بازخوانی سوابق ترور رؤسای جمهور ایالات متحده
شلیک به دموکراسی آمریکایی
بامداد بیستوچهارم تیرماه، خبری شوکبرانگیز در فضای رسانهای جهان انعکاس یافت: «دونالد ترامپ مورد سوءقصد قرار گرفت.»
این حادثه در نخستین دقایق از برگزاری آخرین گردهمایی تبلیغاتی ترامپ پیش از کنوانسیون حزب جمهوریخواه در ناحیه بِتِل پارک از ایالات پنسیلوانیا به وقوع پیوست. عامل سوءقصد جوانی 20ساله بود که فوراً به دست نیروهای امنیتی کشته شد و صرفاً توانست با شلیک گلولههای پلاستیکی ترامپ را از ناحیه سر مجروح کند.
هرچند ترامپ در زمان این حادثه رئیسجمهور مستقر نبود و در صورتِ موفقیتآمیز بودنِ سوء قصد، اخلالی در قوه مجریه ایالات متحده پدید نمیآمد، لیکن تلاش برای ترور عالیترین مقام رسمی کشور در تاریخ دویستوسیوپنج ساله جمهوریتِ آمریکایی پبش از این نیز به وقوع پیوسته. لذا نظر به اهمیت موضوع، اِمعان در وضعیت حقوقی ناشی از این حادثه خالی از لطف نیست.
تا پیش از 1967، در بخش 1 (بند 6) از ماده 2 قانون اساسی ایالات متحده چنین آمده بود که چنانچه رئیسجمهور مشمول عزل، مرگ، کنارهگیری و ناتوانی در انجام وظایف شود معاون رئیسجمهور به موجب قانونی که کنگره تعیین میکند جایگزین وی خواهد شد. با الحاق متمم 25 در 1967، چنین مقرر شد که در زمان مرگ رئیسجمهور معاون رئیسجمهور جایگزین وی خواهد شد.
غیر از متمم 25، قانون جانشینی رئیسجمهور (Presidential Succession Act) که به تاریخ 17 جولای 1947 به تصویب رسیده نیز پیرامون جانشینی رئیسجمهور الزاماتی را مقرر میکند.
مطابق این قانون که تا سال 2006 در هفت نوبت مورد بازنگری قرار گرفته ـ در صورت مرگ، کنارهگیری، عزل، یا ناتوانی توأمان رئیسجمهور و معاون رئیسجمهور، سخنگوی مجلس نمایندگان با استعفاء از قوه مقننه وظایف رئیسجمهور را عهدهدار خواهد شد و در صورتی که سخنگوی مجلس نمایندگان نیز شرایط ریاستجمهوری را از دست بدهد، رئیس موقت سنا جایگزین وی خواهد شد و چنانچه رئیس موقت سنا نیز ناتوان از ایفای وظایف باشد، عالیترین مقام از میان وزیر امور خارجه، وزیر خزانهداری، وزیر دفاع، دادستان کل، وزیر امور داخلی، وزیر کشاورزی، وزیر بازرگانی، وزیر کار، وزیر بهداشت و خدمات انسانی، وزیر مسکن و توسعه شهری، وزیر حمل و نقل، وزیر انرژی، وزیر آموزش، وزیر امور کهنهسربازان و وزیر امنیت ملی در مقام رئیسجمهور مشغول به خدمت خواهد شد.
پیشبینی سلسلهمراتب جانشینی در قوه مجریه بر این ایده استوار است که دولت ، در معنای قوه مجریه که علاوه بر شخص رئیسجمهور از دولتمردان هم مشربِ او نیز تشکیل شده ، بتواند در غیاب رئیسجمهور برنامههای وعدهدادهشده را در بازه چهارساله عملی سازد. به بیان دیگر، در این ساختار از قوه مجریه، همه تصمیمات توسط رئیسجمهور اخذ نمیشوند، بلکه رئیسجمهور در کانون تصمیمگیریها است.
در نتیجه، با مرگ و کنارهگیری شخص رئیسجمهور اجرای سیاستهای منتخبِ شهروندان متوقف نمیشود و مخالفان سیاسی قادر نخواهند بود با ترور رئیسجمهور اجرای برنامههای وی را متوقف سازند. شایان ذکر است که این ایده در پرتو اوضاع و احوال قرن هجدهم میلادی و در شرایطی اندیشیده شده که خبری از سازِ کارهای حفاظتی مدرن نبود و حذف فیزیکی رئیسجمهور در پرتو کشمکشهای سیاسی شدید نمیتوانست دور از انتظار باشد.
البته این سلسلهمراتب تاکنون از جایگاه معاون رئیسجمهور عبور نکرده. به لحاظ سابقه تاریخی چهار رئیسجمهور شامل ویلیام هنری هریسون (1841)، زاخاری تیلور (1850)، وارن هاردینگ (1923) و فرانکلین روزولت (1945) در زمان تصدی به مرگ طبیعی درگذشتند و معاون رئیسجمهور جای ایشان را گرفت.
چهار رئیسجمهور شامل آبراهام لینکلن (1865)، جیمز گارفیلد (1881)، ویلیام مککینلی (1901) و جاناِفکندی (1963) نیز در زمان ریاستجمهوری در نتیجه سوءقصد جان خود را از دست دادند. همچنین سه رئیسجمهور نیز در نتیجه سوءقصد مجروح شدند که دونالد ترامپ (2024) در کنار تئودور روزولت (1912) و رونالد ریگان (1981) در این دسته قرار میگیرد.
البته از آنجا که ترامپ علاوه بر رئیسجمهور بودن کاندیدای کسب مجدد این مقام نیز هست، باید به جورج والاس (1972) و رابرتاِفکندی (1968) که در زمان کاندیداتوری مورد سوءقصد قرار گرفتند و هرگز عهدهدار این مقام نبودند نیز اشاره کنیم.
در یک نگاه کلی، رئیسجمهور مظهر یکپارچگی آمریکاست. بنیانگذارانِ ایالات متحده میخواستند مقامی ایجاد کنند که علاوه بر همکاری با قوه مقننه، قادر باشد در لحظات حساس تصمیمات جدی اتخاذ کند. حال، تلاش برای حذف فیزیکی شخصی که به احتمال قوی رئیسجمهور خواهد شد، دموکراسی آمریکایی را با چالش جدی روبهرو کرده است.