چشمانداز آمریکا به آینده غزه
شهریار تیموری
کارشناس علوم سیاسی دانشگاه تهران
اگر از منظر منطقهای به جنگ اسرائیل و غزه نگاهی بیندازیم، وجود منابع عظیم انرژی در خاورمیانه و امکان متأثر شدن تولیدات نفتی و گازی از خطر گسترش این جنگ با حضور گروههای متعدد شبهنظامیان یمنی، عراقی و حزبالله لبنان در حمایت از غزه و البته پایگاههای نظامی آمریکا در عراق و سوریه با بیش از سه هزار نفر نظامی، همچنین اهمیت عدم اخلال در خطوط کشتیرانی و تجارت دریایی در منطقه، میتوان جنگ اسرائیل و حماس را با در نظرگرفتن کشتار بیسابقه اسرائیلیها در 7 اکتبر، تلفات بیشمار فلسطینیان، خرابیهای گسترده و آینده مبهم غزه، به یقین از تحولات مهم یک دهه اخیر خاورمیانه دانست. تحولاتی همچون ظهور و سقوط داعش، جنگ داخلی سوریه و سقوط دولت افغانستان که به موجب این تحولات، تغییراتی در سیاستهای کلان و راهبردی آمریکا شاهد بودهایم. روند این تغییرات نشان میدهد که آمریکاییها هر بار تجربهای بر تجارب گذشته افزودهاند.
خروج بیش از ۱۵۰هزار نفر از نیروهای آمریکا در سال ۲۰۱۱ از عراق، پس از آن در جنگ داخلی سوریه، بعد از راستیآزمایی در قبال استفاده ارتش از سلاح شیمیایی در حمله به منطقه غوطه در ۲۱ اوت ۲۰۱۳ با ۱۷۰۰ نفر تلفات، کنگره در حمایت از افکار عمومی مخالف جنگ، اقدام نظامی مستقیم با دولت اسد را رد کرد. یا عدم مداخله آنها در جنگ عربستان و یمن بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲، همچنین قطع حمایتهای خود از دولت افغانستان و حاضر شدن به روی کار آمدن طالبان در سپتامبر ۲۰۲۱. در همه این سالها اگر از منظر اقتصادی هزینههای متحملشده برای استراتژیهای منطقهای دولت ایالات متحده تجربهای منفی بوده است، از زاویهای دیگر و به لحاظ سیاسی چه تجربهای از تحولات گذشته پیش روی دولت آمریکا قرار دارد؟
تنها چند روز پس از گزارشها و تصاویر از خرابیهای متعدد در غزه و تسلط اسرائیل بر مناطق مهمی از آن و اطمینان یافتن بایدن از خلأ قدرت در این منطقه، دیدار مهمی بین او و رئیسجمهور چین، شیجینپینگ، در کاخ سفید صورت گرفت؛ دیداری که بایدن در پایان آن با خشنودی اشاره کرد توافقات بیش از انتظارات دو طرف پیش رفته است. طرف مقابل نیز با احترام بیسابقهای به ایالات متحده از همکاری بین دوطرف در همه زمینهها سخن گفت. دقیقاً در فردای آن روز بایدن در مقالهای در واشنگتنپست از حمایت مجدد آمریکا از طرح دودولتی مبتنی بر قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل و سپردن غزه به مقامات کرانه باختری خبر داد. همزمان با انتشار این مقاله، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان کرانه باختری و وزرای خارجه کشورهای اندونزی، عربستان، ترکیه و... برای گفتوگویی ویژه درباره آینده غزه به چین سفر کردند. دیدارهایی پشت سر هم و موفقیتآمیز و البته همسو با مواضع قدرتهای بزرگ که نشان از جدی بودن این سیاست حداقل در ده سال گذشته است.
