انتخاب مدیران غیرمتخصص باعث هدررفت زمان و منابع خواهد شد
برای ما چه فرقی دارد؟
احتمالاً- برای آدمهای عادی و معمولی مثل من، فرقی نمیکند که سنگینی کابینه آقای رئیسجمهور کدام سمت باشد. از منظر کارآمدی و تدبیر و مدیریت، جناح سیاسی و وابستگی گروهی و حزبی چه تفاوتی دارد؟ درست است که در عرصه اجرا و سیاست، جناح غیر اصلاحطلب کارنامه چندان موفقی ندارند، اما در میان آنان و مستقلین هم مدیر جدی، آگاه و وطندوست پیدا میشود.
وزیر معرفی شده برای میراث، در صورتی که موفق به کسب رای اعتماد از مجلس بشود - که قریب به یقین خواهد شد، چون هیچکس اهمیتی برای میراث فرهنگی قائل نیست؛ نه سابقه کار در این حوزه را دارد، نه با این فضا آشناست. بازهم قرار است که مدیری بر این مسند بسیار مهم بنشیند که آشنا کردنش با فضای بسیار تخصصی و بایستههای این سازمان، حداقل نیمی از زمان وزارتش را خواهد گرفت.
در خوشبینانهترین حالت، وزیر محترم بعد از دوسال به ارکان، الزامات، ضعفها، قوتها و چالشهای حوزه مدیریت خود مسلط خواهد شد. در این دوسال بسیاری از فرصتهای سرمایهگذاری، حفاظت و الزامات مرمت و نگهداری از دست خواهند رفت.
نگاه تزئینی حاکمیت به حوزههای میراث و محیطزیست، معضلی است که به زودی به بحرانی فراگیر در این عرصهها مبدل خواهد شد. تا این لحظه که یادداشت نوشته میشود هنوز رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست معرفی نشده، اما به روال همه سالهای گذشته و تقریباً بدون استثناء ریاست سازمان به فردی سیاسی و نه محیطزیستی خواهد رسید. معمولاً ریاست سازمان، معاونتها و شوراهای سیاستگذاری از افرادی پر میشوند که کمترین حضور میدانی را در محیطزیست ایران دارند، برای همین معمولاً برنامهها و سیاستهای اتخاذشده به سرانجامی خوب و خوش ختم نمیشوند.
میزان تلفات حیواناتِ در خطر، بر اثر جابهجاییها یا تصمیم به رهاسازیهای غیر علمی یا احداث محوطههای نگهداری بدون توجه به بایستههای علمی و تجربی حفاظت از گونههای در خطر و صدور موافقتهای غیراصولی با ساخت تاسیسات در حریمهای ممنوعه، نمونههای اندکی از انبوه تصمیمهای مخرب سالهای گذشته است.
جوامع محلی میتوانند نقشی بسیار مهم و سازنده در بهبود شرایط محیطزیست ایران برعهده گیرند. استفاده از این ظرفیت نیازمند حضور جدی و کسب اطلاعات و آگاهی است و ما کسی را نیاز داریم که قدر جوامع محلی و کمکهای داوطلبانه را بداند و بتواند این نیروی معطل مانده را به خوبی در درون سازمان بهکار گیرد.
مدیری که در پشت میز خود در ستاد مرکزی سازمان نشسته و از مسائل و گرفتاریهای مجموعه تحت مدیریتش بیخبر است، لاجرم از اتخاذ تصمیم درست ناتوان است. لازمه مدیریت در محیطزیست، آنهم در این شرایط بحرانی که معضلات عینی و مشکلات عدیده سازمانی، تغییرات اقلیمی، کمبود آب، تهدید گونههای در خطر و تجاوز به حریم طبیعت و زیستگاهها پروندههای گشوده لاینحل بر زمین ماندهای هستند، حضور میدانی است. نیازمند مدیری هستیم که بهطور مداوم از آنچه بر زیر مجموعهاش میگذرد، اطلاعات دقیق و شناخت عمیقی داشته باشد.
کسی که بتواند با دولت بر سر موضوع محیطزیست چانه بزند و نه آنکه تسهیلکننده تعرض دستگاهها به حریم طبیعت ایران باشد. به بهبود شرایط میراث ظرف چهارسال آینده نمیتوان امید بست.
انشاءالله که وضع بدتر نشود، امیدوار باشیم که بهرغم همه مسائل و مشکلات، انتخاب رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست بر پایه آگاهی، تخصص و تجربه لازم و توان مدیریتی متناسب باشد.