ناتوان از برقراری ارتباط/ کنکاشی در علل کژکارکردی رسانههای جریان اصلی
اگر واقعاً ارادهای برای اصلاح مسیر فعالیت رسانهها در کشور وجود دارد، راهحل بازاندیشی در شیوهها و اصلاح رویهها و حرکت بهسمت فعالیت حرفهای است تا رسانههای جریان اصلی بتوانند نقشی فعالتر، تأثیرگذارتر و پایدارتر در شکلدهی و امیدبخشی به افکار عمومی و فرآیندهای اجتماعی ایفا کنند.
آیتالله خامنهای در بازدید از نمایشگاه پیشگامان پیشرفت، با انتقاد از عملکرد رسانهها تأکید کردند که به علت کمکاریهای رسانهای، جوانان، دانشجویان و قشرهای دیگر از خبرهای خوش و پیشرفتهای به دست آمده مطلع نیستند و خواستند که یک کار مهم رسانهای در این زمینه برنامهریزی و اجرا شود. رهبری در سالهای اخیر، بارها بر اهمیت رسانه و ضرورت ارتباط مؤثر با مردم تأکید کردهاند، اما رسانههای جریان اصلی ازجمله صداوسیما و خبرگزاریهای بزرگ با در اختیار داشتن گستردهترین امکانات، به نقلقولها و اقدامات نمایشی اکتفا کرده و از اصلاح مسیر خود برای بازگشت به اصول حرفهای ژورنالیسم واقعی سرباز زدهاند.
پرسش اصلی این است که چرا رسانهها نتوانستهاند به جایگاه مورد انتظار دست یابند و عاجز از برقراری ارتباط با مخاطب هستند؟ مشکلات ریشهای رسانهها کجاست و چرا مخاطب ایرانی دیگر توجهی به آنها ندارد؟
واقعیت این است که بسیاری از رسانههای ما، بهجای آنکه بر نیازها و مطالبات مخاطبان تمرکز کنند، بیشتر به دنبال جلب رضایت نهادهای بالادستی و اجرای سیاستهای از پیش تعیینشده هستند. شوراهای سیاستگذاری رسانهای، بهجای تدوین دستورالعملهایی مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی و منافع ملی، اغلب چارچوبهای محدود و جانبدارانهای را تحمیل میکنند که آزادیبیان و تنوع آرا را محدود میکند.
این چارچوبها، رسانهها را به ابزارهایی برای انتقال پیامهای یکسویه و اغلب غیرواقعی تبدیل کردهاند که کمتر به پیچیدگیهای جامعه و مسائل روزمره مردم میپردازند. منتقدان و کارشناسان مستقل نیز در این فضا، فرصت کافی برای بیان دیدگاههای متفاوت و ارائه راهکارهای نوین ندارند. درنتیجه تحلیلهای ارائهشده در رسانهها اغلب سطحی، آرمانگرا و فاقد عمق بوده و در مواجهه با چالشهای واقعی جامعه، ناتوان از ارائه راهحلهای عملی هستند.
رسانه ملی بهعنوان گستردهترین بستر ارتباطی حاکمیت و نماد بالقوه حرفهایگری و مرجعیت خبری، بهشکلی فزاینده از نیازها و مطالبات مخاطبان خود فاصله گرفته است. بهنظر میرسد این رسانه، بهجای تلاش برای ارتقا و بهبود، بر حفظ جایگاه فعلی خود و نادیده گرفتن انتقادات اصرار میورزد. کاهش مداوم مخاطبان، تغییری در رویکرد متولیان این رسانه ایجاد نکرده است.
آنان گویی تصور میکنند هرچه میزان انتقادات بیشتر باشد، نشاندهنده موفقیت عملکردشان است! یک رسانه باید از رویکرد یکجانبهنگری و تبلیغ صرف فراتر رفته و با ایجاد فضایی برای گفتوگو و تبادل نظر، امکان همگرایی دیدگاهها را فراهم آورند. انعکاس صدای منتقدان، طرح دیدگاههای متنوع و ارائه چشماندازهای واقعبینانه، اعتماد عمومی را افزایش میدهد و احساس تعلق مردم به تحولات جاری را تقویت میکند.
در مقابل، اگر رسانه دچار کژکارکردی شود و از وظایف حرفهای خود غفلت ورزد، به مانعی برای پیشرفت تبدیل میشود. انتشار اطلاعات ناقص، جهتدار یا نادرست، علاوه بر گسترش بیاعتمادی عمومی، زمینهساز سردرگمی، تفرقه و حتی شکست در اجرای برنامهها میشود. بنابراین مسئولیت رسانهها در ایجاد تحول، نهتنها به کیفیت و دقت محتوای تولیدی آنها بستگی دارد، بلکه به استقلال و تعهد آنها به منافع عمومی نیز گره خورده است.
مشکل اصلی رسانههای ما، فاصله گرفتن از اصول حرفهای روزنامهنگاری است. برای ایجاد تحول و بهبود در این حوزه، بازگشت به مبانی حرفهایگری ضروری بهنظر میرسد. بهرهگیری از روزنامهنگاران و متخصصان باتجربه، کنار گذاشتن سیاستزدگی و کاهش تأثیر نگاه ایدئولوژیک، میتواند نخستین گام مؤثر در این مسیر باشد.
رسانهها باید با شفافیت، بیطرفی و تعهد به بازتاب واقعیتها، اعتماد ازدسترفته مخاطبان را بازیابند. این تحول زمانی تحقق مییابد که بهجای حذف یا نادیده گرفتن صداهای منتقد، زمینه برای طرح دیدگاهها و ارائه تحلیلهای متنوع فراهم شود. امروزه مخاطب از قدرت انتخابی بیسابقه برخوردار است و دیگر به رسانههای حاکمیتی محدود نمیشود.
او پیامها و اطلاعات خود را از منابع مختلف دریافت میکند و در مقابل رسانههای رسمی، چنانچه احساس کند که واقعیتها بهطور کامل یا صحیح بیان نمیشود، بهراحتی مقاومت نشان میدهد. تنها زمانی که رسانهها قادر باشند واقعیتها را با شفافیت و حرفهایگری بازتاب دهند، میتوانند اعتماد و جایگاه خود را در افکار عمومی بازسازی کنند.
اگر واقعاً ارادهای برای اصلاح مسیر فعالیت رسانهها در کشور وجود دارد، راهحل بازاندیشی در شیوهها و اصلاح رویهها و حرکت بهسمت فعالیت حرفهای است تا رسانههای جریان اصلی بتوانند نقشی فعالتر، تأثیرگذارتر و پایدارتر در شکلدهی و امیدبخشی به افکار عمومی و فرآیندهای اجتماعی ایفا کنند.