جانی که احترام ندارد
سالهاست درباره تصادفات جادهای و میزان تلفاتی که از مردم ایران میگیرند، مینویسیم. طبق معمول اتفاق خاصی هم نمیافتد. اما این وسط یک اتفاق مهم در حال رخدادن است. میزان این نوشتهها و سطح مطالبه پایان دادن به این معضل وحشتناک بهطور محسوسی در حال افزایش است. این یعنی جان که برای جامعه ایرانی متاع چندان قابل اعتنایی نبود، دارد ارزش پیدا میکند.

سالهاست درباره تصادفات جادهای و میزان تلفاتی که از مردم ایران میگیرند، مینویسیم. طبق معمول اتفاق خاصی هم نمیافتد. اما این وسط یک اتفاق مهم در حال رخدادن است. میزان این نوشتهها و سطح مطالبه پایان دادن به این معضل وحشتناک بهطور محسوسی در حال افزایش است. این یعنی جان که برای جامعه ایرانی متاع چندان قابل اعتنایی نبود، دارد ارزش پیدا میکند.
این یعنی ما داریم اندکاندک به انسان محض، انسانی فارغ از رنگ، پوست، عقیده و ایدئولوژی اهمیت میدهیم. تا زمانی که این اهمیت جنبه عمومی پیدا نکند و فرادستان نیز همانند روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی و سیاسی، برای جان انسان احترام قائل نشوند، هرچه کنیم آب در هاون کوفتن است. از دل این اعتقاد و طلب است که راهحلی برای رفع مشکلات بودجه، آموزش و کیفیت خودرو پیدا میشود.
جادههای ایران در سراسر کشور مشکلات جدی دارند. بیاغراق میگویم در سراسر کشور. حتی جادههای پرترددی مثل جادههای شمال که هر هفته بدون استثنا با مشکل ترافیک و انبوهی از مسافران مواجه میشوند اشکالات فراوانی دارند. جالب اینجاست که برای رفع بعضی از مشکلات جادهای بیش از آنکه نیاز به بودجه باشد، نیاز به درک و فهم دقیق از خود مشکل است.
جالبتر اینکه من تابهحال نشنیدهام برای رفع این مشکلات سراغ رانندگان این مسیرها بروند. رانندگان بهویژه آنهایی که بهصورت مداوم و مستمر در جادههای بهخصوصی تردد میکنند بیش از هرکس دیگری به معایب و مشکلات جادهها وقوف دارند اما تابهحال ندیده و نشنیدهام کسی یا جایی برای مشورت سراغی از آنها بگیرد. دومین مسئله بعد از ایمنی و استاندارد بودن جادهها به کیفیت خودروها برمیگردد.
در شرایطی که هیچکدام از مدیران شرکتهای خودروسازی حاضر نیستند خودروهای تولیدی شرکت خودشان را سوار شوند هرگونه سخنی در این باره وقت تلفکردن است. هیچ مرجع نظارتی برای کیفیت خودروها وجود ندارد. نه اینکه وجود ندارد اما هیچکس آنها را جدی نمیگیرد. بارها و بارها درباره کیفیت خودروهای تولیدی و امنیت آنها در خفا و علن بحث شده اما ظاهراً زور مافیای تولید خودرو آن هم با هر قیمت و کیفیتی از همه بیشتر است.
اگر نشود نظارت جدی بر کیفیت تولید خودروها داشت، اگر نتوان از عدمکیفیت خودروها و امنیت آنها به دادگاهی شکایت برد و به نتیجهای رسید تا قیام قیامت این وضع نابسامان و غیرقابل دفاع ادامه خواهد داشت و ما به بهانه حمایت از تولید ملی، کرور کرور جان انسان بیگناه را فدای فربهشدن مافیای قدرت و ثروت خواهیم کرد. بحث آموزش یا بهقولی فرهنگسازی هم که جای خود. شاید اگر در همه این سالها به اندازهای که به موضوع حجاب پرداختهایم و به نهادهای مختلف بودجه اختصاص دادهایم به موضوع رانندگی درست میپرداختیم، اوضاعمان خیلی بهتر بود.
به همین بنرهای توی خیابانها و جادهها دقت کنید. ببینید چقدر از آنها به موضوع رانندگی درست اختصاص دارد. ببینید چقدر خلاقیت و نوآوری در طراحی آنها به کار گرفته شده. کاملاً میشود یک کارِ باری به هرجهت و بزن در رو را از یک کار درست و حسابی تشخیص داد. همانطور که در ابتدای این یادداشت آمد، اصل و اساس ماجرا که طلب عمومی برای حل یک معضل دیرپاست، باید پدید بیاید.
این طلب باید هم در مردم کوچه و بازار پدید بیاید، هم در آنهایی که برای مردم تصمیم میگیرند. شاید به حکم «الناس علی دین ملوکهم» ابتدا باید حاکمان منش و روش خود را دگرگون کنند. شاید اگر مردم ببینند حاکمانشان برای جان و مال آنها اهمیت قائل میشوند و فیالمثل مشکل روشنایی فلان جاده را بلافاصله حل میکنند، آنها هم قوانین راهنمایی و رانندگی را بیشتر و بهتر رعایت کنند.
شاید اگر مردم ببینند حاکمانشان به رفاه و امنیت مردم توجه نشان میدهند و خودروهای با کیفیت مناسب در اختیارشان قرار میدهند، آنها هم در حین رانندگی به حق و حقوق دیگران بیشتر احترام بگذارند. شاید این حرفها زیادی رنگ و بوی وعظ و نصیحت داشته باشند. نمیدانم. واقعاً چیز دیگری به عقل ناقصم قد نمیدهد. همیشه فکر کردهام و میکنم چیزی مهمتر از جان آدمی وجود ندارد و این میزان بیاعتنایی ما به تلفات جادهای چیز حیرتآوری است.
یعنی اگر ما نتوانیم برای حل این مشکل چاره درستی بیاندیشیم، احتمالاً برای هیچ مشکل دیگری هم نمیتوانیم فکری کنیم. وقتی کسی برای جانش اهمیتی قائل نباشد، چگونه میتواند به آموزشوپرورش، بهداشت و درمان، فرهنگ، نهادهای مدنی، آزادی، عدالت و بقیه چیزها فکر کند؟