| کد مطلب: ۲۰۰۳۷

چین سرمایه‌ می‌خواهد آمریکا بازارهای جدید

جورج فریدمن، استراتژیست

چین سرمایه‌ می‌خواهد آمریکا بازارهای جدید

اتفاق‌های کوچک می‌توانند حقیقت ژئوپلیتیک بزرگتری را نمایان کنند. نمونه آن، دیدار اخیر گروه کاری مالی آمریکا و چین است. این گروه که شامل نمایندگان بانک مرکزی و سازمان‌های دولتی هر دو طرف است، هفته گذشته در چین جلسه‌ای تشکیل دادند تا کاری را که برای تحقق آن طراحی شده بود، انجام دهند: هماهنگی تغییرات در سیستم‌های بانکی مربوطه. این دیدارها به‌طور مرتب انجام می‌شوند، بنابراین مهم‌ترین مسئله، این است که بدانیم چه موضوعاتی باید هماهنگ شوند و تا چه حدی بر اقتصاد هر دو طرف تاثیر می‌گذارند.

در ظاهر روابط چین و آمریکا تحت‌فشار قرار گرفته است. هر کدام سیستم‌های تسلیحاتی خود را در موقعیتی قرار داده‌اند که برای طرف دیگر، هشداردهنده باشد. هر کدام روابط نزدیکی با کشورهایی دارند که می‌توانند به‌ضد منافع  این گروه کاری مالی عمل کند. در روابط چین و آمریکا ظاهراً در تمام مدت تنش وجود دارد.

همین چند هفته پیش، دو هواپیمای بمب‌افکن روسی به دو هواپیمای بمب‌افکن چینی پیوستند تا عملیات تحقیقاتی خود را در یک پایگاه هوایی نزدیک آلاسکا آغاز کنند و به رهگیرهای کانادایی و آمریکایی نزدیک شدند. سپس در این هفته، یک هواپیمای نظارتی چینی، اولین هواپیمای نظامی چینی بود که حریم هوایی ژاپن، متحد آمریکا را نقض کرد. آمریکا همچنین روابط نزدیکی با فیلیپین دارد که به‌طور مرتب از سوی چین به‌چالش کشیده می‌شود. آمریکا همواره منافع چین را با حمایت قاطعانه از تایوان تضعیف می‌کند. این مثال‌ها ادامه دارد.

ژئوپلیتیک حکم می‌کند، اختلافات سیاسی، تهدیدهای مسائل اقتصادی و البته اقدامات نظامی آغازگر جنگ‌ها باشند. اگر بودجه، بُعدی از سیستم ژئوپلیتیکی است پس باید با مسائل نظامی، سیاسی و اقتصادی هماهنگ باشد. تنش‌های سیاسی و نظامی بین آمریکا و چین در مسائل اقتصادی و مالی نیز وجود دارند؛ موضوعی که برای تمام کشورهایی که در آستانه جنگ قرار دارند، مشترک است. منطقی است که کشورها هر کدام از ابعاد روابط خود را معقولانه هماهنگ کنند؛ به‌ویژه زمانی که روابط تیره و تار است. اما هماهنگی در جایی که خیلی‌ها انتظار جنگ را دارند، عجیب است.

واضح بگویم، فکر نمی‌کنم آمریکا و چین وارد جنگ شوند. آمریکا چیز کمی برای به‌دست آوردن و چیز زیادی برای از دست دادن دارد. چین تصمیم پیچیده‌تری باید بگیرد و ممکن است برای جنگ در آسیا آماده باشد اما نسبت به‌هرگونه جنگ دریایی محتاط است. این ملاحظات باعث می‌شود بررسی کنیم چرا این نشست گروه کاری مالی برگزار شده است. درظاهر این جلسه برای اطمینان حاصل کردن و کارآمدتر شدن سیستم نقل و انتقالات مالی برای سرمایه‌گذاری و تجارت است. آمریکا در هر دو مورد منافع دارد. اگر این صرفاً یک جلسه فنی برای کارآمدتر کردن تراکنش‌های مالی باشد، پس جلسه عادی نخواهد بود. اما به‌نظر من چیزی بیش از این است.

رابطه بین آمریکا و چین به‌یک اندازه پرتنش و پیچیده است. اما اقتصاد به‌گونه‌ای است که هر دو علاقه‌مند به همکاری هستند. ترفند این است که موانع مالی برطرف شوند که در غیر این صورت مانع از پیشروی تجارت خواهد شد. نشست هفته گذشته گامی در این راستاست. هر دو طرف بر اساس یک اصل عمل می‌کنند که «یک معامله برای پرداخت‌ها اجرا کنید و بقیه را به بازار بسپارید.»

نگاه به چین به‌عنوان یک ابرقدرت نظامی تا حد زیادی کم‌رنگ شده است. این دیدگاه که  باید در چین درآمدزایی کرد دوباره احیا شده است. تمرکز فنی گروه کاری مالی، مشکلات اقتصادی  را که حالا روی میز قرار گرفته، نقض می‌کند. پیش از این چندین نشست فنی بین آمریکا و چین برگزار شده بود اما جلسه هفته گذشته کمابیش اولین نشستی بود که آمریکا فعالیت‌های نظامی چین را بلوف خواند. چین به سرمایه‌گذاری نیاز دارد، آمریکا به بازارهای جدید. هر دو هم این موضوع را می‌دانند. زمان خوبی برای آمریکایی‌ها و چینی‌هاست که روی جزئیات کار کنند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی