درباره عکسی از جنگ روسیه و اوکراین که ۱۰۰۰ روز از آن گذشت
سگ صاحب مُرده
به عکس نگاه میکنم و میبینم نگاه این زبانبسته طوری است که انگار همان هزار روز پیش میدانسته که چه خبر است. تلخی ماجرا اما این است که کسی به حرف یک سگ صاحبمرده گوش نمیدهد.
هزار روز از جنگ روسیه و اوکراین میگذرد و در این مدت هزار هزار عکس منتشر شده است. احتمالاً شما هم دیدهاید اما برای آنکه یادتان بیاورم چندتاییشان را مینویسم...
آوارگان اوکراینی. خرابی ساختمانها. سربازهای زخمی و غرق در خون. پهپادهای مهاجم. آغوشهای عاشقانه قبل از اعزام به میدان جنگ. سنگربندی خیابانها. تیشرت پوشیدن «زلنسکی» و مانور دادن در خیابانهای کییف. مدل شدن «اولنا زلسکا» برای مجله وگ روی آوار ساختمانها. گندمهای سوختهای که زیر آتش جنگ فرصت پیدا نکردند نان شوند و قبل از دِرو سوختند و هبا و هدر شدند...
اگر بخواهم میتوانم تا خود صبح برایتان عکس مثال بیاورم و دربارهشان بنویسم، اما هزار روز از شروع جنگ گذشته است. هزار روز گذشته و تازه آمریکا تصمیم به انتقال موشک دوربرد به اوکراین گرفته است.
هزار روز از این نکبت گذشته و روسیه به فکر استفاده از سلاح هستهای افتاده است. هزار روز از جنگ روسیه و اوکراین گذشته و تنها ریاکشن سازمان ملل این بوده که هرچند وقت یکبار از خواب نکبت غفلتش بیدار شود و طرفین را به آرامش دعوت کند.
هزار روز از این بلای خانمانسوز گذشته و اتحادیه اروپا همچنان به فکر ارسال سلاح و پول بیشتر دادن به زلنسکی است.
هزار روز از این روزهای سراسر تلخی گذشته و انگار عصاره همه این روزها در همین عکس خلاصه شده است. کسی صدای سگ را نمیشنود. احتمالا ساعتها پارس کرده و سر دو طرف دعوا هوار کشیده که این دیوانگی را بس کنید.
صدایش را که نشنیدند هیچ، صاحبش را هم کشتند و سکوت تلخ بعد از جنگ را برایش به ارمغان آوردند. به عکس نگاه میکنم و میبینم نگاه این زبانبسته طوری است که انگار همان هزار روز پیش میدانسته که چه خبر است. تلخی ماجرا اما این است که کسی به حرف یک سگ صاحبمرده گوش نمیدهد.