| کد مطلب: ۱۶۱۲۸

توسعه از دست رفت

در مراسم گرامیداشت حسین عظیمی‌آرانی از اساتید برجسته اقتصاد ایران، چرایی عدم بلوغ اقتصاد طی یک دهه گذشته بررسی شد

توسعه از دست رفت

بیست‌ویک سال از درگذشت حسین عظیمی‌آرانی که او را یکی از معماران مهم اقتصاد ایران در دهه هشتاد و دولت اصلاحات می‌دانند گذشته اما یاران و همفکران او بنا به یک سنت 11ساله در همایش سالانه «مرزهای دانش اقتصاد توسعه» کنار هم جمع می‌شوند و از تلاش‌های او، که یک نمونه آن تدوین برنامه چهارم توسعه بود و با مرگش نیمه‌تمام ماند، قدردانی می‌کنند. اساتید و کارشناسان اقتصاد و توسعه روز دوشنبه در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گردهم آمدند و نشست «برنامه‌ریزی توسعه در شرایط تحریم و تنگناها» را برگزار کردند.

در این نشست فرشاد مومنی، اقتصاددان که سابقه همکاری با مرحوم عظیمی را داشته، میزبان مراسم بود و ابراز امیدواری کرد تا روزی خانه پدری مرحوم حسین عظیمی در شهرستان آران و بیدگل به «موزه توسعه» تبدیل شود.

ذات فرآیند توسعه بحران‌زا است

خسرو نورمحمدی، اقتصاددان و نویسنده کتاب «برنامه‌ریزی توسعه در ایران» به‌عنوان اولین سخنران در این همایش عنوان کرد: براساس چارچوب و مبنای فکری مرحوم حسین عظیمی، ایران باید به توسعه و تمدن‌سازی برسد و برای آن برنامه‌ریزی کند. تعریف توسعه و تمدن در نگاه بزرگان اندیشه تعریف یکسانی دارد و همه بر این نکته تاکید دارند که برای رسیدن و تحقق هر دو آنها نیاز به تغییرات اساسی کلی و جزئی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه است.

برای ساخت تمدن و توسعه باید اندیشه داشت و آن را در ساخت‌های کشور شکوفا کرد تا به یک ظرفیت رسید. در ایران نزدیک به ۱۵ نهاد اساسی داریم که باید آنها شکوفا شوند تا بتوانیم توسعه پیدا کنیم. خودرویی که بنزین ندارد هر چقدر مدرن باشد نمی‌تواند حرکت کند و یک ضعف کوچک و ایراد یک قطعه ریز، کل آن را دچار مشکل می‌کند. در توسعه نیز به هزاران هزار جزئیات باید توجه کرد. هر کدام از این جزئیات دچار مشکل شد فرآیند توسعه کُند و حتی متوقف می‌شود.

noormohammadi

مثلاً گفته می‌شود می‌خواهیم دانشجو تربیت کنیم اما دانشجو شغل نیاز دارد پس باید ساختار اشتغال درست شود. هر رفتاری در مسیر توسعه ما را با چندین نهاد درگیر می‌کند و اگر از قبل الگویی نداشته باشیم و به اجزا توجه نکرده باشیم، به جایی نخواهیم رسید. مرحوم دکتر عظیمی بحثی را مطرح کرده و می‌گفتند نهادهایی اصل است و آنها تعیین می‌کنند که می‌توانیم توسعه پیدا کنیم یا خیر. اگر میلیاردها دلار پول داشته باشیم مهم نیست بلکه باید دید مثلاً ساختار فرهنگی کشور با توسعه مدنظر شما هماهنگ است یا خیر، اگر به‌دنبال تولید هستید باید ساختار فرهنگی را بر همان اساس شکل دهید.

نکته بعد عوامل خارجی است چون کشورهای قدرتمند نیز مهم هستند، اگر وضعیت ما در نظم نوین جهانی مشخص نباشد دچار مشکل خواهیم شد، نه به صورت عمدی اما برای ما بحران ایجاد خواهد شد چون منافع در روابط خارجی مهم است. دکتر عظیمی می‌گوید بین نهادها روابطی وجود دارد و بین آنها اصولی حاکم است و همه آنها باید با هم حرکت کنند که البته کار سختی است و ناهمگونی وجود دارد پس در روند توسعه حتی در کشورهای عادی نیز با تنش مواجه خواهیم بود و اساساً ذات برنامه‌ریزی و فرآیند توسعه، بحران‌زا است.

