تغییرات شیوه پرداخت آثار نمایشی پس از رواج تلفن همراه
آن باجههای زرد
بازتماشای فیلم دیدنی «چهره» ساختهی سیروس الوند که بیست و نه سال پیش یعنی در پاییز سال هفتاد و چهار ساخته شده است بهانهی نوشتن این یادداشت بود.
بازتماشای فیلم دیدنی «چهره» ساختهی سیروس الوند که بیست و نه سال پیش یعنی در پاییز سال هفتاد و چهار ساخته شده است بهانهی نوشتن این یادداشت بود. درست در همان روزهایی که این فیلم دلنشین و بهیادماندنی برای نخستین بار در چهاردهمین دورهی جشنواره فیلم فجر (بهمنماه 1374) رونمایی شد خانوادههای متمولتر ایرانی هم جلوی درِ ادارات مخابرات آن بازهی زمانی صف کشیده بودند تا برای دریافت اولین سری از سیمکارتهای تلفن همراه که آن روزها در گویش عمومی موبایل (به جای واژهی امروزی و متداولتر گوشی) نامیده میشد ثبتنام کنند؛
سیمکارتهایی که حدود شش ماه بعد یعنی در تابستان سال هفتاد و پنج تحویل داده شدند و رواج تدریجی آنها از اقشار بالای جامعه به قشرهای متوسط و ضعیفتر که ظرف حدوداً یک دهه انجام شد علاوه بر تغییر بسیاری از مناسبات ارتباط در سطوح خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی به شیوهی پرداخت آثار نمایشی هم سرایت کرد و بر شکل نگارش فیلمنامههای سینمایی و تلویزیونی در سطوح جزئی و کلان تأثیرات غیرقابل انکاری بر جای گذاشت.
به اتکای این تاریخنگاری اجتماعی میتوان فیلم «چهره» یعنی دهمین ساختهی این فیلمساز رستهی قابل دفاع سینمای تجاری را که حالا دیگر به سن بازنشستگی رسیده را از آخرین فیلمهایی دانست که در آنها از گوشیهای تلفن همراه خبری نبود و کاراکترهای آثار نمایشی به سبک و سیاق دورهی زمانی پیش از آن از تلفنهای داخل منازل، مغازهها، ادارات و البته از باجههای تلفن عمومی (که امروزه حکم نوستالژی پیدا کردهاند) برای برقراری ارتباط تلفنی با یکدیگر استفاده میکردند.
شاید بد نباشد برای اثبات میزان تأثیرگذاری پیشرفتهای تکنولوژیک بر آثار نمایشی به مصادیقی از همین فیلم شروع کنیم که بیگمان به دهها و صدها اثر فیلم و سریال پس از آن هم قابل تسری است. خوانندگانی که فیلم «چهره» را تماشا کرده و جزئیات آن را به یاد دارند مطمئنا! به خاطر میآورند که در این فیلم «تلفن» به مفهوم سنتی آن نقش مهمی را در پرداخت داستان بر عهده داشت؛
از سکانس افتتاحیهی ترافیک پشت چراغ قرمز که زمینهای برای دیدار مجدد دو دوست قدیمی و قرار تلفنی آنها با یکدیگر بود گرفته تا تماس تلفنی برای کسب اجازهی ثریا (عاطفه رضوی) از مادرش برای اولین قرار بیرون از منزل با فریدون (ابوالفضل پورعرب) و در نهایت دو فراز داستانی مهم استراق سمع تلفنی ثریا توسط پدرش از گوشی تلفن دوم منزل که تعقیب ناکام فریدون را به دنبال داشت و در نهایت قرار دوم ثریا و بهنام که از طریق تلفن بخش اداری دانشگاه انجام شد اگر این فیلم تنها یکی دو سال پس از پاییز سال 1374 که استفاده از تلفن همراه دستکم میان اقشار متمولتر جامعه (از جمله قهرمانان فیلم چهره) متداول شده بود جلوی دوربین میرفت شکل نگارش و پرداخت داستان دچار تغییرات بسیاری میشد؛
از تغییرات جزئی همچون شیوهی تماسهای تلفنی عادی و غیربحرانی کاراکترها با یکدیگر تا تماسهای مهم و عطفسازی همچون تماس شبانهی فریدون با ثریا که با شنود تلفنی، بسترساز تشدید حس بیاعتمادی مالباختگان به ثریا و درگیریهای جنجالی بعد از آن شد، حتی به عنوان یک نمونهی موردی و سرفصل پژوهشی میتوان در دانشگاهها و آموزشکدههای مرتبط با ادبیات نمایشی و فیلمنامهنویسی که نگارش متون نمایشی از سرفصلهای مهم درسی آنها است چنین ایدهای را به کار گرفت و دانشجویان و هنرآموزان را تشویق کرد تا یک فیلم و یا یک سریال بهخصوص به ویژه آنهایی که همچون همین فیلم «چهره» در بزنگاه اجتماعی/رسانهای مهم ورود تلفنهای همراه به بطن زندگی فردی و اجتماعی افراد ساخته شده است را به شکل نسخ قبل یا بعد از ظهور یک تکنولوژی خاص بازنویسی کرده تا میزان تأثیرگذاریهای اساسی تکنولوژی بر شکل و روند پرداخت متون نمایشی مشخص شده و مورد مطالعه و تدقیق بیشتر قرار بگیرد؛
اتفاقی که فراتر از تلفن همراه و زمان ورود و رواج آن میتواند تکنولوژیهای ارتباطی قبل و بعد از آن نظیر تلگراف، تلفن ثابت و یا پیام کوتاه و شبکههای اجتماعی امروزه را هم در بگیرد که از زمان ظهور تا همین مقطع کنونی شکل زندگی و ارتباطات افراد بشر را به شکلی عجیب و غیرقابل برگشت تغییر دادهاند. اگر بخواهیم نمونهها را بسط دهیم میتوان از دو سریال مطرح شبکه نمایش خانگی در بازهی زمانی نزدیک یعنی «در انتهای شب» و «پوست شیر» نام برد که تلفن همراه و شبکههای اجتماعی قابل استفاده در آنها در پیشبرد و تغییر روند داستان نقش عمدهای داشتند و البته این بحث آنچنان گسترده است که میتواند نمونههای بیشماری از تاریخ دنیای نمایش در بازهی زمانی یکی دو قرن گذشته که انقلاب صنعتی چهرهی جهان را متحول کرد دربربگیرد.