| کد مطلب: ۸۷۶۹
اندیشکده‌ها

اندیشکده‌ها

درباره توافقنامه بحرین و آمریکا

Quincy Institute for Responsible Statecraft Logo

درباره توافقنامه بحرین و آمریکا

توافقنامه همکاری راهبردی که بین بحرین و آمریکا امضا شد، بسیاری از ناظران را شگفت‌زده کرده است. درحالی‌که همه نگاه‌ها بر تبلیغات جاری توافق احتمالی آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل متمرکز بود، واشنگتن و منامه بی‌سروصدا در حال مذاکره برای تقویت تعهد ایالات‌متحده به منطقه بودند که پیامدهای گسترده‌ای برای خلیج‌فارس و فراتر از آن خواهد داشت. بحرین و بسیاری از همسایگانش مدت‌هاست که خواهان قابل اعتماد بودن و پیش‌بینی‌پذیری بیشتر از سوی ایالات متحده بوده‌اند. زیربنای این نابرابری بین انتظارات رهبران عرب و واقعیت ایالات‌متحده، منطقی است که توسط بسیاری در واشنگتن به کار گرفته شده است: اینکه نیاز کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس به ایالات متحده بیشتر از نیاز آمریکا به آنها است. جنبه واقعی این توافقنامه، این است که ایالات‌متحده به‌طور ضمنی تائید می‌کند که این منطقه دیگر وجود ندارد. در این توافقنامه الزام‌آور قانونی، ایالات متحده متعهد می‌شود در صورتی که بحرین با یک تهدید امنیتی قریب‌الوقوع مواجه شود، به این کشور کمک کند. پیش از این هرگز ایالات‌متحده در گسترش چنین تعهد امنیتی به یک کشور عربی تا این حد پیش نرفته بود. همانطور که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده توضیح داد، این پیمان همچنین «هماهنگی بین نیروهای مسلح آمریکا و ادغام ظرفیت‌های اطلاعاتی آن را تقویت خواهد کرد.» کسانی که تأکید می‌کنند که این توافق از ضمانت‌های امنیتی به سبک ماده 5 ناتو کمتر است، اصل موضوع را نادیده می‌گیرند. پیمان بین ایالات متحده و بحرین به‌عنوان چارچوب و مبنایی برای تمام توافقات آینده با دیگر قدرت‌های منطقه‌ای عمل خواهد کرد. رهبران بحرین با احساس اینکه حالا زمان مناسبی است، بیش از یک سال پیش مذاکراتی را درباره این توافق آغاز کردند. دولت بحرین مدت‌ها بود که می‌خواست رابطه تاریخی نزدیک خود با ایالات متحده را به سطح دیگری برساند. بحرین اولین کشور در منطقه بود که میزبان یک پایگاه نظامی بزرگ ایالات متحده در خاک خود بود (فرماندهی مرکزی نیروی دریایی). اولین امضای توافقنامه تجارت آزاد با ایالات متحده در منطقه را بحرین امضا کرد و برای اولین بار به‌عنوان متحد اصلی غیرناتو آمریکا مطرح شد. با این حال، ترکیبی از تهدیدهای در حال وقوع در منطقه و فشارهای جهانی، تدوین یک مشارکت قوی‌تر را برای بحرین ضروری کرد. توافقنامه ابراهیم به این تفکر شتاب بیشتری بخشید. همکاری سریع و همه‌جانبه بین اسرائیل و کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس، واقعیت راهبردی جدیدی را ایجاد کرد. بحرین مصمم بود از این فرصت‌ها استفاده کند. برای ایالات متحده، مسیر به‌طور قابل‌توجه پیچیده‌تر بود. جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده و مشاوران سیاست خارجی او به‌طور قابل‌توجهی با احتیاط نسبت به درگیری‌های عمیق‌تر خاورمیانه وارد کار شدند. در طول مبارزات انتخاباتی 2020، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آینده و مذاکره‌کننده ارشد توافق با بحرین، پیشاپیش در فارن افرز نوشته بود: «منافع ایالات متحده در خاورمیانه تغییر کرده است، اما این بدان معنا نیست که ایالات متحده می‌تواند، می‌خواهد یا باید منطقه را به‌طور کامل ترک کند. در عوض، باید با دیپلماسی، شرایطی را ایجاد کند که در نهایت امکان کاهش مستمر حضور نظامی خود را فراهم کرده و در عین حال از منافع مهم در منطقه‌ای که هنوز برای ایالات متحده در سال‌های آینده اهمیت دارد، محافظت کند.» بایدن با گذشت دوسال‌ونیم از دوره ریاست‌جمهوری خود، نه‌تنها اهمیت خلیج‌فارس برای منافع ملی ایالات متحده، بلکه نیاز به تعامل بیشتر با کشورهای منطقه را نیز درک کرده است. خروج از افغانستان در سال 2021، تحقیر عربستان بر سر تولید نفت در اکتبر 2022، شکست مذاکرات هسته‌ای با ایران و تشدید رقابت با چین، اهمیت عدم پذیرش شرکای خود در خلیج‌فارس را بر سیاستگذاران ایالات متحده آشکار کرده است. این مسئله به انگیزه‌ای برای رسمی کردن ماهیت متقابل روابط آنها منجر شده است.

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار