تکرار ادعاها دلیل بر نادیدهگرفتن آنها نیست
لارن سوکین
استاد روابط بینالملل دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن
روز ۲۳ مارس ۲۰۲۳، دیمیتری مدودف، معاون دبیر شورای امنیت ملی فدراسیون روسیه هشدار داد که
«آخرالزمان هستهای»، در حال «نزدیکتر» شدن است. این تهدید، هرچند غیرمستقیم، یکی از چندین نمونه تهدیداتی است که مقامات روسیه مطرح کردهاند؛ تهدیداتی که بهصورت ضمنی به استفاده از تسلیحات هستهای علیه اوکراین و دولتهای عضو ناتو و حامی کییف اشاره میکنند. مسکو این ادبیات خطرناک را از زمان شروع جنگ روسیه و اوکراین در اوایل ۲۰۲۲ آغاز و با صدای بلند، مکرر و شدید تهدید کرده است.
بعضی ناظران اشاره کردهاند که تهدیدات هستهای روسیه چیزی بیش از بلوف نیست. ممکن است مسکو امیدوار باشد که تهدیداتش دولتهای ناتو و اوکراین را قانع کند تصرفات قلمرویی روسیه را بپذیرند. حتی ممکن است قصد داشته باشد از این تهدیدات برای بازدارندگی در مقابل دولتهای ناتو و اوکراین استفاده کند، برای اینکه شدیدتر از این نجنگند؛ اما تهدید به استفاده از تسلیحات هستهای لزوما به این معنا نیست که روسیه برنامه استفاده از آنها را دارد. برای این گروه از ناظران، معمولیشدن فزاینده این تهدیدات از سوی مسکو، شدت آنها را کم میکند. بههرحال، اگر تهدیدات جنگافروزانه بخشی عادی از سیاست شدهاند، آیا معنایش این نیست که اینها صرفاً بلوف هستند؟
برای پاسخ به این سوال کلیدی، مهم است که بهخاطر داشته باشیم روسیه در به رخ کشیدن شمشیر هستهای تنها نیست و از بهکارگیری تهدیدات هستهای در جاهای دیگر میتوان درس گرفت. مشخصاً کرهشمالی که مکرر تهدیدات هستهایاش را رو میکند، شباهتهایی کلیدی به امروزِ روسیه دارد. هر دو کشور منزوی هستند، متحدان اندکی دارند و اقیانوسی از تحریم که باید از میانش بگذرند. بهنوبهخود، هر دو تکیه سنگینی بر سلاحهای هستهای دارند. هم کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی و هم ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، رهبرانی هستند که بهشدت روی شخصیت خود تکیه دارند و دورشان را «بلهقربانگوهای» ایدئولوژیک گرفتهاند. نظارتی بر قدرت هیچکدام نیست. هر دو عمیقاً نسبت به میراثشان اضطراب دارند و در سیاست خارجی گرفتار جاهطلبیهایی هستند خلاف قانون و روزبهروز غیرواقعیتر. آنها مدام با توپخانههای هستهایشان به غرب چنگ و دندان نشان میدهند. با در نظر داشتن این شباهتها، نه بهرغم تکرار این تهدیدات که درست به خاطر آنهاست که رهبران دیگر کشورها باید این تهدیدات را جدی بگیرند.
تهدیدات مکرر و شدید کره شمالی
روز ۲۴ مارس، خبرگزاری مرکزی کرهشمالی، کیسیاناِی، مقالهای منتشر کرد و در آن از آزمایش پهپادهای هستهای جدید خبر داد. این مقاله به این سلاح به عنوان بخشی از آمادهسازی کرهشمالی اشاره کرد؛ آمادهسازی «برای جنگ تمامعیار و تقویت نیروی هستهای هم به لحاظ کیفی و هم کمی، بر اساس اولویت.» همچنین از بیانیهای از کیم نقلقول کرد که به «نیاز به اقدامات تهاجمی» اشاره کرده بود تا کاری کند «دشمنی که بیفکر و بیمهابا خطر را به سوی خود میخواند، بفهمد که ظرفیت بازدارندگی هستهای نامحدود جمهوری خلق کرهشمالی با سرعتی بالاتر در حال تقویت است.» این نوع ادبیات تهدید ضمنی از سوی پیونگیانگ نامعمول نیست. به طور میانگین، کیسیانای هر ماه ۴۹ مقاله منتشر میکند که تهدیداتی مشابه علیه دشمنان کرهشمالی دارند.
تهدیدات هستهای کرهشمالی، مثل روسیه، اغلب بیاهمیت تلقی میشوند و چیزی بیش از «بلوف» غیرقابلاتکا دیده نمیشوند. گاهی شدیدترین تهدیدها به تیترها راه پیدا میکنند، اما بهندرت به عنوان نشانهای از ترس یا برنامه کرهشمالی جدی گرفته میشوند. بیشتر صرفاً به عنوان شاهدی ارائه میشوند، از رژیمی سردرگم و شاید حتی غیرمنطقی. بسیاری از تهدیدات کرهشمالی کلی هستند یا به شرایطی نشدنی وابسته هستند، اما حتی وقتی این رژیم تهدیدات کاملاً مشخص میکند، ایجاد آن شرایط بهندرت منجر به عملیشدن دقیق همان تهدید میشود. با این حال، حتی وقتی چنین ادبیات خصمانهای دائمی میشود، درسهایی برای آموختن دارد؛ اگر این رفتار را به شیوه نظاممندتری بررسی کنیم.
پژوهشهای من نشان میدهد که تهدیدات هستهای، حتی تهدیدات شدید و مکرر، به دو شکل اساسی معنادار هستند. اول، ناظران میتوانند الگوهای محتوایی این تهدیدات را بررسی کنند تا دغدغههای امنیتی بینالمللی ارسالکننده آنها را بهتر بفهمند. بهطور مشخص، دولتها از تهدیدات هستهای استفاده میکنند تا حول مسائلی که عمیقترین توجه را به آنها دارند، مرز بکشند. دوم، بسامد این تهدیدات مهم است. حتی در شرایطی که شلوغی و تکرر معمول شده باشد، در دورههایی که میزان تهدیدات بالاست، ارسالکنندهشان، آنها را با اقدامات تهاجمی همراه میکند.
محتوای تهدید هستهای، از پیونگیانگ تا مسکو
کرهشمالی بیشتر از هر وقت، در واکنش به رزمایشهای مشترک ایالاتمتحده و کرهجنوبی تهدیداتش را مطرح میکند. بیش از یکسوم تهدیدات کره شمالی به این رزمایشها اشاره میکند. این نشان میدهد، این رزمایشها در پیونگیانگ بهعنوان چالشهایی مهم برای امنیت کرهشمالی تلقی میشوند. هدف رزمایشهای مشترک، افزایش قابلیت همکاری و دیگر ظرفیتهای نظامی است، اما برای کره شمالی، این رزمایشها ترس از حملهای غافلگیرکننده را بالا میبرند که آن وقت کرهشمالی باید آماده مقابله با آن شود. در گذشته، رزمایشها به عنوان پوششی برای حمله به کار گرفته شدهاند؛ برای مثال، روسیه در سال ۲۰۲۱، سربازانش را به بهانه رزمایش مشترک با بلاروس، در مرز اوکراین جمع کرد.
ویژگی کلیدی این غوغاها این است که هدف معمول این تهدیدات، ترسیم خطوط واضح است. بعضی از این تهدیدات تلاش دارند که دشمنان را قانع کنند، برنامههای در جریانشان را کاملاً به عقب برگردانند یا رویکردشان را تغییر جدی دهند. اما توانایی این دولتها برای رسیدن به چیزی بیشتر از همان ترسیم خطوط محدود است؛ برای مثال، کرهشمالی نمیتواند ایالات متحده را مجبور کند از رزمایشهایی که از قبل برنامهریزی شدهاند یا در حال اجرا هستند، عقب بنشیند، اما با حمله به اینگونه اقدامات، ممکن است پیونگیانگ هنوز بر این باور باشد که نوعی پیروزی بهدست آورده است؛ پیروزی در ممانعت از تبدیل این رزمایشها به چیزی فراتر و بدتر از آن. این داینامیک فواید و محدودیتهای تهدیدات را نشان میدهد. کرهشمالی ممکن است فریاد بزند که اگر یک رزمایش نظامی خاص ادامه پیدا کند، از سلاح هستهای استفاده خواهد کرد، اما پیام اصلی در لایه زیرین آن است که نوعی از تشدید تنش و درگیری، محتمل است. در واقع، پژوهشها نشان داده است، در موارد متعدد اگر رزمایشهای ایالاتمتحده و کرهجنوبی به مرز زیادی نزدیک شود، شامل تجهیزات پیشرفته و راهبردی باشد یا تعداد زیادی از نیروها را به کار گرفته باشد، کره شمالی برای واکنش به آنها از اقداماتی تحریکآمیز مانند آزمایش موشکی استفاده میکند. شاید کرهشمالی آنطور که وعده داده از سلاح هستهای استفاده نکند، اما به نظر میرسد تهدیداتش دغدغههای راهبردی واقعیاش را آشکار میکنند.
این درسها چطور در زمینه روسیه اعمال میشوند؟ به نظر میرسد تهدیدات هستهای روسیه بازتاب چند هدف روبهتکامل اولویتدار در جنگ روسیه و اوکراین هستند؛ شامل بازدارندگی در مقابل ناتو برای ممانعت از اجرای «منطقه پروازممنوع» بر فراز اوکراین و ممانعت از بیرونراندن نیروهای روسی از مناطق مورد مناقشه توسط ناتو و اوکراین. این تهدیدات، در زمانهایی که ادبیات تکرارشونده روسیه بودهاند، شامل خطوط نسبتاً واضحی میشوند. این تهدیدات هیچکس را مجبور به عقبنشینی از هیچ سیاست موجودی نمیکند، بلکه عمدتاً برای این طراحی شدهاند که مانع از اقدامات جدیدی شوند که برای روسیه غیرقابلتحمل باشد. خوب یا بد، این تهدیدات عمدتاً مؤثر بودهاند شاید به این خاطر که غرب میفهمد اینها علامتهایی معتبر هستند شاید لزوماً علامت قصد فوری روسیه برای استفاده از سلاح هستهای نباشند، اما حداقل علامت میل روسیه به تشدید تنشها و درگیریها در صورت عبور از این خطوط واضح هستند. اما روسیه با تهدیدات هستهای، دستاوردهای محدودی میتواند داشته باشد. روسیه چندباری تلاش کرده است از تهدیدات هستهای برای اثرگذاری روی وضعیت ژئوپلیتیک، خارج از دغدغههای مستقیم جنگ روسیه و اوکراین استفاده کند؛ برای مثال، مسکو در ابتدا تهدید کرد اگر ناتو گستردهتر شد، پیامدهای هستهای در کار باشد، با این حال بعد از اضافهشدن اخیر فنلاند به ناتو سکوتی غیرمعمول داشت. روسیه برای عقبنشینی کمکهای ادامهدار غرب به اوکراین هم شمشیر هستهایاش را به رخ کشیده است؛ مثلاً در ژانویه، ویاچسلاو ولودین، رئیس مجلس دومای روسیه، تهدید کرد که ادامه کمکهای نظامی غرب به کییف، منجر به «فاجعه جهانی» خواهد شد؛ اما به عقب برگرداندن این سیاست دنبالهدار عمده چندجانبه، حتی از دامنه اثرگذاری جسورانهترین ادبیات هستهای هم فراتر است.
فراتر از دروغ چوپان
مسیر دوم آشکار شدن معانی راهبردی از تهدیدات هستهای، از روی بسامد آنهاست. محققان مدتهاست میگویند وقتی پای دولتها در میان باشد، صدای عملها از حرفها بلندتر است. بههرحال، تهدیدات کلامی برای برخی رهبران آسان است. پیگیری آنهاست که سختتر است و پیامدهای بسیار بیشتری دارد. از این رو، وقتی رهبران دروغ میگویند، اعتبار خود را از دست میدهند و کلماتشان معانی کمتری با خود به همراه دارد. از این نظرگاه، کرهشمالی قطعاً مشکل اعتبار دارد. بین سالهای ۱۹۹۶ و ۲۰۱۸، پیونگیانگ به ازای هر ۷۸ مقاله تهدیدآمیز در کیسیانای، یک اقدام نظامی تحریکآمیز انجام داده است، یعنی اقداماتی از قبیل شلیک فرامرزی یا آزمایش موشکی. در نتیجه، برخی محققان و تحلیلگران گفتهاند تهدیدات کرهشمالی را نباید جدی گرفت.
اما تحقیقات من میگوید این نظرگاه موضوع را اشتباه میگیرد. موضوع صرفاً «گرگ آمد» گفتن نیست، بلکه شواهدی قوی وجود دارد که دولتها زمانی تهدید میکنند که واقعاً احساس میکنند تهدید شدهاند و هر چه بیشتر احساس تهدید کنند، احتمال عملیکردن تهدیدهایشان بیشتر میشود؛ البته ممکن است تهدید کردن دشمنان از فرستادن سرباز به عنوان پشتوانه تهدیدات آسانتر باشد، اما هر دو رفتار عمدتاً حاصل لحظات احساس ناامنی هستند که ارزش فهمیدن دارند.
شواهد بسیاری پشت این ادعا است که وقتی سروصدای تهدیدات کرهشمالی خیلی بلندتر میشود، پیونگیانگ آماده ریسککردن است. بههرحال شاید کرهشمالی مرتب تهدید کند (تا ۲۰۱۷، بیش از ۱۶ درصد مطالب انگلیسیزبان کیسیانای شامل تهدید بودهاند) اما رسیدن از تهدیدات مکرر به سیل تهدیدات به این آسانی نیست. انتشار مطالب انگلیسیزبان برای کیسیانای چیز پیشپاافتادهای نیست. فرایندش گزینشی و بسیاری مرکزیتی است. هرچند بعید، باز ممکن است که هر تهدیدی بهصورت غیرعمدی اوج بگیرد، خواه با قانعکردن یکی از دشمنان به افزایش ظرفیتهایش یا با کلیدزدن تهاجم مستقیم. از این رو، وقتی دولتها به تحمل ریسک تشدید غیرعمدی تنش در نتیجه تهدیدهایشان مایلترند، این تهدیدات را با بسامد بیشتر مطرح میکنند. دولتها وقتی بیشتر احساس تهدید میکنند، بیشتر تهدید میکنند و در واقع، بههمین خاطر، شناسایی تغییرات در حجم تهدیدات میتواند به تشخیص این موضوع کمک کند که چه زمانی اقدامات نظامی تهاجمی و تشدیدکننده تنشها ممکن است انجام شوند.
این رویکرد برای کرهشمالی صادق است. من در پژوهشام بیش از ۱۲۴ هزار مقاله کیسیانای را بررسی کردم تا تهدیدات پیونگیانگ علیه دشمنانش را به صورت نظاممند تشریح کنم. جهش روبهبالا در حجم تهدیدات، اغلب پیشگام اقدامات نظامی کرهشمالی بودند. این موضوع نشان میدهد که چگونه تهدیدات اغلب بازتابی از بالارفتن هیجان و عزم در پیونگیانگ هستند.
یک تهدید به «کوبیدن ایالات متحده تا خمیر شود» شاید بهتنهایی به این معنا نباشد که تشدید تنشی بهسرعت رخ دهد، اما بنابر این نگاه، هفتهای که لبالب پر از تهدید است، باید هشداری جدی باشد. آنطور که نمودار نشان میدهد، کرهشمالی پیش از اقدامات تحریکآمیز، تهدیداتش را بیشتر میکند و پس از رخداد هم ساکت میشود؛ مثلاً در 10روز پیش از یک آزمایش موشکی یا هستهای، کرهشمالی بهطور میانگین سه تهدید در روز منتشر کرد، تقریباً دو برابر میزانی که دو ماه پیش از آزمایش داشته. فهم این الگو به موضوع مربوط است. راهی برای تحلیلگران فراهم میکند که وضعیت ادراک تهدید پیونگیانگ را بفهمند و شاید حتی اقدامات تحریکآمیز بالقوه را پیشبینی کنند.
بهعلاوه، تهدید تنها پیش از اقدامات تحریکآمیز نمیآید، بلکه به نظر میرسد آنها را پیشبینی میکند. ناظران کرهشمالی چندین روش دارند که شناسایی کنند، چه زمانی ممکن است در حال آمادهشدن برای یک آزمایش جدید باشد، از قبیل بررسی تصاویر ماهوارهای یا الگوهای فصلی، اما در بیشتر اوقات، این رویکردها تنها حسی محدود از جدول زمانی پیونگیانگ به دست میدهند؛ مثلاً پژوهشگران ماههاست منتظر آزمایش هستهای هفتم کرهشمالی هستند.
اما تحلیل بسامد و محتوای تهدیدات ممکن است راهی برای شناسایی زمان مشخصی ارائه کنند که در طول آن ممکن است اقدامات تحریکآمیز رخ دهند. چنانکه نمودار نشان میدهد، ماههایی که در آنها ۲۵ تهدید یا کمتر مطرح شدهاند، کمتر از ۴۰ درصد شانس اقدام تحریکآمیز دارند، درحالیکه شانس وقوع آنها در ماههایی که ۷۵ تهدید یا بیشتر مطرح شدهاند، بین ۶۰ تا ۸۰ درصد است. این رویکرد میتواند در مقیاسهای زمانی کوتاه هم پیشبینی اقدام را بکند. هفتهای که در آن مقالات تهدیدآمیز ۹ تا بیشتر از حالت عادی باشند، با افزایش ۱۱ درصدی این احتمال همراه است که کره شمالی در هفته بعدش، موشک یا سلاح هستهای آزمایش کند. این رویکرد میتواند در پیشبینی دقیقتر زمانبندی اقدام تحریکآمیز ارزش افزوده داشته باشد. همچنان که سروصدای پیامهای تهدیدآمیز از سوی کرهشمالی بلندتر شده است، بسامد آزمایشهای موشکیاش هم اوج گرفته است، درحالیکه به صورت بالقوه رژیم دارد برای آزمایش هستهای هفتم هم آماده میشود.
اگر درسهای پیونگیانگ را بشود به مسکو هم برد، نتیجهگیری تأسفآور میتواند این باشد که تهدیدات هستهای روسیه باید منبع نگرانی جدی باشند. تهدیدات هستهای متعددی که در طول سال گذشته از روسیه آمدهاند، ممکن است حاکی از این باشند که این رژیم، نهتنها وضعیت فعلی خود را عمیقاً متزلزل میبیند، بلکه مایل به ریسکهای جدی برای بهبود وضعیت امنیتی خود است. تهدیدات هستهای روسیه، شاید لزوماً به این معنا نباشد که این کشور دارد برای اقدام هستهای واقعی آماده میشود، لااقل نه در کوتاهمدت؛ اما این هم بعید است که این گزینه کلاً روی میز نباشد. تهدیدات هستهای مکررتر ممکن است نشانه این باشد که مسکو درپیچوتاب تقلاست و در نتیجه ممکن است اقدامی برای تشدید تنش در راه باشد. این ممکن است به شکل سیاستهای هستهای ریسکیتر رخ دهد، از قبیل تسریع فرایند استقرار سلاحهای هستهای در بلاروس، تولید سیستمهای انتقالی بیشتر با قابلیت دوگانه یا حتی گسترش توپخانه هستهای روسیه. یا ممکن است بهمعنای اقدامات تهاجمی بیشتر در اوکراین باشد، تا حد استفاده محدود از سلاح هستهای و شامل آن. چنین اقداماتی نشانگر فوریت چالش روسیه برای نظم هستهای جهانی هستند و ناآرامی عمیق در روحیه پوتین و اعضای حلقه اصلی او را آشکار میکنند.
نادیدهگرفتن یا بیاهمیتدانستن تهدیدهای روسیه با نگاه «چوپان دروغگو»، خطرناک و خامدستانه خواهد بود. تکرار تهدیدات هستهای روسیه وضعیت را نگرانکنندهتر میکند، نه اینکه نگرانی را کمتر کند. این ادبیات تنها دستکاری راهبردی احساسات غربیها نیست، بلکه آشکارکننده نوعی اضطراب شدید در مسکو است و ممکن است منجر به تصمیمگیریهای ریسکی شود، خواه از جنس هستهای باشند خواه نه.
محدودکردن تهدیدات هستهای
متأسفانه، جامعه جهانی قدرت اندکی برای جلوگیری از کاربرد تهدیدات هستهای دارد. پیمان منع تسلیحات هستهای یا تیپیاندبلیو، رسماً تهدید هستهای را ممنوع میکند، اما نه روسیه و نه هیچ کشور هستهای دیگری به این توافق نپیوستهاند. غیر از آن قانون صریح یا هنجارهای زیادی هم در کار نیستند که بتوان به کارشان برد تا جلوی تهدیدات گزاف از سوی روسیه، کرهشمالی یا حتی ایالات متحده را گرفت.
ممکن است بعضی بگویند در این حالت، بهترین کار، تأکید بر اقداماتی است که روسیه را تحریک کردند تا تهدید هستهای کند تا از این طریق به رهبران کشورهای هستهای و کشورهایی که ممکن است سلاح هستهای بخواهند، نشان داده شود که این راهبرد به نتیجه مطلوب نمیرسد؛ اما پژوهش من به برعکس این دلالت دارد. گزافهگویی هستهای اغلب پیشگام اقدامات تحریکآمیز است، اما این زنجیره واکنش را میتوان متوقف کرد؛ اگر تهدیدی که گوینده این حرفها با آن مواجه است، دور شود. از طرف دیگر، اگر ادبیات تهدیدآمیز نادیده گرفته شود یا حتی دست انداخته شود، احساس ناامنی همچنان بیشتر میشود تا زمانی که به شکل اقدامی تهاجمی سرریز کند؛ مثلاً تهدیدات کره شمالی را در نظر بگیرید که خواستار توقف رزمایشهای ایالات متحده و کرهجنوبی میشوند. ممکن است به نظر برسد گستردهترکردن این رزمایشها موجب میشود تا به کرهشمالی نشان داده شود، قلدریاش پیامد خواهد داشت و شاید بتواند راهبرد راضیکنندهای باشد، اما این راهبردی است که تشویق به اقدام خصمانه متقابل میکند و از این طریق تنشها را تشدید هم خواهد کرد. ادامه بدون سروصدای رزمایشها به همان شکل برنامهریزیشده یا حتی کاهش اندکشان، میتواند از این دام دوری کند. متأسفانه، مدیریت محیط تهدیدآمیز عصبی، کاری است که نیاز به تعادلی ظریف و سخت دارد. لغو کامل رزمایشها هم بهسختی کارگشا خواهد بود، مبادا که کره شمالی را جسورتر کند و همزمان مشکلات دیگری در ائتلاف ایالات متحده و کرهجنوبی کلید بزند. اگر تهدیدات هستهای صرفاً «بلوف» نیستند، بلکه معنایی واقعی درباره دغدغههای گویندهشان و تمایل او به ریسک منتقل میکنند، آنگاه راهبرد مقاومت باشدت در مقابل این تهدیدات شایسته ملاحظه دقیق در سایه هزینههای فاجعهبار بالقوه است. وقتی مقامی روس تهدید هستهای میکند، مهم است که شدنیبودن تهدید ارزیابی شود. پژوهش من حاکی است، تهدیدات زمانی بیشترین اعتبار را دارند که تکرار شوند و به شرایطی خاص وابسته باشند، از قبیل رفتارهای میدانی در جنگ روسیه و اوکراین. در مقابل، تهدیداتی که تنها یک بار مطرح میشوند، یا تهدیدات حول مسائل بههمپیوسته، مانند عضویت در ناتو یا سیاستگذاریهای کلیتر، باید کمتر کلیدی باشند.
حتی در وضعیت گرفتار بین گزینههای نامطلوب، جامعه جهانی همچنان میتواند اقدامی کند که مشخص کند حرفهای تهدیدآمیز هستهای باید در همین حد باقی بماند، یعنی فقط حرف. مسکو باید مطمئن باشد هرگونه استفاده از سلاح هستهای به هیچ شکل تحمل نخواهد شد. اگر چنین تراژدیای رخ دهد، باید با محکومیت فوری، قاطع و جهانی مواجه شوند و نیز با فهرستی طولانی از مجازاتهایی به همراهش، از تحریمهای حتی بیشتر از این گرفته تا حذف روسیه از رژیمهای بینالمللی. اینجا هم درسهایی هست که میتوان از موضوع کرهشمالی گرفت. مسکو باید بدون هیچ تردیدی بداند که استفاده از تسلیحات هستهای آن را به دولتی مطرود تبدیل خواهد کرد و یک گزینه دیگر به فهرست شباهتهایش با پیونگیانگ خواهد افزود. بههرحال، به نفع همه است که روسیه این قول حیاتیاش را به یاد داشته باشد: «جنگ هستهای را نمیتوان برد و هرگز نباید جنگ هستهای کرد.» [نقل قولی از میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی]