کانالهای یوتیوبتان را راه بیاندازید
انزوای یک کشور در فضای بینالملل را به هزارویک طریق میتوان بررسی کرد و یکی از راههایش بررسی مراودات فرهنگی آن با دیگر کشورهاست. ماههای آخر سال 1402 «هند» بهعنوان مهمان ویژه سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران معرفی شد. مدتی بعد عملیاتی موسوم به «وعده صادق» رخ داد و در پی این اتفاق احتمال حضور هند در نمایشگاه کتاب کمرنگ و کمرنگتر شد تا اینکه سخنگوی نمایشگاه در توئیتی اعلام کرد که حضور این کشور در نمایشگاه منتفی شده و «یمن» کشور جایگزین در نمایشگاه است. در همین حال رئیس نمایشگاه نیز طی گفتوگویی اعلام کرده که هنوز تصمیم نهایی اتخاذ نشده و تیم برگزاری نمایشگاه کتاب، کماکان مشغول مذاکره با کشورهای همسایه است.
در این آش درهمجوش که سخنگوی نمایشگاه هم با رئیس آن هماهنگ و همصدا نیست، چیزی که بیشتر از همه به چشم میآید، یأس عمومی از انزوای بینالمللی است. ایام نمایشگاه کتاب که در رسانهها از آن به «بهار کتاب» یاد میشود، هرسال با بهار تقویمی همزمان است و این یعنی هرساله در ایام صدها هزار نفر به ایران سفر میکنند تا در شهرهای مختلف آن بگردند و زیباییهایش را ببینند.
سوال اینجاست که در چنین زمانی که اینهمه توریست از راههای دور و نزدیک مشتاق سفر به ایران و سیاحت در آن هستند، چرا تیم برگزاری بزرگترین رویداد فرهنگی سال، نمیتواند با یک کشور - ولو کشور همسایه - برای حضور در ایران به توافق برسد؟ آن هم در شرایطی که همین هفتسال پیش، یعنی سال 1396، کشور ایتالیا مهمان نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران شده بود.
حالا آقای احمدوند، رئیس نمایشگاه، بعد از این همه قیلوقال میگوید دنبال یک کشور «همسایه» است که با هر ترفندی که میشود، راضیاش کند یک 10روزی به ایران سفر کند! اینکه سه، چهار روز مانده به نمایشگاه، هنوز تکلیف مهمان خارجی آن معلوم نبود، نوعی بیتدبیری و مهمتر از آن بیاهمیتی این موضوع برای دستاندرکاران را به ذهن متبادر نمیکند؟ اصلاً همین واژه «بینالمللی» در عبارت «نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران» برای چیست؟ آیا با این اوصاف میتوان وجهی از تعاملی بینالمللی را در این رویداد رصد کرد؟
مشکل اما بزرگتر از این حرفهاست. نهادهای فرهنگی کشور ـ بهخصوص در یکی، دو سال اخیر ـ عملاً بیشتر از آنکه در اندیشه اقدامات جهانی برای تعامل فرهنگی با چهارگوشه جهان باشند، درگیر مناسبات و گاه منازعات داخلی بین جریانهای مختلف هستند. همه این اتفاقات مربوط به دورانی است که میدانیم و میبینیم ویدئوبلاگرهای دهه هشتادی ایرانی، یوتیوب را – بهعنوان یک پلتفرم جهانی - به عرصهای برای بروز و ظهور استعدادهایشان تبدیل کردهاند.
در شرایطی که بدنه فرتوت سیستم اداری، هنوز به دنبال بوروکراسی ملالآور و کاغذبازیهای منسوخ است، بسیاری از نوجوانان، با خرید یک گوشی اسمارت، یک پایه دوربین، یک میکروفن معمولی و تجهیزات حداقلی نور، روزانه ویدئوهای خلاقانهای از خود تولید و در فضای یوتیوب منتشر میکنند. همین حالا بروید سرچ کنید ببینید چندتا از این نهادهای عریض و طویل با بودجههای هنگفت، ولو در حد یک کانال دوزبانه یوتیوب، در اندیشه جهانیشدن است.
دوره قاجار ـ که اینهمه در کتابهای درسی از بیکفایتی حاکمان آن سخن گفتهایم ـ دورهای بود که محصلینی با اراده و بودجه حاکمیت به خارج فرستاده شدند تا ایران را در جریان علم روز و وقایع مهم نوآورانه در جهان قرار دهند. امروز که دیگر برای تعامل با دنیا، راههای سادهتری آمده و میتوان تنها از طریق یک ایمیل با مهمترین بنگاههای فرهنگی، تبلیغاتی و اقتصادی جهان ارتباط برقرار کرد، گویا دیگر ارادهای وجود ندارد که از این ظرفیت بهره گیرد.
برای مسئولان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران همین که دو، سه روز بعد از اتمام نمایشگاه اعلام کنند امسال مردم فلانقدر میلیارد تومان از پارسال بیشتر کتاب خریدهاند، کافی است! آنها حتی به خود زحمت این تحلیل ساده را هم نمیدهند که باتوجه به افزایش بیش از صددرصدی کتاب نسبت به مدت مشابه قبلی، اصلاً آیا آمار میزان فروش ریالی میتواند فاکتور درستی برای بررسی اقبال یا عدماقبال مردم به کتاب باشد یا خیر؟ میدانید چرا؟ چون برای آنها همهچیز معطوف به صفحه اول فلان خبرگزاری و تیتر یک آن با فونت درشت است. آنجا که قرار است بخوانیم: «افزایش N درصدی میزان خرید کتاب از نمایشگاه». دو، سه هفته صبر کنید، این تیتر را خواهید دید و از این یادداشت یاد خواهید کرد. این خط، این نشان!