اندیشکدهها
چشمانداز نفوذ روسیه در بلاروس
حمله روسیه به اوکراین، الکساندر لوکاشنکو، حاکم بلاروس را درگیر تلاطم کرد؛ اما ۲۰۲۳، نوعی دوربرگردان برای او بوده است. لوکاشنکو به این سمت چرخیده است که درگیری غیرمستقیم خود در مسئله را بهعنوان یک دارایی، بفروشد. چنانکه رئیس دستگاه اطلاعاتی اوکراین، کیریلو بودانف بهرغم میلش اذعان کرد: «لوکاشنکو را تبرئه نکنیم، اما اعتبار این را هم باید به او بدهیم که مانع از هر گونه تکرار حملات از سمت بلاروس شد.» غرب علاقه خود را به بلاروس بهعنوان یک مسئله حاشیهای از دست داده است. نقض حقوق بشر از سوی لوکاشنکو، همرده جنایات جنگی پوتین دیده نمیشود. از آنجا که غرب توانایی اثرگذاری بر اقدامات لوکاشنکو ندارد، سیاستش نسبت به این کشور، محدود به تحریم و حمایت مالی از جامعه مدنی شده است.
بهرغم تحمیل تحریمهای سنگین، اقتصاد بلاروس، در 9 ماه اول ۲۰۲۳ نسبت به سال قبل، 5/3درصد رشد کرده است. آمادگی کرملین برای جبران خسارات با یارانههای انرژی و فرصتهای تازه تجاری شامل فرصتهای تجاری در بخش دفاعی، از بلاروس در مقابل اثر کامل تحریمها حفاظت کرده است. این حقیقت که بهرغم جنگ، درآمدها بیشتر شده است، این حس را در میان بلاروسیها ایجاد و تحکیم کرده است که حاکمشان، اگرچه شاید ظالم باشد، اما احمق نیست. درخواستهای انتزاعی لوکاشنکو برای پایان فوری جنگ با مذاکره هم کمک کرده است او تا حدی از اقدامات کرملین فاصله بگیرد.
شاید لوکاشنکو از این وضعیت راضی باشد اما هزینهاش برای خودمختاری بلاروس بالاست. بلاروس از مدتها قبل از جنگ به روسیه متکی بود و اقدامات لوکاشنکو این اتکا را تشدید کرده است. پیوستگی نظامی ادامه دارد. بعید است اگر پوتین تصمیم بگیرد دوباره از بلاروس برای حمله اوکراین استفاده کند، لوکاشنکو بتواند نه بگوید. دوسوم تجارت بلاروس هم الان با روسیه است. بعد از اعمال تحریم، بلاروس دسترسی به کشورهای اتحادیه اروپا و البته اوکراین را از دست داد. الان هم مجبور است از بندرهای گرانتر و دورتر روسیه استفاده کند.
عوامل حامی روسیه هم در نظام لوکاشنکو برای بازنویسی تاریخ بلاروس تلاش میکنند، از جمله حذف کتاب از برنامههای درسی و تخریب قهرمانان ضدروسیه در تاریخ. با توجه به وابستگی به روسیه، مقاومت در مقابل این نیروها برای گروههای حامی بلاروس در رژیم لوکاشنکو تقریباً غیرممکن شده است.
کنترلی که کرملین در بلاروس دارد، هر چه گسترده باشد، در سالهای پیش رو با سه آزمون کلیدی مواجه خواهد شد. اولین ادامه توانایی روسیه برای برپانگهداشتن اقتصاد بلاروس خواهد بود. این را عمدتاً قیمتهای منابع انرژی جهانی و نتیجه جنگ اوکراین تعیین خواهد کرد. دومی رفتن لوکاشنکو و پوتین خواهد بود که هر دو بسیار محتمل است در طول دهه آینده از سمتهایشان بروند. حاکم بعدی روسیه باید تصمیم بگیرد بلاروس چقدر برایش مهم است و چقدر حاضر است برای آن سرمایهگذاری کند. حاکم بعدی بلاروس هم بعید است رابطهاش با غرب به اندازه لوکاشنکو سمی باشد و این ممکن است گذرگاه باریکی برای بلاروس درست کند که سیاست خارجیاش را بازسازی کند. با این حال، کرملین چنان عمیق در بلاروس نفوذ کرده است که احتمال دارد، کنترلش بعد از رفتن لوکاشنکو و پوتین هم دوام بیاورد. این موضع در حال حاضر چالشی از سمت مخالفان حکومت بلاروس ندارد و فرصت اندکی برای تأثیرگذاری غرب هم هست.
سومین چالش، از جامعه بلاروس میآید. بهرغم تبلیغات، نظرسنجیهای افکار عمومی چتمهاوس نشان میدهد، اکثریت حامی جنگ با اوکراین نیستند. نسل جدیدی در بلاروس دارد به عرصه میرسد که گستردهترین سرکوب را تجربه کرده است، اما میشود گفت بزرگترین فرصت را هم پیش رو دارد. در شرایطی که مستبدان گذشته در طول دهه آینده میروند، حمایت از سوی غرب و جنبش دموکراتیک در تبعید بلاروس میتواند به نسل جدیدی از رهبران سیاسی بلاروس کمک کند تا از لحظات ضعف روسیه بهرهبرداری کنند و نفوذ و راهبردش در بلاروس را به چالش بکشند.