در چنین شرایطی اگر ساختار سیاسی که قدرت را تنظیم می‌کند با شعار اصلی هماهنگ نباشد و الگو نداشته باشد کل ساختار را دچار مشکل می‌کند و اساساً توسعه غیر‌ممکن خواهد شد. مرحوم عظیمی می‌گفت ذات توسعه بحران دارد و به فرد خاص و حکومت خاص ربط ندارد و اگر الگوهای توسعه را نشناسیم همیشه فکر می‌کنیم عده‌ای در حال نقشه کشیدن برای خرابکاری در روند توسعه هستند در صورتی که چنین نیست و اساساً ذات توسعه بحران‌زا است.

سرمایه انسانی به ثروت تبدیل نشد

AZOJI

علاالدین ازوجی، استاد اقتصاد که سابقه ریاست سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان تهران را دارد نیز گفت: مرحوم حسین عظیمی در برنامه چهارم توسعه، چارچوب، نظم و اخلاق اجتماعی را دنبال می‌کرد. او تاکید می‌کرد که ثروت چگونه اتفاق می‌افتد و آن را از زاویه سرمایه انسانی می‌دید اما متاسفانه در ایران سرمایه انسانی به ثروت تبدیل نشد.

در حال حاضر اقتصاد ایران به میزان زیادی از داشتن نیروی انسانی بی‌بهره شده است و وقتی آنها در چرخه تولید قرار نمی‌گیرند معلوم است که صندوق بازنشستگی ورشکست می‌شود. رشد اقتصاد ایران از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۰ تقریباً کمتر از یک درصد است. اگر بخواهیم به رشد برسیم نیازمند رشد اقتصادی 6/5درصدی هستیم. این به سیاستگذاران می‌گوید که اقتصاد ایران با این منابع انسانی نمی‌تواند رشد بالاتری را تجربه کند و برای اینکه این اتفاق رخ دهد به جز بحث سرمایه و نیروی کار باید کیفیت عوامل تولید را تغییر دهید.

من بحث رشد را در یکی از نهادهای بین‌المللی مطرح کردم که خیلی از آن استقبال شد و ما نیز می‌توانیم از نگاه سود جمعیتی از آن استفاده کنیم. اگر می‌خواهیم سطح بلندمدت ما از ۳ درصد به ۷ درصد برسد، نیازمند این هستیم که جامعه توانایی رسیدن به رفاه و پس‌انداز را داشته باشد و به صورت خودکار کار و تولید انجام دهد و آنها منجر به این شوند که بخشی از منابع خود را وارد چرخه تولید کنند. سیاستگذاری اقتصادی ایران باید به سیاستگذاری اجتماعی و پس‌انداز اجتماعی برگردد.

سیاستگذار چاره‌ای جز این ندارد که آموزش مهارت‌های اجتماعی و زندگی را برای نوجوانان و جوانان به‌عنوان یکی از شاخص‌های اصلی توسعه مورد توجه قرار دهد که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است و ما خروجی آن را در اعتراضات خیابانی می‌بینیم. به نظر من به‌عنوان یک کارشناس، آموزش‌های مهارتی از بابت کار در فرآیند توسعه بر آموزش‌های عالی غلبه دارد. همچنین به نظر من مشارکت فردی باید به مشارکت خانوادگی تغییر کند و اگر این اتفاق رخ ندهد کشور ایران در نسل‌های بعد فقیرتر خواهد شد و چاره‌ای جز تغییر نیست.

اگر بخواهیم همراه با نیروی کار به سطح بالاتری از بهره‌وری برسیم باید مشارکت خانواده را گسترش دهیم و مانند گذشته به جای اینکه یک نفر شاغل باشد باید حداقل یک‌ونیم نفر شاغل باشند. این روند در قضیه زنان بیشتر مورد تاکید است چراکه متاسفانه باب شده که زنان به شکل‌ها و بهانه‌های مختلف از بازار کار خارج می‌شوند. اگر سرمایه انسانی مولد را جدی بگیریم و آن را پرورش دهیم می‌توان انتظار داشت که در آینده به ثروت تبدیل شوند.

دهه‌ی از دست رفته توسعه

rajabpour hosein

حسین رجب‌پور، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «توسعه متزلزل» نیز در این همایش گفت: دولت در برنامه هفتم توسعه واژه پیشرفت را به جای توسعه به کار برده است اما در نهایت به دنبال رشد است و در احکام اولیه و سیاست‌های اصلی آن عنوان می‌کند که رشد متوسط ۸ درصد را می‌خواهند یعنی از میان همه تحولات مفهومی به تلقی از رشد برمی‌گردد که قدیمی‌ترین و به تعبیری قابل انتقادترین تعریف از رشد است. نتیجه اینگونه برخوردها این می‌شود که شاهد گسستگی میان وضع موجود و انتظارات نظری برنامه‌ریزان هستیم. آنچه در یک دهه گذشته تجربه کردیم می‌توان آن را «دهه‌ی از دست رفته توسعه» دانست و در انتهای این دهه درآمد سرانه کشور کمتر از ابتدای دهه بوده و هر شاخص توسعه‌ای به آن نگاه کنیم وضعیت بدتر شده است.

اگر اکنون شرایط تحریم را تجربه می‌کنیم، مواجهه با آن نیز اقتضائات خودش را دارد و نباید سیاست‌هایی که در شرایط عادی داریم ملاک قرار دهیم و از آن استفاده کنیم. موضوعی که باید به آن توجه داشت این است که وقتی بحرانی داریم و تداوم پیدا می‌کند با یک بحران ساختاری مواجه هستیم که نیاز به پاسخ‌های متفاوت دارد. در ایران اثرات تحریم در بالاترین سطح خود را به صورت جهش‌های ارزی نشان می‌دهد و پس از آن نیز به شکل تورم و رکود آن را می‌بینیم که هم عملکرد اقتصادی و هم عملکرد اجتماعی را تخریب می‌کند اما پاسخی که به آنها داده شده معطوف به شرایط عادی است که در نهایت این مشکلات را تشدید می‌کند.

در حال حاضر الگوی تولید و مصرف در اقتصاد ایران تعادل ندارد و رابطه صادرات و واردات نیز دچار مشکل است چراکه تولید ما به شدت وابستگی وارداتی دارد و همچنین تجارت بخش نامولد بر بخش مولد چیره شده است که تاثیر خود را بر روی نرخ سود، نرخ ارز و نرخ دستمزد گذاشته است. ما باید از این وضعیت استثنایی خارج شویم و تنش‌ها در سیاست خارجی کاهش پیدا کند که فعلاً در افق کوتاه‌مدت متصور نیست.

اگر بخواهم به آموزه‌های دکتر عظیمی اشاره کنم، در شرایطی که مدارهایی وجود دارد که توسعه‌نیافتگی را بازتولید می‌کند اگر پاسخ‌ها مطابق با اقتضائات ساختاری موجود نباشد نتیجه تداوم همان مدارهای توسعه‌نیافتگی خواهد بود. مرحوم عظیمی کتاب خود را در سال ۱۳۷۱ منتشر کرد اما اگر امروز به آن مراجعه کنید و عدم تعادل‌های ساختاری که ایشان به آنها اشاره کرده بود را برای امروز ایران به کار بگیرید خواهید دید که با گذشت زمان همچنان آن عدم تعادل‌ها وجود دارد.

تجربه توسعه دولت‌محور شکست خورده است

Arash Khamooshi (3)

علی عرب‌مازاریزدی، اقتصاددان و از دانشجویان مرحوم حسین عظیمی در این همایش گفت: هرگاه نام برنامه توسعه می‌آید بی‌اختیار یاد مرحوم دکتر حسین عظیمی می‌افتم و نقش بی‌نظیری که ایشان در تدوین برنامه چهارم توسعه داشتند. او بسیار تلاش کرد برنامه متفاوتی نسبت به برنامه‌های دیگر توسعه برای کشور فراهم کند اما متاسفانه بیماری به مرحوم عظیمی فرصت نداد.

سخن من اما درباره توسعه و برنامه‌ریزی است، شواهد تاریخی نشان می‌دهد که توسعه به صورت طبیعی رخ نمی‌دهد و اگر جوامع را به حال خود رها کنیم و هر چقدر زمان دهیم به صورت خودبه‌خود توسعه نمی‌یابند چراکه یک حرکت تکاملی وجود ندارد تا کشورها را به سمت توسعه‌یافتگی ببرد، اگر بود نسبت جوامع‌ توسعه‌نیافته نسبت به توسعه‌یافته این مقدار زیاد نبود.

وقتی توسعه به صورت طبیعی اتفاق نمی‌افتد یعنی نیاز به تدبیر و برنامه‌ریزی دارد. با یک تعریف می‌توان این برنامه‌ریزی را دولت‌محور دانست، یعنی دولت مرکز سازماندهی برای تدوین برنامه توسعه شود و محوریت پیدا کند برای اجرا و نظارت بر آن؛ تجربه‌ای که در ایران داشتیم و کاملاً شکست خورده است. دومین تعریف از توسعه، برنامه جامعه‌محور است یعنی جامعه در قالب تشکل‌های صنفی و مدنی برای بخش‌های مختلف و براساس مسائل و چالش‌هایی که دارد، برنامه تدوین می‌کند، سپس به اشتراک گذاشته می‌شود و استراتژی‌ها در حوزه‌های مختلف تعیین می‌شود و متکی بر توانمندی جامعه مدنی است که ما چنین تجربه‌ای را در ایران نداریم.

اینگونه می‌توانم بگویم از تمایزهای برنامه چهارم توسعه تا زمانی که مرحوم حسین عظیمی هدایت آن را بر عهده داشتند این بود که ایشان تلاش کردند پای مؤسسات پژوهشی دولتی و خصوصی را به این فرآیند باز کنند. سوم نوع برنامه‌ریزی، مشارکت‌محور است به این معنی که دولت و جامعه مدنی در فرآیند تدوین، اجرا و نظارت بر اجرا مشارکت می‌کنند که بسیار وضعیت آرمانی است.

برای اینکه برنامه‌ریزی دولت‌محور خوبی داشته باشیم نیازمند یک دولت توانمند هستیم، برای اینکه برنامه‌ریزی جامعه‌محور خوبی داشته باشیم نیازمند یک جامعه مدنی متشکل و قوی است و سطح سوم نیازمند هر دوی اینها است و ما متاسفانه هیچ‌کدام را نداریم، نه دولت توانمندی داریم و نه جامعه متشکل و جامعه مدنی قوی و این کار را برای کشور ما بسیار سخت و پیچیده می‌کند. به نظر من چندان امیدی به توانمندسازی دولت حتی در میان‌مدت و بلندمدت نداریم اما در مورد جامعه تصویر متفاوتی دارم و جامعه ما در سال‌های اخیر نشان داده هم به لحاظ آگاهی‌ها و هم به لحاظ توانمندی برای حرکت‌های اجتماعی ارتقای قابل‌ملاحظه‌ای پیدا کرده است، هرچند مراحل اولیه را طی می‌کند اما امیدوارانه حرکت می‌کند.

پس اگر بخواهیم از این موقعیت خارج شویم به جای اینکه طرف سخن‌مان دولت‌ها باشند باید تلاش خود را معطوف به این کنیم که چگونه جامعه را درگیر کنیم تا مسائل اصلی خود را تشخیص دهد و اولویت بندی کند و یک تلاش سازماندهی‌شده‌ای را برای حل و فصل این مسائل در دستور کار خود قرار دهد.

از نظر من اگر جامعه بخواهد مسائل فعلی خود را اولویت‌بندی کند، یکی از مشکلات اصلی جامعه فساد گسترده است. معمولاً وقتی از فهرست بحران‌های اصلی کشور نام برده می‌شود این بحران در آن جایی ندارد، این فهرست‌ها را در دو سال اخیر تحت عنوان ناترازی در حوزه‌های مختلف ذکر می‌کنند مانند ناترازی بودجه، ناترازی صندوق‌های بازنشستگی و ناترازی آب و... اما گویی ناترازی در فساد نداریم! اگر بخواهم با همان ادبیات صحبت کنم باید بگویم ما یک ناترازی از تقاضای اجتماعی برای عرضه خدمات پیشگیری برای مبارزه با فساد توسط دولت (منظور همه حکومت نه صرف قوه مجریه) داریم.

بارها و حتی در زمان تصدی دولتی با رویکرد متفاوت با دولت فعلی هشدار دادم که فساد در ایران گسترده است و این سطح از فساد مانع توسعه است و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها برای رشد و توسعه را به شدت پرهزینه کرده است. البته بارها تذکر داده می‌شود که فساد در ایران سازماندهی شده و گسترده نیست اما شواهد پیرامون ما چیز دیگری نشان می‌دهد. هر شب رسانه ملی سریالی پخش می‌کند که مدعی است فیلمنامه آن براساس ده‌ها پرونده‌ای است که سازمان اطلاعات سپاه در اختیار تهیه‌کننده سریال قرار داده و ساخته شده است، البته به دلیل ساخت ضعیف سریال دیدن آن سخت است اما نگاه کنید که چطور به شکل آزاردهنده‌ای گستردگی فساد در کشور را نشان می‌دهد.

من چند سال پیش نیز گفتم که فساد در ایران اختصاص به هیچ جناح خاصی ندارد و همه درگیر آن هستند و شاهد آن اینکه در دو هفته گذشته که انتخابات مرحله دوم مجلس بود و اتفاقاً رقابت در تهران بین همان جناحی بود که هم‌فکر کارگردان آن سریال هستند، طرفین همدیگر و لیدرهای یکدیگر را به بالاترین سطح فساد متهم می‌کردند. من هم دوست دارم بگویم فساد گسترده نیست ولی شواهد نشان می‌دهد که وجود دارد و ما ناگزیر هستیم که با آن مبارزه کنیم، در این زمینه امیدی به دولت ندارم چراکه اعلام کرده نهایت تلاش خود را انجام می‌دهد اما ثمره این تلاش به جایی رسیده که ایران در سال ۲۰۲۳ در رتبه ۱۴۹ از بین ۱۸۰ کشور در مبارزه با فساد باشد. این وضعیت به دولت فعلی ربط ندارد و در دولت قبلی نیز همینطور بود بنابراین به نظر می‌رسد که مسئله عمیق‌تر است.

باطل‌السحر بنیه تولید فن‌آورانه است

momeni farshad

فرشاد مومنی، اقتصاددان و استاد دانشگاه علامه که میزبانی مراسم را برعهده داشت در سخنان خود عنوان کرد: من در کتاب «مرزهای دانش توسعه» تلاش کردم تعدادی از مهمترین خلأهای معرفتی توسعه در ایران را معرفی کنم و از اهل اندیشه استمداد کنم به جای کارهایی بر روی حیطه‌های سرنوشت‌سازی که در آن گرفتار هستیم، تمرکز کنیم.

من در آن کتاب گفتم که مثلاً در دوره احمدی‌نژاد وقتی تحریم‌ها شروع شد، آنها شادمانی می‌کردند و می‌گفتند از این عالی‌تر نخواهد شد و می‌گفتند این کار عزم ما را برای بهبود اوضاع جزم می‌کند اما کمتر از سه ماه همان‌ها که این حرف‌ها را می‌گفتند وقتی با اعتراض هم‌باندی‌های خود مواجه شدند که این نابسامانی‌ها را چه چیزی می‌تواند توضیح دهد، برخی از افراد منصف‌تر گفتند بی‌صلاحیت‌ها و بی‌کفایتی‌های اداره اقتصاد ملی در نابسامانی‌ها نقش دارد اما همان فرد که می‌گفت بالاتر از تحریم نمی‌توان نعمتی را تصور کرد، پرخاشگرانه به آنها اعتراض کرد و گفت چرا می‌گویید بخشی از نابسامانی‌ها به مدیریت ما برمی‌گردد بلکه کل نابسامانی‌ها ریشه در تحریم دارد. صرف‌نظر از اینکه این شیوه اداره کردن کشور باعث می‌شود ۸۰ میلیون ایرانی تنبیه شوند و به برخی افراد خیرهای بزرگ برسد اما اینگونه سخن گفتن منعکس‌کننده سطح ادراک و معرفت آنها از مسائل اداره کشور است.

ما تمام عمر خود را می‌گذاریم و این مسائل را آسیب‌شناسی می‌کنیم اما به جای اینکه بگویند رحمت خداوند بر کسی که عیوب من را به من اهدا کرد می‌گویند شما اپوزیسیون هستید. ما واقعاً به گفت‌وگوهای کارشناسی جدی نیاز داریم.

اندیشه توسعه می‌گوید باطل‌السحر مداخله بیگانگان از موضع سلطه‌گری در ایران ارتقای بنیه تولید فن‌آورانه است اما هر بار این را مطرح می‌کنیم می‌گویند ما همیشه گفته‌ایم زنده‌باد تولید، بله شما این را می‌گویید ولی نه‌تنها به‌هیچ‌یک از لوازم زنده شدن تولید تن در نمی‌دهید بلکه در تمام این زمینه‌های شناخته‌شده جهت عکس را طی می‌کنید.

به بودجه سال ۱۴۰۳ دقت کنید؛ کمترین اعتنا به فرودست‌ترین و محروم‌ترین گروه‌های اجتماعی شده و غیرعادی‌ترین امتیازها به گردن‌کلفت‌ترین گروه‌های اقتصادی داده شده است، این روش کاری را بسامان نمی‌کند. وقتی می‌خواهند یک درصد به دستمزد اضافه کنند واویلا می‌کنند که تورم ایجاد خواهد شد اما شما که با تورم مشکل دارید چطور اینقدر بی‌پروا نرخ بهره و نرخ ارز را بالا می‌برید و دسترسی بنگاه‌های تولیدی به اعتبارات بانکی را صد مدل دچار چالش می‌کنید؟

من این آمادگی را دارم که با وزیرخارجه صحبت کنم که تحت اراده چین و روسیه بودن در مهمترین جهت‌گیری‌های ده ساله به چه ابعادی رسیده است. می‌گویند فلان قرارداد امنیتی است، مشکلی نیست من درباره مسائلی حرف خواهم زد که خودتان راجع به آن صحبت کرده‌اید. من خواهش می‌کنم یک گزارش ملی به ما بدهند که چینی‌ها نفت را چگونه و به چه قیمتی از ما می‌خرند و چگونه آن را پس می‌دهند؟

اینها مسائلی است که انتشار پیدا کرده است. من حاضرم با وزیر صمت مناظره کنم که الگویی که در رابطه با صنعت خودروسازی بین ایران و چین تعریف کردید چه نسبتی با حکومت مستقل دارد. ما حمل بر صحت می‌کنیم و می‌گوییم دقت بایسته کارشناسی صورت نگرفته است و ما آمادگی داریم اینها را آشکار کنیم با این نیت که همین عزیزان بیشتر بر سرکار بمانند اما یقین بدانید با الگویی که تعریف شده ایران نمی‌تواند به سمت بهبود وضعیت برود.

در سند برنامه ششم، ۱۹۶ هدف کلی و حدود ۵۵۶ استراتژی تعریف کرده بودند و می‌خواستند پنج‌ساله به آن برسند، من گفتم فقط یک هدف قرار دهید و آن ارتقای بنیه تولید ملی باشد ولی شرافتمندانه به تمام لوازم آن تن دهید و مطمئن باشید ایران نجات پیدا می‌کند. هنوز برای ایران راه نجات وجود دارد و اگر می‌بینید که ما دلسوزانه تلاش می‌کنیم به‌خاطر این است که هنوز ایران می‌تواند جایگاه بایسته خود را پیدا کند.

اگر وابستگی ما به خارج به حداقل برسد و رابطه با مردم مبتنی بر اعتماد باشد می‌توانیم با همین ظرفیت‌های انسانی و مادی و به مدد اندیشه‌هایی از جنس اندیشه‌های مرحوم حسین عظیمی ایران را نجات دهیم و باید امیدوار باشیم که عزیزان قبل از مرگ سهراب به سراغ نوشدارو بروند چون ایران می‌تواند مسیر خود را اصلاح و اعتلا پیدا کند و ابزارها و لوازم آن در ذخیره دانایی موجود ایران فراهم است.

عکس: آرش خاموشی، هم‌میهن

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی