| کد مطلب: ۱۹۲۱۶

نگاهی به جایگاه ترور در ساختار امنیتی اسرائیل

برخیز و اول تو دشمن را بکش

اسرائیلی‌ها مبدع قتل‌های هدفمند سیاسی یا به طور اختصاری «ترور» نیستند، اما سابقه‌ای طولانی و تاثیرگذار در این موضوع دارند. مطالعه اهداف اسرائیل نشان می‌دهد که آن‌ها به سه دلیل ترور می‌کنند؛ اقدام پیش‌دستانه، انتقام یا ایجاد اخلال در ساختار رهبری تشکیلات حریف. این قتل‌ها، برای آنان توجیه دینی و آرمانی دارد.

اول؛ ریشه ترورهای سیاسی و عملیات‌های خرابکارانه مانند بمب‌گذاری در ساختار امنیتی – نظامی به قبل از تشکیل دولتی به نام اسرائیل بازمی‌گردد. کافی است نگاهی به تاریخچه تشکیل ارتش اسرائیل پس از ۱۹۴۸ بیاندازیم. سازمان‌هایی شبه‌نظامی مانند هاگانا، لحی یا ارگون که در دوران اداره سرزمین فلسطین توسط انگلستان با آن‌ها و اعراب می‌جنگیدند، دستی بر آتش ترور و خرابکاری داشتند. مثلاً هاگانا برای مقابله با اقدامات دولت بریتانیا در جهت دیپورت کردن مهاجرین یهودی غیرقانونی از سرزمین فلسطین، سال ۱۹۴۰ یک کشتی اقیانوس‌پیمای اس‌اس پاتریا را غرق کرد. این اقدامات بعد از پایان جنگ جهانی دوم شدت پیدا کرد.

دانشنامه بریتانیکا در مدخل هاگانا نوشته است: «بعد از پایان جنگ جهانی دوم زمانی که بریتانیا با باز کردن سرزمین فلسطین برای مهاجرت بدون محدودیت یهودیان مخالفت کرد، هاگانا به فعالیت‌های تروریستی، بمب‌گذاری پل‌ها، خطوط آهن و کشتی‌هایی که برای دیپورت مهاجران غیرقانونی یهودی استفاده می‌شد، روی آورد.» گروه لحی در نوامبر سال ۱۹۴۴ لرد مایون، سیاستمدار انگلیسی را در قاهره ترور کرد. ارگون در سال ۱۹۴۶ هتل کینگ‌دیوید بیت‌المقدس (اورشلیم) را منفجر کرد. رهبر این گروه در آن زمان (دهه ۴۰ میلادی) مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل در سال‌های بعدی بود. به طور خلاصه، با تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸، این سازمان‌ها در ساختاری جدید به نام نیروهای مسلح اسرائیل سازمان‌دهی و به کارگیری شدند.

دوم؛ برای ریشه‌یابی این اقدامات باید به بحث اندیشه صهیونیسم ورود کنیم که از موضوع این نوشتار و دانش نویسنده خارج است. به همین دلیل، خوب است تعریف ساده‌ای از ریشه این تفکر را از زبان یک مامور سابق موساد بخوانیم. ویکتور استروفسکی، مامور پیشین موساد در کتاب «راه نیرنگ» نوشته است: «به عنوان کسی که اصل و نسب تند صهیونیستی دارد، این نکته به من آموخته شده بود که دولت اسرائیل از خطا و اشتباه مبرا و مصون است؛ آموخته شده بود که ما همچون داوود با جالوتی [جالوت جنگجوی غول‌آسایی در عهد عتیق که توسط داوود با سنگ کشته و به دار آویخته می‌شود. مترجم] فناناپذیری در نبردی بی‌پایان هستیم؛ آموخته شده بود که هیچ حامی و کمک‌کننده‌ای جز خودمان نداریم؛ و این احساسی بود که بازماندگانی از کشتارها و قتل‌عام‌ها که در میان ما می‌زیستند، آن را تقویت می‌کردند.

ما به عنوان نسل نوین اسرائیلی‌ها، ملتی که پس از دو هزار سال تبعید از نو بر خاک اجدادش شکوفا می‌شود و گسترش می‌یابد، کل وجود خود را در راه آرمان ملت تفویض کرده بودیم. فرماندهان ارتش ما به جای ژنرال، قهرمان خوانده شده و رهبران ما ناخدایانی محسوب می‌شدند که بر عرشه کشتی بزرگ اسرائیل حکم می‌رانند.» (راه نیرنگ، ۵) در این مسیر، ترور آن‌هایی که دشمن محسوب می‌شوند، دفاع از خود و برای حفاظت از اسرائیل تعریف می‌شود.

سوم؛ برخیز و اول تو بکش یا Rise and kill first کتابی است که رونن برگمن روزنامه‌نگار اسرائیلی درباره ترورهای انجام‌شده توسط آن دولت نوشت. نام این کتاب که منطق حاکم بر قتل‌های هدفمند اسرائیل را نشان می‌دهد، از متن کتاب دینی تلمود گرفته شده است. در بخشی از تلمود می‌خوانیم: «اگر کسی برای کشتن تو آمد، برخیز و اول تو او را بکش.» (سَنهِدرین، بخش ۷۲، آیه ۱) تلمود را دومین کتاب بزرگ یهودیان می‌نامند و اهمیت زیادی دارد.

با توجه به این آموزه، می‌توان درک کرد که قتل‌های سیاسی اسرائیل منطقی این‌چنین دارد. آن که به عنوان دشمن قلمداد می‌شود و قصد دارد به اسرائیل یا مردم آن لطمه‌ای وارد کند، هدف قرار می‌گیرد. به‌خصوص اگر باعث کشته شدن اهالی سرزمین‌های اشغالی شود. این قتل‌ها گاهی شکل انتقام به خود می‌گیرد که بارزترین نمونه آن، تعقیب عاملان و آمران کشتار ورزشکاران اسرائیلی در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ توسط عوامل موساد و قتل آن‌ها در  لبنان، فلسطین، ایتالیا، قبرس و فرانسه است. ترور یک ابزار در ساختار امنیتی اسرائیل است که می‌تواند درون مرزها یا بیرون آن صورت بگیرد.

چهارم؛ دولت‌ها، مسئولیت قتل‌های سیاسی داخل یا خارج از مرزهایشان را معمولاً بر عهده نمی‌گیرند. چون پذیرش رسمی مسئولیت، بار حقوقی را به دنبال می‌آورد. اما با توجه به هدفی که به قتل رسیده، معمولاً مشخص است که چه کسی ترور را انجام داده یا از انجام آن سود می‌برده است. استثنائی که وجود دارد نیز این است که قتل سیاسی یا هر عملیات تروریستی دیگر توسط کشور «الف» انجام شود که امکان استفاده از آن برای فشار علیه کشور «ب» وجود داشته باشد. چون هدف مورد نظر در زمره مخالفان یا مراکز تهدیدکننده منافع کشور «ب» محسوب می‌شده است. اما در این موارد، معمولاً حقیقت اگر نگوییم هیچ وقت، می‌توانیم بگوییم به راحتی کشف نمی‌شود. از این استثنائات که بگذریم، هدف تا حد زیادی آمر را به ما معرفی می‌کند. وقتی هنیه ترور شود، اسرائیل متهم ردیف اول است. وقتی احمدشاه مسعود ترور شود، القاعده در این جایگاه می‌نشیند و....

در فقره ترور اسماعیل هنیه در تهران، تردیدی درباره اینکه اسرائیل این عملیات را انجام داد وجود ندارد. اما اسرائیل مسئولیت آن را نمی‌پذیرد. در جریان ترور عماد مغنیه در سال ۲۰۰۸، نیز به همین صورت بود. دیلی تلگراف گزارش خود را درباره ترور این‌طور آغاز کرد: «اسرائیل دست داشتن در انفجار خودروی بمب‌گذاری‌شده که باعث کشته شدن عماد مغنیه فرمانده رده‌بالای حزب‌الله شد را رد کرد.»

اما هیچ‌کس تردید ندارد که در ترور محسن فخری‌زاده (مسئول پروژه هسته‌ای ایران)، عماد مغنیه (فرمانده نظامی ارشد حزب‌الله)، مصطفی بدرالدین (فرمانده نظامی ارشد حزب‌الله)، اسماعیل هنیه (رئیس دفتر سیاسی حماس)، محمود المبحوح (عضو رده بالای شاخه نظامی حماس)  و... یا مستقیم و به‌طور مشخص توسط اسرائیل ترور شدند یا با کمک سرویس‌های دیگر، از سوی اسرائیل هدف قرار گرفتند.

در هر صورت، دانستن ما با قبول مسئولیت رسمی از سوی آن دولت بسیار متفاوت است.  استروفسکی در بخش دیگری از کتابش، درباره تکذیب عملیات خرابکاری اسرائیل علیه پروژه هسته‌ای عراق در فرانسه (انفجار رآکتور) می‌نویسد: «موساد را متهم کردند اما یک مقام دولتی اسرائیلی این اتهامات را به عنوان «تبلیغات ضدیهودی» رد کرد.» (راه نیرنگ، ۴۳ و ۴۴) استروفسکی در کتابش از وجود یک لیست اعدام رسمی صحبت می‌کند که احکام قتل اشخاص حاضر در آن باید به تائید نخست‌وزیر برسد. شاید نویسنده کمی درباره شاخ و برگ این ماجرا اغراق کرده باشد اما اصل وجود فهرستی از اهداف ترور را می‌توانیم در نظر بگیریم. چراکه ترور شیوه‌ای مرسوم برای اسرائیل است و رئیس موساد نیز به نخست‌وزیر پاسخگوست.

نویسنده از برگزاری دادگاهی مخفی برای این افراد نیز خبر داده که احکام اعدام در آن صادر می‌شود. سنهدرین که آن بخش مربوط به دفاع از خود در تلمود را شامل می‌شود، نام دادگاهی است که گفته می‌شود در دوران باستان در سرزمین‌های یهودی با حضور ۲۳ قاضی و استاد تورات تشکیل می‌شده است. شاید همه این‌ها به هم بی‌ارتباط باشد اما در اصل موضوع، تفاوتی ایجاد نمی‌کند.

آخر؛ برگمن در مقاله‌ای که سال ۲۰۱۸ در یک وب‌سایت آمریکایی نوشت، موساد را اینطور توصیف می‌کند: «در دسامبر ۱۹۴۹، دیوید بن‌گوریون یکی از بنیانگذاران اسرائیل یک آژانس جدید برای عملیات‌های اطلاعاتی خارج از مرزهای کشور ایجاد کرد. او بعداً نام این آژانس را مؤسسه اطلاعات و عملیات ویژه گذاشت که معمولاً به نام مؤسسه – موساد – شناخته می‌شود.» بنابراین، موساد بیرون از مرزهای اسرائیل فعالیت می‌کند. سال ۲۰۰۴ که شیخ احمد یاسین رهبر معنوی حماس در غزه ترور شد، با توجه به منطقه وقوع عملیات، نمی‌توانیم بگوییم موساد این عملیات را انجام داد. اما در فقره ترور هنیه، دقت و ظرافت آن می‌توان خبر از طراحی و اجرای عملیات از سوی موساد ‌داد. هنیه اولین نبوده و آخرین نیز نخواهد بود. چراکه این روش در ساختار امنیتی اسرائیل وجود دارد و به عنوان یک ابزار و گزینه روی میز است. برای جلوگیری از وقوع ضربه‌های مشابه چه مربوط به گروه‌های مرتبط با ایران یا مربوط به کشور خودمان باشد، بهتر است نقاط ضعف را پیدا کنیم. با تبلیغات کاری از پیش نمی‌رود.

دیدگاه

ویژه تیتر یک
  • نشست فصلی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، روز گذشته در وین آغاز به کار کرد. پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی تروئیکای…

  • هرچند تعبیر دوشنبه‌های ملاقاتی و سه‌شنبه‌های نظارتی و چهارشنبه‌های درایتی به طعنه به کار رفته اما اتفاقاً شاهد…

  • نمایندگان مجلس با تقاضای یک فوریت بررسی لایحه «اصلاح قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» با ۳۸ رأی موافق، ۲۰۷ رأی…

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار