| کد مطلب: ۳۵۷۳۳

طبل غازی و جنگ گلادیاتوری / چرایی مخالفت تندروها با مذاکره

مواضع برخی از نمایندگان مجلس، برخی ائمه‌جمعه و روحانیون تندرو که اخیراً تریبون صداوسیما را به‌لطف دولت در سایه قبضه کرده‌اند و تحلیلگران ساختگی و یک‌شبه صداوسیما، نمونه‌هایی هستند که بر این طبل می‌کوبند که اصل مذاکره را مذموم شمرده یا بیان می‌کنند مذاکره سرانجامی جز لیبی‌شدن در پی نخواهد داشت.

طبل غازی و جنگ گلادیاتوری / چرایی مخالفت تندروها با مذاکره

اینکه کنش ایران برای گفت‌وگو با آمریکا انتخاب است یا اضطرار، موضوع این یادداشت نیست. از این هم که پیشنهاد گفت‌وگو در بدو پیروزی ترامپ توسط ایران ارائه شده یا خیر؟ اطلاعی در دست نداریم، اما افشای نامه و نشر آن توسط ترامپ، زمینه‌‌‌ساز غلبه روایت اجبار ایران برای مذاکره شده است. تبدیل این روایت به روایت مسلط از سویی، ناشی از زیرکی ترامپ و از سوی دیگر، متاثر از ساختار تصمیم‌گیری یا پنهان‌کاری ایران است.

اگر ادعای اول صحیح بوده و مورد کتمان و پنهانکاری طرف ایرانی قرار نمی‌گرفت، شاید می‌توانست پیام دیگری را منتقل کند و نتانیاهو را به حاشیه براند. مهم اما مواضع برخی از تندروهای ایرانی است که همزبان با نتانیاهو در حال برجسته‌سازی گفتمانی هستند که نشستن پای مذاکره توسط ایران را پذیرش ننگ، خفت و تسلیم‌شدن قلمداد می‌کنند.

مواضع برخی از نمایندگان مجلس، برخی ائمه‌جمعه و روحانیون تندرو که اخیراً  تریبون صداوسیما را به‌لطف دولت در سایه قبضه کرده‌اند و تحلیلگران ساختگی و یک‌شبه صداوسیما، نمونه‌هایی هستند که بر این طبل می‌کوبند که اصل مذاکره را مذموم شمرده یا بیان می‌کنند مذاکره سرانجامی جز لیبی‌شدن در پی نخواهد داشت. اینجا سوال این است که اینها چه سودایی در سر دارند؟ و چرا شرایط روانی، حاکمیت را به‌سمت ناتوانی در تصمیم‌گیری سوق می‌دهند؟

قطعاً اینان به‌خوبی می‌دانند که اراده و تصمیم مذاکره یا عدم مذاکره و تایید توافقات، با رهبری است و هیچ عقل سلیمی در داخل یا خارج، رئیس‌جمهور را عامل اصلی تعیین‌کننده سیاست خارجی نمی‌داند. (بنگرید به اشاره پوتین در دیدار با پزشکیان مبنی بر هماهنگی با رهبر یا نامه ترامپ که خطاب به رهبری ارسال شده است). افراط‌گرایان از یک‌سو سرنوشت لیبی را به رخ می‌کشند اما ظاهراً آگاهانه سرنوشت عراق را به فراموشی می‌سپارند و فکر می‌کنند حافظه ملت نیز به کوتاه‌مدتی حافظه آنان است.

البته اگر پای منافع‌شان در میان نبوده و سخنگوی جریان رانت‌خوارنباشند (که معمولاً هدایایی ناقابل چون آپارتمان، املاک و پورشه هدیه می‌گیرند)، می‌فهمند که هیچ مذاکره و توافقی یا عدم‌مذاکره‌ای، حافظ بقای هیچ حکومتی نیست. نه سقوط حکومت لیبی که با خشم مردم سرنگون شد محصول مذاکره با آمریکا و غرب بود، نه سرنگونی صدام که با حمله آمریکا به عراق و  با بی‌تفاوتی نزدیک به استقبال مردم عراق، روبه‌رو شد نتیجه عدم‌توافق با غرب بود.

ماندگاری و بقای هر حکومتی بستگی به پیوند حکومت و مردم دارد. البته تندروها سال‌ها چون موریانه با رادیکالیسم، پایه‌های مشروعیت نظام را تضعیف کرده‌اند. آنها با برخی منابع حکومتی بلندگوهای پرسروصدایی دارند و صدایشان چون طبل‌غازی بلندآواز و میان‌تهی است و خود می‌دانند که مردم سال‌هاست به قیل‌وقال‌شان توجهی ندارند. البته جیغ‌هایشان چون طبل حلبی (کتاب گونتر گراس)، آزاردهنده است اما هدف‌شان رساندن صدای جیغ‌شان به گوش حاکمیت است و البته مرعوب‌کردن تیم مذاکره تا این تیم را با دستان بسته به میدان جنگ گلادیاتوری بفرستند.

اینان بعداز ناامیدی از ممانعت از مذاکره، به مبتذل‌کردن امر مذاکره روی آورده‌اند: مذاکره مستقیم باشد یا غیرمستقیم؟ در دو هتل باشد یا یک هتل؟ در دو اتاق باشد یا یک اتاق؟ عکس بگیرند یا نه؟ خبری منتشر شود یا نه؟ آنها می‌دانند ایران طی 40 سال اخیر با آمریکا هم مذاکره مستقیم داشته، هم غیرمستقیم اما در خفا! نتیجه مجبور کردن تیم مذاکره‌کننده به پنهانکاری است و عدم‌خبررسانی یعنی غلبه روایت ترامپ که بی‌محابا اسرار هویدا می‌کند.

اینگونه آمریکایی‌ها منبع صحت و سقم خبر می‌شوند، نه ایران و قطعاً با این وضعیت هر توافقی صورت بگیرد که منافع ایران هم تامین شده باشد، ترامپ خود را فاتح قلمداد خواهد کرد. بعد از آن نیز افراط‌گرایان در ایران جشن گرفته و شراب مقدس به کام حاکمان ریخته و حاکمان ایران مجبور می‌شوند شام آخر را با یهوداها میل کنند. مذاکره ترسناک نیست بلکه ناامیدی، بی‌اعتمادی و جدایی حکومت از مردم و عصبانی‌کردن مردم که هنر افراط‌گرایان مدعی دوستی حکومت است، جدی‌ترین تهدید است. زمانی تیزیِ زبان مذاکره‌کنندگان کُند خواهد شد که احساس کنند حمایت ملتی پشتوانه کلام‌شان نیست. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار