در جستوجوی شبح تروریستها / سفر خبرنگار اشپیگل به سوریه برای پیدا کردن بازماندگان مبارزان داعش
حدوداً یک هفته بعد از سقوط رژیم اسد، دو جنگجوی هیئت تحریرالشام که حالا مقابل مجتمعی در دمشق که زمانی به سازمان اطلاعات نظامی مربوط بود، نگهبانی میدادند، بهطور اتفاقی ماجرای پیشرویهایشان در اوایل دمشق از دل صحرا را تعریف میکنند. آنها میگویند: «ما فکر میکردیم جنگ خواهد بود، بهویژه با دولت اسلامی. اما هیچکس آنجا نبود. فقط هزاران سرباز در لباس غیرنظامی به خانههایشان برمیگشتند.» هیچکس به آنها حمله نکرد.

کریستوفر رویتر خبرنگار اشپیگل بیش از 20 سال است که درباره خاورمیانه مینویسد و در یک دهه گذشته درگیریهای سوریه را پوشش داده است. او در گزارش اخیر خود از سوریه در اشپیگل مینویسد: «سالهاست که صحرای سوریه مکان بسیار خطرناکی بهشمار میرفت. کارشناسان معتقدند که بازماندگان دولت اسلامی یا همان داعش همچنان آنجا هستند.» او در سفر به مناطقی که گفته میشد مخفیگاههای داعشیها در آن قرار دارد امکان حضور و قدرت گرفتن دوباره این گروه را از نزدیک بررسی میکند که در ادامه میخوانید:
«نه»! این را فرمانده شبهنظامیان در پایان مکالمهای طولانی میگوید. بهندرت پیش میآید که کسی مثل قبل دل به صحرا بزند. «هر کسی که رفته، ناپدید شده.» بارها و بارها برخی از چوپانان صحرانشین و شکارچیانی که به نقاطی که پوشش گیاهی کمپشتی داشتند، میرفتند، دیگر برنمیگشتند. مردی که نور موجدار لامپ متصل به ژنراتور روشن بر صورتش افتاده بود، میگوید، «بادیه» که نام صحرای سوریه بین تپههای ساحلی در غرب و دره فرات در شرق است «مکان شومی» بود.
در ژانویه 2025 زمانی که از مردمی که دورتادور این صحرای بزرگ زندگی میکنند سوال کردیم، روایت مشابهی از تاریخ اخیر این منطقه ارائه دادند؛ در دیرالزور در شرق، در روستایی نزدیک سلامیه در غرب، در شهر شبیکی در جنوبیترین نقطه سوریه، داستانهایی از یورش شبانه به چادرهایشان، روایتهایی از شلیک مردان مسلح موتورسوار که بر صورت خود ماسک زده بودند و حکایتهایی از آتش گرفتن خودروها و دزدیده شدن گوسفندها وجود دارد.
رسماً، همان شرورهای همیشگی مقصر شناخته میشوند: تروریستهای دولت اسلامی، سازمانی که ترس و وحشت و ترور را از سال 2013 گسترش داده و بخشهای بزرگی از شمالشرق سوریه و در سال 2014 موصل، بزرگترین شهر عراق را تصرف کرد. آنها چندین سال با خلافت خودخوانده خود حکومت کردند. سال 2019 آخرین سنگر باقیمانده دولت اسلامی، شهر باغوز در دره رود فرات که درست در مرز عراق و سوریه واقع شده، در اوایل بهار با کمک آمریکاییها از سوی شبهنظامیان کُرد بازپس گرفته شد.
خلافت به تاریخ پیوست
اما داعش دوباره به صحرای سوریه بازگشت؛ بهعنوان یک گروه مذهبی متشکل از آدمکشهای ترسناکی که میتوانند به همهجا حمله کنند اما دیگر کنترل شهرها و روستاها را مثل قبل در دست ندارند. داعشاوایل سال 2020 به نقشه سوریه جنگزده بازگشت.
این نقشه مرزهای واضحی از مناطقی را که تحت کنترل قدرتهای دیگر که برای تسلط کامل خود رقابت میکنند، نشان میدهد. در غرب، رژیم بشار اسد دیکتاتور سوریه قرار داشت. در شمالغرب ادلب، شبهنظامیان اسلامگرای هیئت تحریرالشام که حملاتشان در اواخر 2024 در نهایت منجر به فروپاشی دیکتاتوری اسد شد، قرار داشتند. شمالشرق، تحت کنترل ترکیه. کمی بهسمت شرق، منطقه کُردهایی که تحت حفاظت مشروط آمریکا که بهوضوح از سوی فرات مرزبندی شده است، قرار دارد. در جنوب، نیمدایرهای حول پایگاه آمریکا در التنف در مرز با اردن وجود دارد.
در مقابل داعش بهصورت دورهای در نقاط مختلف صحرا قرار گرفتهاند، گاهی در یک نقطه، گاهی در 5 یا 6 نقطه و گاهی در یک الگوی مبهم ضربدری که مثل سراب، منبع مبهمی از وحشت بودند.
کارشناسان غربی تروریسم و رهبران نظامی آمریکا و همچنین رژیم سوریه سالهاست که میگویند داعش دوباره فعال شده است. گفته میشود داعش حتی کمپهای آموزشی خود را در صحرای بادیه برگزار میکند. تروریستها سالها در غارها زندگی کردهاند، در رشتهکوههای غیرقابل دسترس یا درههای دورافتاده در عمق صحرا. تخمینهای مختلفی درباره قدرت این گروه زده شده است. برخی میگویند تعداد آنها هزاران نفر است، بقیه میگویند صدها نفرند. در هر صورت، بهاندازهای کافی هستند که واشنگتن بهطور مرتب نسبت به ظهور دوباره داعش هشدار میدهد.
زمانی که حکومت بشار اسد بدون تشریفات در 8 دسامبر 2024 سقوط کرد، سربازانش بهخانه رفتند و خود دیکتاتور هم مخفیانه به مسکو فرار کرد و پادوهایش باقی ماندند تا از خود مراقبت کنند. این رویداد مهمی بود که نگرانی در میان کارشناسان ترور را برانگیخت: طبق منطق اگر خصومت داعش بهنقطه انفجار برسد، این گروه تروریست میتواند از هرج و مرج برای غارت انبارهای اسحله بهجا مانده و حمله استفاده کند.
اندیشکده آمریکایی گروه سوفان پس از فروپاشی رژیم اسد نوشت: «اتمسفر کنونی در سوریه برای داعش طراحی شده تا از آن برای تسهیل بازگشت و ظهور دوباره استفاده کند، نهفقط در کشور بلکه در سراسر منطقه.»
جیک سالیوان، مشاور امنیتی ملی جو بایدن گفت که «اولویت اول» دولت در شرایط متغیر جلوگیری از رسیدن «اکسیژن تازه» به داعش است. جو بایدن هنگام ترک دولت گفت: «ما آگاهیم که داعش تلاش خواهد کرد تا از شرایط خلأ سوءاستفاده کند تا اعتبار و پناهگاه امن خود را دوباره ایجاد کند. ما این اجازه را نخواهیم داد.» در 8 دسامبر، همان روزی که رژیم فروپاشید، فرماندهی مرکزی آمریکا بیانیهای صادر کرد که نیروی هوایی «دهها حمله دقیق» بر اهداف داعش در مرکز سوریه انجام داده است.
... و سپس، جیرجیرکها
حتی زمانی که شبهنظامیان کُرد نیروهای دموکراتیک سوریه از هرج و مرج استفاده کردند و مانند نیروهای اسرائیلی در جنوب، اراضی بیشتری را تصرف کردند، اوضاع در صحرا آرام بود. هیچ خبری از این منطقه نمیآمد: نه جنگی، نه حملات هوایی، نه ضرب و جرحی، نه پناهجویی و نه آدمربایی.
حدوداً یک هفته بعد از سقوط رژیم اسد، دو جنگجوی هیئت تحریرالشام که حالا مقابل مجتمعی در دمشق که زمانی به سازمان اطلاعات نظامی مربوط بود، نگهبانی میدادند، بهطور اتفاقی ماجرای پیشرویهایشان در اوایل دمشق از دل صحرا را تعریف میکنند. آنها میگویند: «ما فکر میکردیم جنگ خواهد بود، بهویژه با دولت اسلامی. اما هیچکس آنجا نبود. فقط هزاران سرباز در لباس غیرنظامی به خانههایشان برمیگشتند.» هیچکس به آنها حمله نکرد.
پس چه بلایی بر سر داعش آمد؟
گشت و گذار در سراسر صحرا در جستوجوی شبح گروه تروریستی که ارتش آمریکا اصرار دارد در آنجا حضور دارند کمی ترسناک است. حملات محرز سالهای اخیر با کشتار چوپانان و سران قبیلهها همراه بودهاند. پس چگونه میتوان از برخورد با داعش اجتناب کرد اگر که مبارزان این گروه همچنان وجود دارند؟ طرح ما این است که با احتیاط در صحرا پیشروی کنیم تا ببینیم فضا چگونه است و در امتداد جاده کسی قبل از ما آنجا بوده یا نه. اول جادههای اصلی، سپس فرعیها. قبل از حرکت در چندین پمپبنزین دمشق بهدنبال دبهای با درپوشی بودیم که محکم بسته شود که با شکست روبهرو شدیم. در نهایت، گذاشتن کیسه پلاستیک زیر درپوش کار را انجام داد. پژوی قدیمی که تحت لیسانس ایران تولید شده خودروی مناسبی برای صحرا نیست اما حداقل توجه جلب نمیکند.
افرادی آشنا در دیرالزور، شهر نفتی نشسته بر رود فرات که از ضلع شرقی صحرا میگذرد که زمانی شهری غنی و مرفه بود اما حالا عمدتاً ویرانشده، تلفنی به اشپیگل میگویند که جادهای که صدها کیلومتر از بادیه میگذرد امن است. آنها هشدار میدهند که ما نباید از جاده خارج شویم. مینهای زمینی بدون علامت میتوانند همهجا باشند.
اول، این داعش بود که در پیشرویهای سال 2014 خطوط مقدم را مینگذاری کرد. آنها مواد منفجره صنعتی بسیاری را وارد کردند و مینها را ساختند. پس از توقف فعالیتهای دولت اسلامی، ارتش اسد و تعدادی دیگر از گروههای شبهنظامیان مینهایی را برای تامین امنیت پایگاههایشان کار گذاشتند. اما حتی در فواصل دورتر از آن پایگاههای قبلی، برخی از مسیرهای چوپانان و درهها نیز مینگذاری شدهاند.
محبوبترین و در نتیجه امنترین مسیر از دمشق به صحرا به سمت شمال به حمص میرسد و قبل از انحراف به شرق از سمت دشت گستردهای میگذرد که سرعت را کاهش میدهد. در جاده بیانتهایی که از صحرا میگذرد، کامیونهای کوچک ساخت چین بههمراه خودروهای شاسیبلند کرهای و تعدادی اتوبوس دیده میشوند. پیش از رسیدن به مرز عراق بهندرت روستایی دیده میشود. چندین شهر در این منطقه در کنار روستاها و حتی رستورانهای کنار جادهای بمباران و به ویرانههای سوخته تبدیل شدهاند.
هر چند کیلومتر ایستهای بازرسی و پایگاههای نظامی متروکه دیده میشوند که نسبتاً سالم باقی ماندهاند. براساس آنچه باقی مانده بهنظر میرسد بادیه یک منطقه انحصاری بزرگ نظامی برای شبهنظامیان خارجی بود. طی چندین دهه، رهبری ایران شبهنظامیان قوی و وفاداری را در میان جمعیت شیعیان کشورهای منطقه ایجاد کرد و در سال 2012 آنها را به سوریه فرستادند تا از سقوط رژیم اسد جلوگیری کنند. اول تشکل حزبالله در لبنان، سپس عراقیها، پاکستانیها و افغانها. ارتش روسیه سال 2016 به آنها پیوست. تا 2018، شدیدترین مبارزات در سوریه عمدتاً بهپایان رسیده بودند. پس چرا شبهنظامیان شیعه در صحرا باقی ماندند؟
در امتداد جادهای که به سمت شرق میرود تانکهایی دیده میشوند که از هفتهها پیش رها شدهاند. کامیونها، مینیبوسها و جیپهای نظامی که سالها پیش نابود شدند در شنها افتادهاند و رنگشان بر اثر زنگزدگی به قهوهای تیره تبدیل شده. رگههایی از رنگ از شعارهای داعش که بر اثر نور خورشید محو شدهاند، از دیوارهای ویرانشده کنده شدهاند. تابلوهای کنارجادهای کمی تازهترند: «برای نجباء به راست بپیچید.» بازماندگان شبهنظامیان شیعه از عراق هستند. پرترههای پارهپاره از بشار اسد و آنچه بهنظر شهدای افغانستانی میآیند در باد تکان میخورند. اما تقریباً هیچ کسی حتی چوپانها هم دیده نمیشوند.
با پایینرفتن خورشید، پس از 100 کیلومتر تا ایستبازرسی سه نفر از مردان تحریرالشام به ما دست تکان میدهند: «لطفاً! اینجا آنتن نمیدهد. میشه لطفاً زمانی که به دیرالزور رسیدید به فرمانده ما هم زنگ بزنید؟ و به او بگویید که هیچکس در این صحرا نیست، هوا بهشدت سرد است تا ما را زودتر از اینجا مرخص کند؟» دمای هوا در شبهای زمستان نزدیک به صفر درجه میرسد.
پس از مدتی رانندگی، دیرالزور، بزرگترین شهر در شرق سوریه در افق بالاخره ظاهر میشود. امروز، فقط چند تا کوچه نور دارند و عصرها شلوغ میشوند. بقیه چشماندازی از خرابیها، ویرانیهای متروکهای هستند که زیر نور ماه میدرخشند. ابوالیاس، معاون جدید فرمانداری تخمین میزند دهها هزار نفر در اینجا زندگی میکنند: «حدود 20درصد از ساکنان یا ماندهاند یا بازگشتهاند.»
اکثر مردم ابتدا از حملات هوایی رژیم و سپس از وحشت حکومت داعش فرار کردهاند. ابوالیاس که سالها در تبعید زندگی کرده، میگوید: «سال 2017 که فرار میکردند تقریباً هیچکس اجازه بازگشت را نداشت.» او میگوید: «اولاً ممنوع بود و بعدها هم هیچ آب برق و امکاناتی وجود نداشت.» همانند همهجای کشور هیچ بازسازی در این منطقه صورت نگرفته است.
ابوالیاس که برای خطاب کردن داعش از «داعش» استفاده میکند مسئول همهچیز پس از 2017 بود: «هر حملهای به غیرنظامیان در بادیه، هر قتل، همه رسماً برعهده داعش بود؛ همیشه. اما اغلب چنین حوادثی در نتیجه درگیریها بین گنگهای قاچاقچیان، جنگهای منطقهای بر سر استخراج نفت و بهویژه درگیریها بر سر قارچهای ترافل (دنبلان کوهی) است.»
قارچهای ترافل صحرایی
برای عده بسیاری در منطقه فقرزده «دنبلان» نسخه کممزهتر از خانواده ترافل است که به منبع حیاتی درآمد تبدیل شده. یک کیلو قارچ بین 10 تا 70دلار است که حدوداً با حقوق یک ماه کارمند برابری میکند. این قارچ قهوهایرنگ درست زیر سطح بیابان در درههای وسیع از اواخر ژانویه تا آوریل رشد میکند.
بهگفته ابوالیاس، افرادی که قارچها را برداشت میکنند بیشترین آسیب را از حملات دیدهاند و حملهکنندگان را از نزدیک دیدهاند: «از آنها بپرسید!»
برای حکومت اسد، دولت اسلامی، دشمن مفیدی بود. کاملاً بهدلیل ماهیت این گروه، مبارزه علیه اپوزیسیون سوریه را میتوان بهعنوان «جنگ علیه ترور» نشان داد، جنگی علیه جهادگرایان آدمکش که با حملات خود در پاریس، بروکسل و استانبول کل جهان را تهدید میکنند. در سالهای اول جنگ، نیروهای هوایی اسد حملهای علیه داعش انجام نداد و ارتش سوریه گاهی شبها از شهرها عقبنشینی میکرد تا داعش بتواند بدون مبارزه آنها را تصرف کند. رژیم اسد و داعش در زمینه استخراج نفت و گاز در صحرا با یکدیگر همکاری کردهاند. در نتیجه در سال 2015 چندین نفر از آدمهای بانفوذ و دارودسته اسد در لیست تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفتند.
دولت خودگردان کردها در شمالشرق سوریه که شبهنظامیان آنها به نیروهای دموکراتیک سوریه شناخته میشوند با کمک آمریکا؛ داعش را بیرون راندند و ادامه مبارزه علیه تروریستها قویترین استدلال برای جلوگیری از خروج بیش از 900 نفر از سربازان آمریکایی از آن منطقه بهشمار میرود. مبارزه علیه داعش ادامه خواهد داشت اما این گروه دشمن مفیدی است.
جستوجو برای پروندهها در دفاتر متروکه مورد استفاده سازمانهای اطلاعاتی و سربازان همچنین تناقضهایی را ایجاد میکند. در دفتر پلیس جنایی سوریه در دیرالزور، پروندههای تحقیقاتی درباره اعضای داعش روی هم انباشته شدهاند. اما در ساختمانهای مجاور افسران روسی و ماموران سرویس مخفی سوریه، نگهبانان هیئت تحریرالشام نشانههایی که از داعش پیدا کردهاند را بهنمایش گذاشتهاند. زمانی که مبارزان شبهنظامیان کُرد دراوایل دسامبر وارد تاسیسات رژیم شدند (احتمالاً در همان ساختمان)، از جعبهای از پرچمهای جدید داعش فیلم گرفتهاند.
صحنه مشابهی در یکی از مراکز سرویس مخفی نظامی در دمشق دیده میشود. در آنجا هم چندین پرونده تحقیقاتی درباره افرادی که مظنون به تروریستهای داعش هستند در کنار چندین اتاق، چند جعبه از بروشورهای دولت اسلامی، پلاکهای ماشین رنگنشده دولت اسلامی، مدارک تعمیر خودروهای داعش و صدها کارت شناسایی لمینیتشده استفاده نشده، بیشترشان با امضای «ولایت رقه» استان رقه، پایتخت غیررسمی داعش وجود دارند. اما سربازان اسد در سال 2017 پس از آنکه توسط کُردها از اسارت داعش آزاد شدند، هیچوقت به شهر بازنگشتند. چرا رژیم به این تجهیزات تازه چاپشده داعش نیاز داشت؟
بشار حسن روزنامهنگار محلی در دیرالزور که گهگاهی در صفحه فیسبوک دیرالزور24 مینویسد، میگوید: «اگر لازم باشد برای لاپوشانی کردن از اینها استفاده میکنند. زمانی که به منافع تجاری مربوط میشود برای سرویس مخفی و واحدهای نظامی امری عادی است که با یکدیگر مبارزه کنند. مقصر دانستن داعش همیشه کار آسانی بود.» بشار حسن تاکید میکند که پیش از این، تروریستهای واقعی داعش در صحرا فعال بودند: «من لیستی از اسامی آنها درست کردم و درمیان آنها تعدادی خارجی وجود دارند.»آخرین نفر آنها، مردی از یمن است که سال 2022 ناپدید شده بود.
تا آنجایی که او میداند، تعدادی از مبارزان باقیمانده به مکانهای پنهانی رفتهاند، «در گروههای 5 تا 10 نفره» به تپههای بشری، به آراک و رصافه در شمال. او بهشخصه به این مکانها نرفته است «اکثر آنها از رود فرات به منطقه کردها میروند.» دقیقاً بهجایی که کردها مبارزه با داعش را به عنصر کلیدی پیام سیاسی خود تبدیل کردهاند و جایی که هزاران نفر از مبارزان داعش همچنان در زندان هستند.
حسن میگوید آنجا برای داعش امنتر است. حسن اضافه میکند: «عربها به کردها بهعنوان اشغالگران نگاه میکنند که کار را برای مبارزان داعش راحتتر میکنند تا عملیات زیرزمینی خود را پیش ببرند. آنها حتی اینجا را منطقه امن خطاب میکنند.» عموی حسن در این منطقه زندگی میکند و بابت شیرینیفروشیاش مبلغی برای حفاظت به شخصی پرداخت میکند که ادعا دارد از سوی داعش است.
دو روز بعد، بشار حسن دوبار با ما تماس گرفت تا بگوید که از ارتباطاتش در جنوب پرسوجو کرده است. در منطقهای که تصور میشد مخفیگاه داعش است، کاملاً خالی و امن است. معاون فرماندار پیشنهاد کرد تا با «شکارچیان ترافل صحبت کنیم.»
اما قبل از آن، گشت و گذار ما مسیر پرپیچوخمی پیدا کرد و ما را به شخصی رساند که شاهد دزدی از برداشتکنندگان قارچ بوده است. در مارس 2024، این شخص و دهها نفر دیگر به منطقهای در نزدیکی کباجب، غرب دیرالزور رفته بودند. او میگوید:«هر روز به شکارچیان ترافل شلیک میکردند. ما میدانستیم چیدن آنها بدون اجازه رسمی خطرناک است. اما از طرف دیگر، اصلاً ارزشش را نداشت.»
آنها جستوجوی خود را گستردهتر کردند تا جوانههای تازه قدکشیدهای که نشاندهنده قارچهایی است که زیر شن رشد میکنند، پیدا کنند که ناگهان از سمت بزرگراه به آنها تیراندازی شد. او میگوید: «من شروع کردم به دویدن و از دور دیدم ماشینمان آتش گرفته. یک هواپیمای جنگی روسی یا سوری از بالای سرمان در ارتفاع پایین رد شد.» بهگفته این شخص، یک فرد مسن هم با ضرب گلوله کشته شده است. خانواده آن مرد ماهها تلاش کردند تا دلیل کشتهشدن او را پیدا کنند. این شاهد میگوید که شماره تلفن پسر مرد مسن را دارد. او در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است داعش پشت این حمله باشد با تمسخر میگوید: «چطوری کار آنها باشد؟ در منطقهای که پر از پایگاههای نظامی است؟ از بزرگراه؟ و آیا آنها هواپیما دارند؟»
داعش در کانالهای تلگرامی خود که دائماً در حال تغییر است، مسئولیت این حمله و حملات دیگر را نپذیرفته است. امری که برای یک گروه تروریستی که در گذشته تمایل زیادی به اغراق در حملات خود داشتهاند، غیرمعمول است. دو کارشناس موسسه خاورمیانه مستقر در واشنگتن همین تناقض را در سال 2021 در مقالهای بهنام «گزارشگری کمتر از واقعیت داعش در مرکز سوریه» نشان دادهاند. گزارشهای رژیم اسد از حملات داعش 10 برابر بیشتر از گزارشهایی است که مسئولیت آنها از سوی این گروه پذیرفته شده.
در ضلع جنوبی بادیه، در نزدیکی مرز اردن پایگاه نظامی دورافتادهای بهنام التنف قرار دارد. حدود 200 سرباز آمریکایی و چندصد جنگنده از ارتش آزاد سوریه یا SFA که کمتر شناخته شدهاند، در آن زندگی میکنند. این مبارزان از سال 2015 با تامین مالی ارتش آمریکا آموزش میبینند و ماموریت رسمی آنها مبارزه با داعش در شعاع 55 کیلومتری، منطقه تحت حفاظت اطراف پایگاه است.
اما با انفجار ناگهانی ارتش اسد در اوایل دسامبر، یگانهای SFA از هفتم دسامبر پیشرویهای بیشتری کردند که از سمت غرب تقریباً به سمت دمشق و بهسمت دیرالزور در شرق رسیدند تا اینکه کاروان آنها با یک مین برخورد کرد. در سمت شمال، آنها توانستند بدون هیچ مانعی به خرابههای باستانی و افسانهای پالمیرا پیشروی کنند؛ جایی که فرودگاه را تصرف کردند. آنها هیچ عضوی از داعش در مسیر خود ندیدند و یکی از افسران SFA بهنام عبدالرزاق الچدر که خود مبهوت شده بود میگوید: «فقط سربازان فراری دیده میشدند.»
عکس: Der Spiegel