تجارب گذشته دولت آمریکا نشان داده که تجربه جنگ مستقیم، اشغال و رویارویی نظامی آنها به قصد نابودی گروههای تروریستی مانند طالبان در افغانستان و یا القاعده در عراق و تاکید بر نظامیگری، فارغ از هزینههای کلان اقتصادی ناکارآمد بوده است. چنانکه طالبان با قدرت بیشتری ادامه داد و داعش از القاعده ریشه گرفت و چند سال بعد به مثابه اژدهایی بزرگتر سر بلند کرد. به همین دلیل، آنها در سوریه تا جای ممکن در قالب نیروهای ناتو به جنگ با داعش رفتند و از جنگ مستقیم پرهیز کردند و حاضر به هزینههای اضافه نشدند. از منظر تاریخی، دولتهای آمریکا همواره متمایل به پر کردن شکافهای اقتصادی و اجتماعی در کشورهای جهان سوم بودهاند؛ بهطوریکه در دوران طولانی جنگ سرد تا اشغال افغانستان و تا حدی عراق با این سیاست راهبردی پیش میرفتند تا حمایت حداکثری برای دولتهای مستقر همسو با ایالات متحده ایجاد کنند. اما آنچه در واقعیت خود را نشان داد، این بود که آنها در ایجاد اقتداری مؤثر در این مناطق و پر کردن شکافهای سیاسی ناتوان بودهاند و کمکهای اقتصادی و اجتماعی نتوانست محملی برای دائمی شدن سیاستهای آنان باشد. برای مثال در افغانستان با وجود هزینههای بسیار اعم از ایجاد مدارس، مراکز بهداشت و بیمارستانها، کمکهای اقتصادی و... در نهایت بدون توجه به ایجاد اقتدار مؤثر و دولت قدرتمند نهایتاً دولت را به طالبان واگذار کردند. امروز آمریکا با دوران جنگ سرد و تجربه افغانستان و عراق فاصله زیادی دارد. آنها اعتقاد دارند باید تمام راههای منتهی به گسترش جنگ را ببندند. حتی به بهای اهدای تکنولوژیهای نظامی به چین برای کمک از آنها برای جلوگیری از گسترش جنگ، حتی به بهای انتقادات کارکنان پنتاگون از تیم سیاست خارجی دولت آمریکا؛ حتی وقتی که راکتپراکنیهای گروههای مقاومت به پایگاههای آمریکا به بیش از هفتاد مورد در پنجاه روز گذشته رسیده است. ایالات متحده البته متوجه است که شبهنظامیان در یمن یا عراق و یا کل منطقه ممکن است از خط قرمزها عبور کنند و این سیاست به تنهایی کارساز نیست. ازاینرو، سیاست مکمل برای حل بحران نیز در دستور کار قرار دارد تا بتواند به مرور اقتداری مؤثر در غزه ایجاد کند؛ اقتداری که فعلاً نشانی از آن در تشکیلات خودگردان مشاهده نمیشود. آنان روزبهروز محبوبیت خود بین جوانان فلسطینی را از دست دادهاند. بههرحال، آنچه در دستور کار است و آنچه در واقعیت رخ میدهد، فاصله زیادی دارد. وقتی پیشبینی میشود جنگ اسرائیل و حماس طولانیتر خواهد بود، وقتی میشنویم داعیههای اسرائیل برای آینده غزه شامل مواردی از قبیل خالی شدن آنجا از سکنه، یا ایجاد منطقه حائل دورتادور غزه و یا حضور دائمی نیروهای نظامی در غزه است که خود بر تثبیت قدرت سیاسی نتانیاهو در آینده نیز مؤثر است. اما این را هم میدانیم که آمریکا با این تصمیم پیام مهمی از تجارب گذشته خود در جهان و خاورمیانه، به اسرائیل میدهد. با بالا رفتن خطر جنگی دیگر در منطقه، اسرائیل به شدت نیازمند کمک نظامی آمریکا خواهد بود. بنابراین، باید با آمریکا همسو بماند. اسرائیل میتواند برخلاف آمریکا شدت عمل به خرج دهد. همچنین میتواند در برههای برخلاف آمریکا عمل کند؛ اما نمیتواند برخلاف آمریکا استراتژی تعیین کند. همچنین سایه قدرتمند چین و عربستان و قطر در پیشبرد طرح دودولتی مؤثر است، با این تضادها و ابهامات، سیاستهای فعلی و آرزوهای بازیگران تا زمانی محتمل است که منطقه تحول جدیدتری تجربه نکند.