این بار بیمارستان مسیح کرمانشاه*
روز و شبی به سر نمیآید که خبر ناخوشی از تخریبهای سراسری در طبیعت، میراث معماری و تاریخی، منابع و زیستگاهها به گوش نرسد. در تهران صدها ساختمان و بنایی که وجود و مالکیتشان دیگر تنها صورت مادی و شخصی نداشت و بسیاری از این اماکن که جایی در حافظه جمعی داشتند و بهصورت جزئی از دارایی معنوی مردم درآمده بودند، در پای دستگاه حرص و آز «بساز و بفروشی» قربانی شدند.
فدا کردن همهچیز به پای پول و ستاندن هویت و زدودن ارزش و پیوند شهر با گذشته و شناسنامهاش نتیجه این تخریبها بود. پروژه نوسازی و مدرنیزاسیون شهر تهران که از اولین سالهای قرن چهاردهم هجری شمسی آغاز شد، لطمات جبرانناپذیری به هویت بصری و شناسنامه و تاریخ این شهر زد. این تخریب محدود به تهران نبود و در دیگر شهرهای بزرگ ایران هم به بهانه نوسازی، ابنیه و کالبد قدیمی شهرها به کلی نابود شدند.
این تغییر و تحول نه به زیبایی چشمانداز و رفاه شهرها انجامید، نه در رابطه مردم با شهرها گشایشی به وجود آورد. نتیجه معماری بیهویت و فاقد ارزش و زیبایی، بیگانه شدن مردم از شهرهایشان و احساس عدممسئولیت در قبال آنها بود. شهروندان تا با شهر خود رابطهای عاطفی و نزدیک پیدا نکنند، نه ملاحظهای درباره آن دارند و نه لازم میدانند که در مراقبت جمعی از شهرشان اقدامی کنند. اطاعت از قوانین و بهجا آوردن وظایف شهری به حداقل ممکن میرسد.
شهر مانند لباس، پوشش و کالبدی کشیدهشده بر جمعیت انسانی ساکنش دیده میشود. از فاصلهای دور ما ساکنین شهر را نمیبینیم، بلکه جداره و نمای کلی به ما میگوید که لابد عدهای در آن ساکن هستند. ظاهر شهر به ما قضاوتی هم میدهد. شهرهای زشت در درون خود فقر و آسیبهای اجتماعی و تخطی از قوانین و آلودگی فراوان دارند. شهرهای زیبا و پاکیزه که شناسنامه و هویت تاریخی و فرهنگی خود را حفظ کردهاند، همیشه وضعیت بهتری از هر جهت برای ساکنانشان فراهم میآورند. ساکنان این شهرها در قبال آن احساس مسئولیت دارند، در ادارهاش مشارکت میکنند و دوستش دارند.
قوانین و سیاستگذاریها، نگاه کج و معوج به امور شهری، لجبازی با اهالی و تلاش برای تغییر هویت و چهره شهرها با زور و گردنکشی، نتیجهای جز دلزدگی بیش از پیش شهروندان و لاجرم بیاعتنایی به امور و تخطی از قوانین و آلودن بیشتر آن ندارد.
شهرداریها نمیتوانند بدون در نظر گرفتن ویژگیهای شهری، آن را با توسعهای پایدار و مبتنی بر حفظ هویت و زدودن آلودگیها و حفاظت از محیطزیست طبیعی و قانونمند کردن زیست شهری اداره کنند. البته که اداره کردن به معنی نشستن بر مسند مدیریت، امر و نهی کردن، تسخر زدن و تهدید کردن منتقدان نیست.
اداره امور شهر یعنی ارتقای سطح کیفی زیست شهری، توأم با توسعه شاخصهای فرهنگی و اجتماعی، یعنی حفظ و تثبیت امور هویتی مانند معماری و آداب و رسوم و البسه و سفره و توجه به این نکته که شهروندان از نسلها قبل پیوندی عاطفی با تأسیسات، امکانات و بدنه شهرها، دکانها و محلهای تفرج و تجمع داشتهاند. فرمان تخریب این اماکن، موجب گسست عاطفی شدیدی میشود که کمترین پیامدش همان بیاعتنایی و بیعلاقگی و عاقبتش گسستن از شهر است.
مدیریت شهری در تمام سالهای پیشین از گذشته تا امروز بهجز دورههایی کوتاه - بیش از آنکه بر نوسازی و بازسازی و حفظ هویت تاکید کند و مدرنیزاسیون شهر را در قالب ارتقای سطح کیفی زیست شهروندان در نظر بگیرد، همیشه آسانترین راه را برای رهایی از دست ساختمانهای قدیمی و کسب درآمد انتخاب کرده است.
تخریب و برپا داشتن بنایی بیارتباط، ناهمگون و برخلاف شیوه زیست شهری منطقه، همواره آسانترین انتخاب بوده. نمونهاش تخریب عمارت تلگرافخانه و برپاداشتن حجم غولآسای زشت و ناهمگون وزارت پست (سابق) در جوار گوهری چون کاخ گلستان. نمونه دیگرش تخریب گسترده باغهای شمیران و خانههای با هویت معماری خاص آن منطقه و ساختن دهها «شاپینگ مال» ریز و درشت که ظاهری زشت و ناهمگون با شهر تهران دارند.
*بیمارستان مسیح کرمانشاه با حدود ۱۱۰ سال قدمت تخریب شد.