| کد مطلب: ۱۰۴۳۵
غزه و پیدایش نظم جدید در خاورمیانه

غزه و پیدایش نظم جدید در خاورمیانه

درباره آنچه اسرائیل برای دوران بعد از جنگ به آن نیاز دارد

درباره آنچه اسرائیل برای دوران بعد از جنگ به آن نیاز دارد

hilal khashan

هلال خشان

استاد دانشگاه آمریکایی بیروت

شدت وحشیانه بودن جنگ جاری بین اسرائیل و حماس، خاورمیانه را تغییر خواهد داد. بی‌رحمی جاری در این جنگ، یادآور نبردهای پایانی جنگ جهانی دوم است؛ نبردهایی که آلمان و ژاپن را از کشورهای متخاصم به کشورهای دموکراتیکی تبدیل کرد که از صلح جهانی حمایت می‌کنند. در نتیجه‌ی پیامدهای جنگ اخیر در غزه، بعید است که دموکراسی در سراسر خاورمیانه حاکم شود، اما این احتمال وجود دارد که رژیم‌ها و جوامع منطقه در آینده از درگیری اجتناب کرده و به‌جای آن بر مسائل اقتصادی داخلی تمرکز کنند.

جنگ در غزه مسئله فلسطین را از نو پیکربندی خواهد کرد و نقش ضداسرائیلی جنبش‌های سیاسی اسلامی مانند حماس و حزب‌الله را تغییر خواهد داد. همچنین این جنگ موجب خواهد شد که الحاق کرانه باختری به اسرائیل آغاز شود. هفته گذشته، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل گفت که کابینه‌اش برای تبدیل کرانه باختری به بخشی جدایی‌ناپذیر از اسرائیل تلاش خواهد کرد و کمیته‌ای را برای تحمیل حاکمیت کامل اسرائیل بر کرانه باختری تشکیل خواهد داد. نتانیاهو حتی قصد خود را برای حفظ غزه پس از پایان جنگ با حماس پنهان نکرد. وی در پاسخ به اظهارات جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر اینکه غزه در نهایت باید بخشی از منطقه تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری شود، گفت که ارتش اسرائیل وارد غزه نشده تا غزه را به تشکیلات خودگردان تحویل دهد. در همین حال، واکنش سایر دولت‌های منطقه به جنگ، صرفاً در درخواست کمک و کمک‌های بشردوستانه خلاصه شده است. این شرایط نشان می‌دهد که اسرائیل می‌تواند تلاش کند تا یک پیشنهاد چنددهه‌ای برای سوق دادن جمعیت فلسطینی غزه به شمال سینا را احیا کند.

طرح تکراری

قبل از تأسیس اسرائیل، نوار غزه 80 هزار نفر جمعیت و 225کیلومترمربع مساحت داشت. با این حال، پس از تأسیس اسرائیل، حدود 160 هزار پناهجو به این باریکه گریختند. پس از امضای قرارداد آتش‌بس با اسرائیل در سال 1949، مصر مدیریت غزه را برعهده گرفت اما جمعیت رو به رشد غزه که امروزه بیش از 2/2میلیون نفر است و نفوذ مکرر پناهجویان به اسرائیل که سعی در بازپس‌گیری اموال از روستاهایشان داشتند، تهدیدی امنیتی برای رژیم نوپای یهودی ایجاد کرد. ایالات‌متحده از طریق قطعنامه 194 سازمان ملل متحد که در دسامبر 1948 توسط مجمع عمومی به تصویب رسید، نقش مهمی در اسکان آوارگان فلسطینی ایفا کرد. این قطعنامه به پناهندگان حق بازگشت به خانه‌های خود را می‌داد؛ اگرچه هدف از تأسیس آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد ادغام فلسطینی‌ها در جوامع کشورهای عربی هم‌مرز با سرزمین‌های فلسطینی بود.

ایده اسکان مجدد فلسطینیان در صحرای سینا از آن زمان تاکنون بارها مطرح شده است. در سال 1950، ملک فاروق، پیشنهاد ایالات متحده برای خرید شبه‌جزیره سینا برای اسکان آوارگان فلسطینی که پس از جنگ 1948 از خانه‌های خود آواره شده بودند را رد کرد. جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر، در نظر داشت حدود 60 هزار فلسطینی اهل غزه را در شمال سینا اسکان دهد. دولت او برای اجرای این پروژه از سال 1953 تا 1955 با آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد همکاری کرد اما فلسطینی‌های غزه این تلاش‌ها را به واسطه قیامی که انتفاضه مارس نامیده می‌شود، خنثی کردند. ناصر متعاقباً پس از حمله اسرائیل به غزه که در آن ده‌ها سرباز مصری کشته شدند، این طرح را رها کرد و مجبور شد برای دریافت سلاح به اتحاد جماهیر شوروی روی آورد.

غزه با جمعیت متراکم خود از زمان اشغال شدن توسط اسرائیل در آغاز جنگ شش‌روزه در سال 1967 منبع یک نگرانی دائمی برای اسرائیل بوده است. در آن زمان، سفیر انگلیس در اسرائیل به این موضوع اشاره کرده بود که اسرائیلی‌ها بر این باورند که هر راه‌حل دائمی درباره غزه باید شامل انتقال بخشی از جمعیت غزه به خارج از محدوده قراردادهای آتش‌بس سال 1949 باشد. وی تاکید کرد که سیاست جدید اسرائیل شامل اسکان فلسطینیان در شمال سینا می‌شود و اسرائیل به‌هیچ‌وجه نگران انتقادات بین‌المللی که ممکن است به این سیاستش وارد شود، نیست، زیرا اولویت اسرائیل یافتن راه‌حلی پایدار برای غزه است. بنابراین، یکی از طرح‌های مطرح‌شده که توسط قانونگذار اسرائیلی، ییگال آلون تهیه شد، این بود که فلسطینیان غزه پس از تصرف صحرای سینا توسط اسرائیل پس از جنگ سال 1967 به این منطقه منتقل شوند.

مشکلات امنیتی اسرائیل در غزه تا دهه 1970 ادامه یافت و عملیات‌های مکرر علیه نیروهای اسرائیلی از سمت غزه، انجام می‌شد. اسرائیل تصمیم گرفت هزاران فلسطینی را به زور به شهر العریش در ساحل شمالی شبه‌جزیره سینا منتقل کند. شیمون پرز، وزیر دفاع و امور خارجه وقت اسرائیل گفته بود که زمان آن رسیده است که کابینه اسرائیل توجه خود را به جای کرانه باختری به وضعیت غزه معطوف کند. اولین گام اسرائیل کاهش حدود یک‌سوم جمعیت غزه بود که تا سال 1967 به 350 هزار نفر رسیده بود. در سال 2000، گیورا ایلاند، ژنرال اسرائیل، رئیس بخش برنامه‌ریزی ارتش اسرائیل و مدیر شورای امنیت ملی، پیشنهاد اسکان مردم غزه در شمال سینا را مطرح کرد. این طرح شامل ساخت یک فرودگاه، یک بندر و یک شهر بود که بتواند یک میلیون نفر را در خود جای دهد.

در سال 2010، حسنی مبارک، رئیس‌جمهور سابق مصر گفت که پیشنهاد نتانیاهو برای واگذاری بخشی از خاک اسرائیل در صحرای نقب به مصر در ازای اسکان مجدد فلسطینی‌ها از غزه در شمال سینا را رد کرده است. در سال 2013، جاشوا بن آریه، جغرافیدان اسرائیلی، طرحی را برای گسترش نوار غزه تا حومه شهر العریش مصر به رفح و شیخ زوید پیشنهاد کرد. همچنین نشانه‌هایی وجود دارد که محمد مرسی، رئیس‌جمهور پیشین مصر، با حماس به توافق رسید تا فلسطینیان به شمال صحرای سینا بروند. پروژه توسعه سینا به اتباع عرب اجازه می‌داد در مصر زیرساخت‌هایی داشته باشند اما پس از سرنگونی مُرسی در سال 2013 این طرح از سوی مصر کنار گذاشته شد.

در سال 2018، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین فاش کرد که با اطلاع و تأیید حماس، پیشنهاد مرسی را برای به دست آوردن قطعه‌ای از سینا برای اسکان فلسطینیان در آنجا رد کرده است. براساس اطلاعات فاش‌شده، اسرائیل، مصر و اردن، نشستی محرمانه با حضور جان‌کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در فوریه 2016 در شهر عقبه اردن برگزار کردند. منابع اسرائیلی مدعی شدند که عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر پیشنهاد اسکان فلسطینیان در سینا در فاصله بین رفح و العریش را داده است. اگرچه نتانیاهو ارائه چنین پیشنهادی توسط مصر را تکذیب کرد، اما تصدیق کرد که کنفرانس برگزار شده است؛ درحالی‌که مصری‌ها از بحث در مورد آن به‌طور کلی اجتناب کردند.

در طول جنگ کنونی، ایده اسکان مجدد مردم غزه در شمال سینا دوباره مطرح شده است. پس از آنکه نتانیاهو به ساکنان غزه هشدار داد تا قبل از بمباران شدید این باریکه را ترک کنند، سفیر فلسطین در فرانسه این سوال را مطرح کرد که فلسطینی‌های غزه کجا باید بروند؟ سخنگوی ارشد ارتش اسرائیل گفت که گذرگاه رفح همچنان باز است و هر کسی که بخواهد می‌تواند از این گذرگاه عبور کند و به سینا برود. ادی کوهن، نویسنده اسرائیلی پیشنهاد اسکان فلسطینی‌ها در سینا را در ازای حذف بدهی‌های خارجی مصر مطرح کرد. او معتقد بود که مصر این ایده را به دلیل چالش‌های جدی اقتصادی و احتمال تایید ضمنی آن توسط ایالات متحده رد نخواهد کرد. علاوه بر این، وی خاطرنشان کرد که حتی کشورهای اروپایی نیز قادر به جلوگیری از عبور هزاران پناهجوی سوری از مرزهای خود نیستند و مصری‌ها نیز احتمالاً سرنوشت مشابهی را با آوارگان فلسطینی تجربه خواهند کرد.

اما قاهره علناً هرگونه پیشنهاد برای اسکان مجدد ساکنان غزه در سینا را رد کرده است؛ اگرچه رسانه‌های طرفدار دولت به دروغ ادعا کرده‌اند که مصر همیشه از فلسطینی‌ها به‌عنوان میزبان استقبال کرده است. رد این ایده از سوی مصر سقف مذاکرات و درخواست مصر برای کسب بازده مالی بیشتر از کشورهای غربی را افزایش می‌دهد. تعدادی از عوامل می‌تواند نشان دهد که آیا مصر این موقعیت را در آینده حفظ خواهد کرد یا خیر. مهمترین آنها روابط متمایز و همکاری بی‌سابقه بین اسرائیل و مصر در دوران السیسی و نقش محوری او در جریان پیامدهای حمله حماس است. عوامل کلیدی دیگر عبارتند از وضعیت شکننده سیاسی مصر، تشدید بحران اقتصادی در این کشور و نیاز شدید دولت مصر به حمایتِ ایالات متحده و غرب.

برخی ناظران سیاسی براساس دو طرح پیشنهادی منابع نزدیک به نتانیاهو مدعی هستند که اسرائیل قصد دارد ساکنان غزه را اخراج کند. اولین طرح در مؤسسه Misgav به رهبری میر بن شبات، که به‌عنوان منشی و فرستاده نتانیاهو در مأموریت‌های ویژه کار می‌کرد، تدوین شد. مورد دوم ظاهراً در وزارت اطلاعات اسرائیل مطرح شده است. درحالی‌که طرح اول انتقال مردم غزه به شهرهای مصر را پیشنهاد می‌کرد، طرح دوم ترجیح می‌داد که فلسطینی‌ها در سینا باقی بمانند و با گزینه جذب برخی از آنها به کشورهای غربی بر روی میز باشد. با این حال، هر دو طرح خواستار سوق دادن ساکنان غزه در ابتدا به بخش جنوبی این باریکه است تا زمانی که شرایط زندگی در آنجا انقدر وحشتناک شود که آنها را مجبور کند تا به شمال سینا فرار کنند. در چنین شرایطی مصر هم نمی‌تواند از بازکردن گذرگاه رفح و پذیرش آنها اجتناب کند.

اجماع منطقه‌ای

قبل از حمله 7 اکتبر، کشورهای عربی از اجماع بین‌المللی در مورد از بین بردن حماس و ایجاد یک کشور فلسطینی در غزه و شمال سینا حمایت کردند. واقعیت این است که حمله حماس تصمیم به جنگ همه‌جانبه علیه این گروه را تسهیل کرد. کشورهای غربی، اسرائیل و اکثر کشورهای عربی به این نتیجه رسیده‌اند که عادی‌سازی کامل روابط دیپلماتیک و تجاری، تا زمانی که چیزی به نام «محور مقاومت» وجود دارد، بسیار دشوار خواهد بود. با این حال، حتی ایران هم‌اکنون در جریان حمله هفتم اکتبر حمایت محتاطانه‌ای از حماس داشت. نوع مواضع آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی نشان داد که ایران علاقه‌ای به ورود مستقیم به این درگیری ندارد. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق ایران، پس از آنکه گفت مردم ایران سیاست‌های حکومت در قبال فلسطین را رد می‌کنند، مورد حمله رسانه‌های اصولگرایان قرار گرفت. برخی از روزنامه‌های حامی دولت ایران معتقد بودند که این سخنان، جایگاه جمهوری اسلامی به‌عنوان مدافع محور مقاومت را تضعیف می‌کند.

یکی دیگر از مقامات ایرانی نیز گفت که تهران تصمیم درستی برای اجتناب از شرکت در جنگ گرفته و تصمیمش به نفع فلسطینی‌ها بود. حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران نیز اعلام کرد که کشورش درباره عدم تمایل خود به گسترش درگیری‌ها به آمریکایی‌ها اطلاع داده است. ایرانی‌ها امیدوارند که پایان جنگ آغازگر حرکت جدیدی برای حل‌وفصل مناقشه طولانی‌مدت بر سر برنامه هسته‌ای این کشور باشد. آنها همچنین امیدوارند که با توجه به حضور قوی خود در عراق، سوریه، یمن و لبنان و ضعف کشورهای عربی، نقش مهمی در نظم پس از جنگ غزه در خاورمیانه به‌دست بیاورند. با این حال، آنها از این واقعیت هم غافل نیستند که تشدید تنش نظامی بین اسرائیل و حزب‌الله، به جز جنگ کامل، برای گذار به دوران عدم جنگ با اسرائیل ضروری است.

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
آخرین اخبار