| کد مطلب: ۳۸۳۶۴

پاسداشت زبان فارسی

پاسداشت فردوسی تنها پاسداشت زبان فارسی نیست؛ پاسداشت فرهنگ، تاریخ، تمدن و هویت ایرانی است و جهان ایرانی در هیچ آینه‌ای به‌اندازۀ شاهنامه، خود را برازنده و باشکوه ندیده ‌است.

پاسداشت زبان فارسی

محمد مختاری در مقدمۀ کتاب «اسطورۀ زال» می‌نویسد: شاهنامه نشان برجسته‌ای از پایداری مردم ایران از راه زبان خویش است. اهمیت این موضوع وقتی مشخص می‌شود که بدانیم همۀ رویارویی‎های نظامی انجام‌شده با فاتحان تازه پس از شکست ساسانیان و حضور اعراب در ایران، با برخورد قهری خلفا و جانشینان عرب آنها ناکام ماند. پشتوانۀ قدرتمند اعتقادی، سیاسی، نظامی و اقتصادی زبان عربی باعث شد تمام زبان‎های موجود در حوزۀ تمدن نوپای اسلامی به حاشیه رانده شده و در طول زمان به فراموشی و نابودی سپرده شود.

از مصر و شام گرفته تا شمال آفریقا. تنها زبانی که در مقابل زبان عربی ایستادگی کرد، زبان فارسی بود و توانست در جغرافیای ایران اسلامی به‌تدریج زبان عربی را کنار بزند و جایگزین آن شود. طوایف عرب زیادی که با ورود اسلام به‌صورت جمعی وارد سرزمین ایران شدند به‌مرور در جامعۀ ایرانی تحلیل رفتند و اثری از زبان عربی در نسل‌های بعدی آنها باقی نماند. این در حالی است که تلاش فراوانی از طرف عرب‌مآبانی چون صاحب بن عبّاد، ثعالبی و دیگران برای عربی‌نویسی و به‌حاشیه‌راندن زبان فارسی انجام شد که با قدبرافراشتن فارسی ناکام ماند.

زبان فارسی مانند چتر گسترده‌ای، با ایستادگی توانست پناهگاهی را فراهم کند تا خرده‌فرهنگ‌ها در سایۀ آن امکان بقا پیدا کنند و از استحاله در فرهنگ قوم غالب در امان بمانند. این پایداری حاصل توافق نانوشتۀ جمعی همۀ اقوام موجود در جغرافیای ایران برای هویت‌جویی، حفظ و قوام‌بخشی به تشخص فرهنگی بود که در قالب زبان فارسی اتفاق افتاد. از ابتدای کار زبان فارسی جز تکه‌پاره‌های پراگنده در سایر متون که بخشی از آن را علی اشرف صادقی در کتاب تکوین زبان فارسی گردآورده، اطلاع بیشتری نداریم.

اولین نشانه‌‎های شعر فارسی در اوایل قرن چهارم یا کمی پیش‌تر پدیدار می‌شود و این درست زمانی است که مخالفت‌ها با زبان فارسی آغاز می‌شود و این نزاع با رشد روزافزون فارسی بیشتر و بیشتر می‌شود تا در دو قرن بعد زبان فارسی، عربی را از میدان به‌در کند و در قامت زبانی توانا (به‌رغم نظرات بیرونی و ثعالبی و دیگران) جای زبان عربی را در دیوان‌ها و دربارها بگیرد و دامنۀ نفوذ خود را از کناره‌های چین تا مرزهای یونان گسترش دهد. اگر آن افسانۀ روزنامه‌نگار مصری را جدی نگیریم که گفته بود: مصر چون فردوسی نداشت، عرب شد؛ نقش فردوسی در زبان فارسی نقش بی‌بدیلی است. کمتر متنی را می‌شناسیم که اینگونه سرنوشت‌اش به سرنوشت فرهنگی یک ملت تنیده شده باشد.

نخست اینکه سرودن نزدیک 50 ‌هزار بیت در زبانی نوپا که دارد قدم‌های ابتدایی خود را در مسیر تکوین برمی‌دارد، به صحبت کردن عیسی در گهواره می‌ماند. دودیگر اینکه شاهنامه تنها یک اثر ادبی صرف نیست که فقط بتوان به جنبه‎های ادبی آن توجه نشان داد. شاهنامه ابرمتنی است که تاریخ باستانی ایران از زمان پیدایش تا شکست ساسانیان را در خود جای داده و کارکردی هویت‌ساز و فرامتنی دارد. محمود فتوحی در کتاب «قرآن پارسی» دو ویژگی را برای متن معرفی می‌کند: سرشت متن و سرنوشت متن. سرشت شاهنامه که خود شاهکاری ادبی است پروردۀ ذهن هنرمند فردوسی است که درنهایت ساختگی و پرداختگی سروده شده است.

از طرفی این متن به زبان فارسی تشخص لازم برای ابراز وجود به‌عنوان زبانی قدرتمند می‌بخشد و متنی است که ما را به یافتن زبانی معیار برای نوشتن در پهنۀ گستردۀ ایران فرهنگی رهنمون می‌کند. سرنوشت این متن اما مانند مولف‌اش که جفا دید و قدر ندید؛ مورد اقبال فراوان قرار گرفت و چنان پذیرفته شد که به‌رغم بی‌مهری دربار غزنه نسبت به فردوسی و شاهنامه، حفظ آن به ضرورتی ملی تبدیل شد و این حس ملی، بزرگ‌ترین پشتوانه‌ای بود که شاهنامه را به مهم‎ترین کتاب زبان فارسی تبدیل کند. شاهنامه به‌مرور از قالب متنی ادبی وارد ساحت اجتماعی شد و خود را به‌عنوان سرمایه‌ای فرهنگی تثبیت کرد.

سرودن شاهنامه که در میانۀ قرن چهارم آغاز شده بود، با مرگ دقیقی ناتمام ماند و کار بزرگ فردوسی در آشوب خراسان و تنها با پشتوانۀ همت خلل‌ناپذیر او به پایان رسید. بعد از شاهنامه اما همۀ حماسه‌های ملی سروده شده در زبان فارسی تحت‌تاثیر نفوذ شاهنامه قرار گرفت،  به‌گونه‌ای‌که گویا اقبال به هر متن حماسی در گرو نسبت آن با شاهنامه است.

حضور شاهنامه در فضای فرهنگی ایران به حوزۀ ادبیات محدود نماند و کارگاه‌های کتاب‌آرایی سلاطین نیز به محلی برای پرداختن نسخه‌های شاهنامه و بستری برای پدید آوردن برخی از زیباترین آثار هنری خلق‌شده مرتبط با سنت کتاب‌آرایی شدند، به‌طوری‌که این آثار نفیس در گنجینۀ پادشاهان نگهداری می‌شد و پرداختن به آن مایۀ شکوه دربارها تلقی می‌شد. پاسداشت فردوسی تنها پاسداشت زبان فارسی نیست؛ پاسداشت فرهنگ، تاریخ، تمدن و هویت ایرانی است و جهان ایرانی در هیچ آینه‌ای به‌اندازۀ شاهنامه، خود را برازنده و باشکوه ندیده ‌است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار