصالح کلان این کشورها در حوزه‌های مختلف سیاسى، اقتصادی، امنیتى، دفاعى و حتى توجه به مهار بحران‌های محیط زیست و منابع آب و انرژى محسوب کرده است.

درعین‌حال، اما آنچه حلقه مفقوده و مانع تحقق اولیه همه گفت‌وگوها و از جمله گفت‌وگوی مورد بحث بوده و هست؛ عدم اراده دولت‌ها براى آغاز یا نتیجه‌بخشى این گفت‌وگوها بوده که این اراده هیچ‌وقت حتى به صورت سطحی و نیم‌بند هم شکل نگرفته است.

از این گذشته، بر هیچ‌کس به‌خصوص کارشناس برجسته‌اى مثل ظریف پوشیده نیست که مقدمه لازم هر نوع تعامل پایدار و سازنده ایران با کشورهای منطقه غرب آسیا و حتى شروع گفت‌وگوى معنادار و فراتر از تعارفات معمول دیپلماتیک، تغییر مثبت در روابط و مناسبات ایران با جهان و با غرب و به‌ویژه با آمریکاست.

درست است که همه کشورهای مسلمان غرب ِآسیا به‌رغم وابستگى‌ها و ارتباطات تنگاتنگ و بعضاً استراتژیک با آمریکا یک منطقه‌الفراغ هم براى ایجاد روابط و مناسبات سیاسى، اقتصادی و فرهنگى با همدیگر دارند؛ اما این مناسبات که در همین محدوده فراغ تعریف می‌شود، هیچ‌وقت نمى‌تواند از حدى تجاوز نماید که منافع و مصالح استراتژیک آمریکا در منطقه و دنیا را با چالش مواجه نماید. به‌ویژه وقتی پای کشورى مثل ایران در میان باشد، آن‌هم به‌عنوان پیشنهاددهنده.

کشورهای منطقه نیز چنان‌که تا امروز و در طول سالیان بعد از انقلاب نشان داده‌اند روابط و مناسبات با ایران را با رعایت همین نکته مهم تنظیم کرده‌اند و هرگز وارد یک قرارداد و یا مناسبات راهبردى و عمیق که تذکر و یا حتى گلایه آمریکا را به دنبال داشته باشد، نشده‌اند و نخواهند شد.

حال تصور کنید جمهورى اسلامى با شرایطى که امروز و در نتیجه سیاست‌ها و راهبردهای چهل‌ساله خود دارد که به نظر بسیاری از کارشناسان داخلى و خارجی اگرنه به بن‌بست ولى به گردنه بسیار باریک و حساس و بحرانى نزدیک شده تا جایى که در یک تحلیل حداکثرى و بدبینانه به یک هدف براى اسرائیل و غرب تبدیل شده؛ در شرایط فعلى از چه منزلت و موقعیتى در میان کشورهای  منطقه برخوردار است که بتواند چنین پیشنهادى بدهد؟

پیشنهاد گفت‌وگویى که نه ادامه مناسبات معمول با این کشورها بلکه به منظور  یک هم‌افزایى سیاسى، اقتصادى، امنیتی، راهبردى با هویت منطقه‌اى و به رخ کشیدن تولد یک جریان جدید که هرطور هم تعبیر و تفسیر شود، به مذاق غرب و به‌خصوص آمریکا خوش نخواهد آمد و طبیعتاً با کوچکترین اشاره منفى او چنین پیشنهادى در محافل رسمى و دولتى این کشورها بی‌آنکه دیده و شنیده شود، در نطفه خفه خواهد شد.

ظریف البته این نکته را مدنظر قرار داده و تصریح کرده که این پیشنهاد را نه از سوی دولت و نه از سوى معاون رئیس‌جمهور بلکه از سوى شخص خودش با پشتوانه تجربه و سابقه‌اش در روابط بین‌الملل مطرح کرده است. اما هرچند محتواى پیشنهادش منافع و مصالح ملت‌ها و دولت‌های مسلمان این منطقه را در بر می‌گیرد؛ اما ناگفته  پیداست که مخاطبش و‌ مجریان اصلی این پیشنهاد نه همتایان و همطرازان خودش و نه صاحبنظران و اندیشمندان و نه حتى ملت‌ها، بلکه دولت‌ها و حکومت‌ها هستند.

دراین‌صورت، انتظار نتیجه‌بخشى این پیشنهاد و جلب توجه دولت‌ها را می‌توان انتظارى نامعقول دانست؛ آن‌هم در شرایطى که حتی استقبال دستگاه دیپلماسى کشور خودمان و حمایت رئیس‌جمهور نیز بسیار بعید و دور از دسترس مى‌نماید.

شاید بهتر آن باشد که محمدجواد ظریف که روزى ابداع‌کننده و طراح برجام به‌عنوان برجسته‌ترین راهکار سیاسى قرن بیست‌ویکم بود و امروز بیش از هرکسى شرایط خطیر کشور را درک می‌کند، به جاى طرح یک پیشنهاد غیرقابل‌اجرا و شعارگونه که تولد و وفاتش هر دو کاغذى خواهد بود؛ تجربه، کاردانى و ایران‌دوستى و اسلام‌خواهی‌اش که تردیدی در آن نیست را بر مرکب شجاعت و شهامت سوار کند و با فصاحت و بلاغت و با تکیه بر براهین کارشناسى و استدلال منطقى، از همین جایگاه فعلی یعنی معاونت راهبردى رئیس‌جمهور بر لزوم آغاز هر چه سریع‌تر گفت‌وگو با آمریکا تاکید کند.

گفت‌وگویى البته نه از جنس گفت‌وگوهای این چند ساله و با حضور واسطه‌ای که مطالب را به احتمال زیاد غیرصادقانه هم منتقل می‌کند؛ بلکه گفت‌وگوى مستقیم و چهره‌به‌چهره و آن را به‌عنوان یک راهبرد اساسى و ضرور براى ایران اعلام نماید که این گفت‌وگو اگر با درایت، اعتمادبه‌نفس و تسلط کامل بر ادبیات دیپلماتیک و صداقت و پایبندی عالمانه به مصالح و منافع ملی ایران و ایرانی و نه از سر تعصب و جهالت نیز با قرائت نو و پویا از سه اصل عزت، حکمت و مصلحت صورت بگیرد، مطمئناً راهگشا بوده و سایه ناامنی و خطرات مهلکی که ملک و ملت را تهدید می‌کند، مرتفع خواهد شد و پس از آن خواهیم دید که «چو صد آید نود هم پیش ماست» و کشورهای همسایه و منطقه برای چنین گفت‌وگویی و برای مؤدت با ایران پیشقدم خواهند شد.

در نهایت و در صورت علاقه خاص دکتر ظریف به ایده جدیدش یعنى مودّت بین کشورهاى غرب آسیا از طریق انجمن گفت‌وگو آن‌هم در شرایط فعلی و با وصفی که گذشت، به نظر می‌رسد بهتر است ایشان با استفاده از ظرفیت شخصى خود و مناسبات و ارتباطات خوبى که با دیگر همتایان سابق و دیگر چهره‌هاى غیردولتى حوزه روابط بین‌الملل، چه در کشورهای غرب آسیا و چه در غرب و آمریکا دارد، پیشنهاد یک گفت‌وگوى غیردولتى، علمى و تخصصى را با حضور صاحبنظران و اندیشمندان غرب آسیا بر سر منافع و مصالح ملت‌ها و دولت‌های منطقه بدهد.

دراین‌صورت، در ضمن برگزارى چنین نشستى به‌عنوان اولین جلسه انجمن می‌توان از برخی مقامات رسمى کشورهاى منطقه نیز دعوت کرد و آنان را هم در نتایج به‌دست‌آمده شریک کرد و هم در پیگیرى آن نتایج حداقل به صورت اخلاقى متعهد نمود به این ترتیب، شاید راهى برای تاسیس یک «داووس منطقه‌اى» هموار شود و ظریف و یاران همطرازش بنیانگذاران آن باشند؛ با این تفاوت که اگر به تعبیر سوسیالیست‌ها کلیدداران داووس عمدتاً سرمایه‌داران و کارتل‌های بزرگ هستند، بنیانگذاران این نهاد بیشتر صاحبنظران و فعالان پاکدست حوزه‌های مختلف و سازمان‌های مردم‌نهاد باشند که حتى در صورت بى‌اعتنایی زمامداران و دولت‌ها به مباحث مطرح‌شده و نتایج اعلام‌شده، این بنیاد جدید بتواند به آگاهى و اشراف ملت‌های منطقه بر مصالح و منافع خودشان و میزان بهره‌مندی‌شان و درنهایت میزان بى‌اعتنایی و جفایی که حکومت‌ها و دولت‌ها در حق آنها روا می‌دارند، بیافزاید و شاید به پیدا کردن راه‌هایی براى پیگیرى موثر این مطالبات هم منجر شود.

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار