| کد مطلب: ۱۱۰۵۰

کنت راث فعال حقوق بشر و مدیر اجرایی پیشین دیده‌بان حقوق بشر:

آمریکا شریک جرم اسرائیل است

آمریکا شریک جرم اسرائیل است

اسرائیل در حمله نظامی خود به غزه با فهرستی به ظاهر بی‌پایان از موارد ادعایی نقض حقوق بشر مواجه است. ناظران بین‌المللی استدلال کرده‌اند، نیروهای دفاعی اسرائیل، فلسطینی‌ها را در غزه در وضعیت گرسنگی قرار داده‌اند، روزنامه‌نگارانی که تلاش می‌کردند این کشتار را پوشش دهند را به قتل می‌رسانند، زندانیان را شکنجه می‌کنند و به بیمارستان‌های مملو از غیرنظامیان مجروح حمله کرده‌اند. ایالات متحده که طی بیش از یک سال گذشته همواره از غیرنظامیان اوکراینی در مقابل حملات روسیه دفاع کرده، همچنان به حمایت خود از اسرائیل ادامه می‌دهد. البته طی هفته‌های گذشته، جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا انتقاداتی از حملات نظامی اسرائیل مطرح کرده و گفته این بمباران‌ها بی‌رویه بوده است اما در عین حال تاکید کرده، شاید فردا اوضاع بهتر از امروز شود! جان کربی، سخنگوی کاخ سفید می‌گوید، کشتن بیش از ۱۰ هزار زن و کودک در طی دو ماه «نسل‌کشی» نیست، اما حملات حماس در ۷ اکتبر نسل‌کشی و تروریستی بوده است! اگر حقوق بشر اساساً موضوعی است که مورد اجماع جهانی است، پس چرا ایالات متحده تهدید به وتوی دوم قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که درخواست آتش‌بس بشردوستانه را می‌کند، مطرح کرده است؟ وقتی که یک مدافع فرضی حقوق بشر آنها را کنار می‌گذارد، چه معنایی می‌توان از آن مستفاد کرد؟  کنت راث، دیدگاه منحصربه‌فردی در مورد این سوالات دارد که در مصاحبه‌ای با ریسپانسیبل استیت‌کرفت آنها را مطرح می‌کند. راث که بسیاری او را رئیس جنبش حقوق بشر می‌دانند، نزدیک به سه دهه به‌عنوان مدیر اجرایی دیده‌بان حقوق بشر فعالیت کرده تا اینکه سال گذشته از سمت خود کناره‌گیری کرد و استاد مدعو در دانشگاه پرینستون شد. تحت رهبری او بود که دیده‌بان حقوق بشر اعلام کرد، اشغال سرزمین‌های فلسطینی توسط اسرائیل آپارتاید است.

 

مدیریت دولت بایدن در بحران غزه را از منظر حقوق بشر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دولت بایدن با وجود ارتکاب کاملاً واضح جنایات جنگی در غزه، بسیار نسبت به دولت اسرائیل مدارا کرده است. درحالی‌که دولت برای بهبود وضعیت برخی فشارها را وارد کرده تا غزه به کمک‌های بشردوستانه دسترسی داشته باشد و در برخی موارد نیز تاکید کرده که جان غیرنظامیان فلسطینی نباید مورد تعرض قرار بگیرد اما در نهایت این اقدام صرفاً لفاظی‌های دیپلماتیک بوده و دولت بایدن نتوانسته با استفاده از اهرم‌هایی که در اختیار دارد بر اسرائیل فشار وارد کند تا جنایاتش را متوقف کند. یکی از اهرم‌ها می‌توانست خودداری یا مشروط کردن فروش مداوم تسلیحات و ارائه کمک‌های نظامی به اسرائیل و یا حتی وتو نکردن قطعنامه‌های شورای امنیت باشد.

از نظر شما چه رویکردی مناسب‌تر است؟

مشکل اولیه این بود که بایدن بدون قیدوشرط در واکنش به حملات حماس در 7اکتبر، دولتش را در کنار اسرائیل قرار داد. اگر به نظرات اولیه او نگاه کنید، از یک‌سو هشدارهایی در مورد لزوم احترام به قوانین بشردوستانه مطرح کرده اما از هیچ اهرم فشاری برای اعمال رعایت این قوانین استفاده نشده است. کاملاً واضح بود که بایدن صرفاً در کنار اسرائیل ایستاده بود و به نتانیاهو چراغ سبز نشان می‌داد. بایدن حداقل می‌توانست فشار وارد کند تا در چند هفته اول، اطمینان حاصل شود که پاسخ نظامی اسرائیل واقعاً با قوانین بشردوستانه مطابقت دارد. بنابراین من فکر می‌کنم اسرائیل این پیام را دریافت کرد که رعایت قوانین بشردوستانه ضروری است، اما نه وقتی مخاطب دولت آمریکا باشد. نتانیاهو دریافت که بایدن به این موضوع اهمیتی نمی‌دهد.

آیا اگر دولت بایدن پیام قوی‌تری به اسرائیل ارسال می‌کرد، ممکن بود شاهد تفاوتی در غزه باشیم؟

بدیهی است که گفتنش سخت است اما دولت ایالات متحده، که بیشترین اهرم را در میان بازیگران خارجی دارد، واقعاً از این اهرم استفاده نکرد تا اطمینان حاصل کند که لفاظی‌هایش درباره لزوم احترام به قوانین بشردوستانه در خصوص پاسخ نظامی اسرائیل به حمله حماس نیز،

مصداق دارد.

من گزارش‌هایی را دیده‌ام مبنی بر اینکه وزارت امور خارجه آمریکا تحقیقات داخلی در مورد اینکه آیا مقامات ایالات متحده می‌توانند از نظر قانونی در صورتی که اسرائیل مرتکب جنایات جنگی در غزه شده است، همدست آنها باشند یا خیر، انجام داده‌اند. نظرتان در این خصوص چیست؟

آنها می‌توانند همدست باشند. اشارات بایدن به انجام بمباران بی‌رویه توسط ارتش اسرائیل آشکارا فقط یک لغزش کلامی نبود. احتمالاً این اشاره، منعکس‌کننده گفت‌وگوهای داخلی در دولت آمریکا است. اهمیت آن این است که بمباران بی‌رویه یک جنایت جنگی است. همانطور که هر وکیل دولتی می‌داند، ادامه ارائه تسلیحات به نیرویی که مشغول ارتکاب جنایات جنگی است، می‌تواند ارسال‌کننده سلاح را همدست و شریک جرم در جنایات جنگی بکند.

این مسئله اصلاً چیز عجیبی نیست. این مبنایی بود که براساس آن، چارلز تیلور، رئیس‌جمهور سابق لیبریا توسط یک دادگاه تحت حمایت بین‌المللی، به اصطلاح دادگاه ویژه سیرالئون، به دلیل ارائه سلاح به گروه شورشی سیرالئون معروف به جبهه متحد انقلابی، مجرم شناخته شد. این گروه اقدام به بریدن اندام قربانیانش می‌کرد. از آنجایی که تیلور همچنان در ازای الماس، اسلحه ارائه می‌کرد درحالی‌که می‌دانست این گروه شورشی این جنایات جنگی را انجام می‌دهد، دادگاه بین‌المللی او را به اتهام کمک و مشارکت در جرم، مجرم شناخته و به 50سال زندان محکوم کرد. در حال حاضر تیلور در یکی از زندان‌های بریتانیا مشغول گذراندن حکم خود است. 

سوال بعدی من کمی دشوار است اما کنجکاوم بدانم پاسخ شما چیست. اسرائیل مدعی است این جنگ مبارزه‌ای است برای بقای اسرائیل. چرا اسرائیلی که خود را در چنین موقعیتی معرفی می‌کند، اساساً باید به رعایت حقوق بشر اهمیت دهد؟

من فکر می‌کنم درستش این است که بپرسید چرا اسرائیل باید به رعایت قوانین و پروتکل‌های بشردوستانه بین‌المللی اهمیت دهد. شایان ذکر است که قوانین بشردوستانه توسط گروهی از فعالان حقوق بشر و صلح‌طلبان تدوین نشده است. پیش‌نویس این قوانین توسط ارتش‌های بزرگ جهان تهیه شده است. این قوانین برای جنگ طراحی شده بودند؛ برای موقعیت‌هایی که دولت‌ها اغلب احساس می‌کنند از نظر وجودی در معرض خطر قرار گرفته‌اند. در نهایت این قوانین محدودیت‌هایی بودند که ارتش‌های بزرگ جهان تصمیم گرفتند بر خود تحمیل کنند. اسرائیل این قوانین را امضا کرده و مدعی است از آنها تبعیت می‌کند. وکلای توانمندی در اسرائیل هستند که می‌تواند تل‌آویو را وادار به رعایت این قوانین کنند اما این کار را نمی‌کنند.

احتمالاً در اینجا نیاز به تحلیل روانشناختی خاصی داریم تا بفهمیم چرا اینطور است. اما برخی از سیگنال‌هایی که از بالا ارسال می‌شوند، نشانگر تمایل به نادیده گرفتن الزامات حقوق بشردوستانه است. وقتی وزیر دفاع اسرائیل، یوآو گالانت، از ساکنان غزه به عنوان «حیوانات انسان‌نما» یاد می‌کند، وقتی بنیامین نتانیاهو به داستان کتاب مقدس استناد می‌کند که در آن دستوری الهی وجود دارد که می‌گوید به مردان و زنان رحم نکنید و کودکان یا حیوانات را بکشید؛ اینها سیگنال‌هایی هستند که نشان می‌دهند رهبری ارشد سیاسی و نظامی در اسرائیل چندان به تلفات غیرنظامیان اهمیت نمی‌دهند. به نظر می‌رسد این عامل نیز در حملات بی‌رویه و نامتناسبی که ارتش اسرائیل در غزه انجام داده، به وضوح به تصویر کشیده شده است.

به نظر من تمرکز بر جنایات جنگی یا جنایات جنگی بالقوه می‌تواند گاهی منجر به نتایج بسیار بدی در سیاست شود. در این مورد، اسرائیل صرفاً به حملات حماس اشاره می‌کند و آن را جنایت جنگی می‌نامد و بعد به خودش اجازه می‌دهد دست به هر کاری بزند. بد نیست به جنگ عراق برگردیم؛ جایی که در خصوص جنایات جنگی ادعایی صدام بسیار صحبت شده بود. چه می‌توان کرد که حمایت از حقوق بشر به ابزاری برای توجیه حملات نظامی بی‌رویه منجر نشود؟

اول، من فکر می‌کنم مهم است که توجه داشته باشیم جنایات جنگی توسط یک طرف، جنایات جنگی توسط طرف دیگر را توجیه نمی‌کند. اگر یک طرف متخاصم بتواند به جنایات جنگی طرف مقابل استناد کند، بلافاصله شما دیگر کنوانسیون ژنو نخواهید داشت، زیرا اتهام جنایات جنگی اغلب در میانه درگیری مطرح می‌شود. این واقعیت که برخی افراد مرتکب جنایات جنگی شده‌اند - در این مورد، هر دو طرف - توسل دیگران به رفتار مجرمانه را توجیه نمی‌کند. اکنون، از منظر نظامی، افراد کمی مخالف این هستند که اسرائیل حق پاسخگویی به حمله نظامی حماس را دارد. حمله حماس هولناک بود. بنابراین واکنش نظامی اسرائیل طبیعی بود. کسی هم تعجب نمی‌کند اما مسئله این است که آیا این پاسخ نظامی اسرائیل با قوانین بشردوستانه همراستا و منطبق است؟ آیا این اسرائیل نیست که در حال زیر پا گذاشتن قوانین بین‌المللی است؟

همه اینها چه معنایی دارد؟ به‌ویژه این واقعیت که ایالات متحده ظاهراً در دفاع از حقوق بشر عقب‌گرد کرده است. همه اینها برای وضعیت حقوق بشر امروز چه معنایی دارد؟

خیلی برای حقوق بشر مضر است. زیرا دولت ایالات متحده قدرت دیپلماتیک بسیار زیادی دارد و وقتی که واشنگتن در حمایت از حقوق بشر، خصوصاً برای متحد نزدیکی مانند اسرائیل استثنا قائل می‌شود، چهره آمریکا در سراسر جهان بی‌اعتبار می‌شود. البته باید بگویم که این تنها نمونه ناسازگاری و استاندارد دوگانه از سوی واشنگتن نیست. دولت بایدن تلاش می‌کند تا اتحادهایی برای مقابله با حمله روسیه به اوکراین یا مهار چین ایجاد کند. بنابراین درحالی‌که واشنگتن بارها در مورد تعهد اساسی خود به حقوق بشر صحبت کرده اما در عرصه عمل رفتار متناقضی داشته است. این ناهماهنگی احتمالاً در خاورمیانه که اساساً همیشه وضعیت نامناسب حقوق بشر داشته، کاملاً قابل مشاهده است. بسیار دشوار است که در مورد نقض حقوق بشر در یک منطقه از جهان تا این حد سهل‌گیر باشیم و اعتبار زیادی در مورد حقوق بشر در سایر نقاط جهان داشته باشیم.

این رفتار به این معنی است که یکی از آن صداهای قدرتمندی که ما همیشه داشتیم، حالا خودش را ضعیف کرده است. این اولین بار نیست که این اتفاق می‌افتد. در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، ایالات‌متحده اساساً همواره تظاهر به اجرای حقوق بشر می‌کرده است.

آینده‌ی تلاش، برای واداشتن دولت‌ها به حمایت از حقوق بشر را چگونه می‌بینید؟ آیا ما در موقعیت زمانی از یک بحران هستیم که ممکن است جهان را وادار به تغییراتی بکند؟

اگر به تلاش‌های مختلف برای حمایت از حقوق بشر نگاه کنید، می‌بینید که در موارد خاصی بسیار تلاش شده است. پاسخ بسیار قوی به جنایات جنگی روسیه در اوکراین، با قطعنامه‌های متعدد مجمع عمومی، تشکیل کمیسیون تحقیق توسط شورای حقوق بشر، آغاز تحقیقات فوری از سوی دادگاه کیفری بین‌المللی و در واقع متهم کردن پوتین و یکی از دستیارانش در اوکراین به اتهام ارتکاب جنایات جنگی، صورت گرفته است.  در برخی موارد هم ضعیف عمل شده است. مثلاً جنایات چین علیه اویغورها و سایر مسلمانان ترک در سین‌کیانگ. در این خصوص میشله باشلت گزارشی قدرتمند تهیه کرد اما هرگز در دستور کار قرار نگرفت اما تمایل بیشتری برای صحبت در مورد طیف وسیعی از مسائل دیگر، نظیر میانمار یا سوءاستفاده‌های عربستان در یمن، سودان، اتیوپی، ونزوئلا و نیکاراگوئه وجود دارد. بنابراین این ایده که چون ایالات متحده رفتار دوگانه‌ای از خود نشان داده، بنابراین هیچ کاری نمی‌توان انجام داد، درست نیست. کارهای زیادی انجام می‌شود اما دفاع از حقوق بشر ضعیف‌ است، زیرا ایالات متحده از حامیان ناسازگار این تلاش‌ها بوده است.

ترجمه: آریا صدیقی

 

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی