| کد مطلب: ۳۱۶۸۶

جهان چندقطبی یا بازار؟

ترامپ در سخنرانی افتتاحیه‌اش اعلام کرد که آمریکا جایگاه خود را به‌عنوان «بزرگ‌ترین و محترم‌ترین ملت روی زمین» بازپس خواهد گرفت و حتی از قصد ایالات متحده برای بازپس‌گیری کانال پاناما خبر داد.

جهان چندقطبی یا بازار؟

هفته‌ای که دونالد ترامپ به کاخ سفید بازگشت، شاید زمان عجیبی برای تأکید بر نقش فزاینده قدرت‌های میانی غیرغربی به نظر برسد. ترامپ در سخنرانی افتتاحیه‌اش اعلام کرد که آمریکا جایگاه خود را به‌عنوان «بزرگ‌ترین و محترم‌ترین ملت روی زمین» بازپس خواهد گرفت و حتی از قصد ایالات متحده برای بازپس‌گیری کانال پاناما خبر داد. با این حال، آنچه در صحنه جهانی در حال وقوع است، خلاف این ادعا را نشان می‌دهد؛ بسیاری از کشورها در حال فاصله گرفتن از تمرکز بر ایالات متحده هستند و جایگاه کشور خودشان در جهان پیچیده امروز برایشان اهمیت بیشتری یافته است.

سیاست‌های دولت ترامپ، هرچند بر مبنای قدرت آمریکا طراحی شده‌اند، ممکن است به تقویت گذار به یک نظم جهانی جدید کمک کنند. این نظم جهانی به کشورهایی چون هند، برزیل، اندونزی، آفریقای جنوبی و عربستان سعودی اجازه می‌دهد که قدرت چانه‌زنی خود را افزایش دهند و از فضای جدید برای نمایش نفوذ خود بهره‌برداری کنند. ترامپ با رویکردی معامله‌گرایانه بر چانه‌زنی و توافق‌هایی تأکید دارد که کمتر متکی بر قواعد بین‌المللی است. این استراتژی، برخلاف دوران گذشته که قدرت نظامی و اقتصادی نقش اساسی داشتند، منابع قدرت در قرن بیست‌ویکم را تغییر داده و بر توانایی کشورها در مذاکره و ایجاد گزینه‌های جایگزین تمرکز دارد.

در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، قدرت ملی به عوامل ملموسی چون وسعت قلمرو، منابع طبیعی و توان نظامی وابسته بود. قدرت‌های بزرگ می‌توانستند حوزه‌های نفوذ ایجاد کنند و در آن‌ها تقریباً بدون محدودیت دخالت کنند. اما دنیای امروز، که هند از آن به‌عنوان «چندجانبه‌گرایی» یاد می‌کند، فرصتی را فراهم کرده که کشورهای میانی بتوانند با قدرت‌های بزرگ و دیگر کشورها در موضوعات مختلف تعامل کنند. هند به‌عنوان نمونه‌ای بارز، با ژاپن، استرالیا و آمریکا برای تقویت امنیت، با روسیه برای تأمین انرژی و با کشورهای عضو آسه‌آن برای توسعه انرژی سبز همکاری می‌کند. شعار «اول آمریکا»ی ترامپ نیز فرصت مشابهی برای این کشورها فراهم کرده تا اولویت‌های ملی خود را دنبال کنند.

قدرت‌های میانی همچنین تمایل دارند ائتلاف‌های مقطعی و موقتی تشکیل دهند. گروه بریکس پلاس، که ابتدا شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی بود، اکنون به کشورهای دیگری نظیر مصر، اتیوپی، ایران و اندونزی گسترش یافته است. این ائتلاف، که شبیه گروه ۷۷ در قرن گذشته است، بستری برای تقویت قدرت چانه‌زنی اعضا فراهم می‌کند.

اما تفاوت آن با گروه‌های مشابه پیشین در این است که این کشورها به‌جای تکیه بر اتحاد صرف، از شبکه‌ای متنوع از روابط استفاده می‌کنند تا در برابر قدرت‌های بزرگی چون آمریکا، چین و اتحادیه اروپا گزینه‌های جایگزین بسازند. یکی از مفاهیم کلیدی در این نظم جهانی جدید، مفهوم BATNA (بهترین گزینه جایگزین برای یک توافق مذاکره‌شده) است. این اصل به کشورهای میانی کمک می‌کند تا با داشتن گزینه‌های جایگزین در مذاکرات بین‌المللی، توانایی ترک میز مذاکره را در صورت نامطلوب بودن شرایط داشته باشند. این استراتژی به آن‌ها این را امکان می‌دهد که نظم‌های سنتی و قواعد تحمیلی غربی را به چالش بکشند.

دولت‌های آمریکا نیز در این میان رویکردهای متفاوتی اتخاذ کرده‌اند. جو بایدن در دوره ریاست‌جمهوری خود، بر بازسازی و تقویت دموکراسی تأکید داشت و تلاش کرد بلوکی از دموکراسی‌های جهانی برای مقابله با رشد خودکامگی تشکیل دهد. با این حال، در عمل، سیاست‌های او تعدیل شد و آمریکا به دلایل استراتژیک مجبور به تعامل با کشورهای غیردموکراتیک نیز شد. این تغییر، بازتابی از ضرورت سازگاری با واقعیت‌های نظم جهانی جدید بود. در مقابل، ترامپ تأکید بیشتری بر مذاکرات، توافق‌ها و دیپلماسی نشان داد و کمتر به استفاده از قدرت نظامی برای حل مشکلات جهانی تمایل داشت.

جهان امروز به‌سوی یک بازار جهانی پویا حرکت می‌کند، مدلی که دیگر نه تک‌قطبی است و نه چندقطبی. در این بازار، قدرت بر اساس تعاملات استراتژیک و چانه‌زنی‌های پویا توزیع می‌شود. کشورهایی که بتوانند بهترین گزینه‌های جایگزین را برای خود فراهم کنند، می‌توانند میز مذاکره را ترک کرده و شرایط مطلوب‌تری ایجاد کنند. این نظم جدید، نه بر تسلط قدرت‌های بزرگ، بلکه بر مشارکت‌های منعطف و شبکه‌های پیچیده روابط میان کشورها استوار است. قدرت‌های میانی با استفاده از این فرصت‌ها، جایگاه خود را در جهان تثبیت می‌کنند و به عاملان اصلی تغییر در نظم جهانی بدل می‌شوند.

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار