نگاه خارجی
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
به برجام نیاز داریم
ماه گذشته، فرستاده ویژه دولت بایدن در امور ایران گفت بعید است مذاکرات هستهای با تهران به این زودیها ادامه یابد. رابرت مالی با اشاره به اعتراضات در ایران، انتقال هواپیماهای بدون سرنشین به روسیه و ادامه حبس شهروندان آمریکایی، گفت: «اگر این مذاکرات انجام نمیشود، به دلیل موضع ایران و هر چیزی است که از سپتامبر تاکنون رخ داده است.» اظهارات او بازتاب نارضایتی گستردهای بود که در خصوص ایران وجود دارد و این قابل درک است. با این حال، هیچیک از موضوعاتی که او به آن اشاره کرد، این واقعیت را تغییر نمیدهد که ایران اکنون فقط چند روز با داشتن مواد با درجه تسلیحات کافی برای بمب هستهای فاصله دارد و جامعه بینالمللی هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام نمیدهد. اگر این روند تغییر نکند، جهان بهطور اجتنابناپذیری به سمت یک بحران هستهای جدید پیش میرود. بازنگری در مسیر دیپلماتیک همچنان موثرترین مسیر رو به جلو است. روابط ایران با غرب پس از تقریباً دو سال مذاکرات شکستخورده برای احیای توافق هستهای 2015 به پایینترین حد خود رسیده است. این بنبست با واکنش تهران به موج اعتراضاتی که در ماه سپتامبر آغاز شد، تشدید شده است. آژانس
بینالمللی انرژی اتمی اخیراً یکی دیگر از قطعنامههایی را تصویب کرده است که ایران را به دلیل عدم همکاری با آژانس مورد سرزنش قرار میدهد. این انتقاد حرکت درستی است، اما مشکل بزرگتر را حل نمیکند. ایران به اقدام آژانس بینالمللی انرژی اتمی با آغاز مجدد غنیسازی اورانیوم در سطح بالا در سایت زیرزمینی هستهای فردو پاسخ داد؛ کاری که صراحتاً طبق توافق هستهای اولیه از انجام آن منع شده است. مقامات ایرانی همچنین اعلام کردهاند که قصد دارند سانتریفیوژهای پیشرفتهتری نصب کنند که بهطور قابل توجهی توانایی ایران را برای تولید تسلیحات هستهای افزایش میدهد. ضروری است که وقتی برنامه هستهای هر کشوری کنترل نشده است، نهادهای بینالمللی بهطور رسمی زنگ خطر را بهصدا درآورند. اما این باید با یک مسیر دیپلماتیک فعال همراه شود تا قبل از اینکه خیلی دیر شود. در ماه آگوست، اتحادیه اروپا با میانجیگری قرارداد جدیدی برعهده گرفت که فرصتی برای پیشرفت بود. چند هفته بعد، ایران واکنش خود را به اعتراضات آغاز کرد و کل روند در انجماد عمیق فرو رفت. از آن زمان، اروپا و ایالاتمتحده بر افزایش فشار بر ایران از طریق تحریمهای جدید، تشدید انزوای
سیاسی و حمایت بیشتر از چهرههای اپوزیسیون ایرانی متمرکز شدهاند. طرفداران سیاست «فشار حداکثری» دونالد ترامپ آشکارا از یک رویکرد تندروتر حمایت میکنند. آنها از غرب میخواهند که کمپین تحریمهای مجدد را با هدف کنار گذاشتن مصالحه با تهران، یا حتی تضمین تغییر رژیم، دوچندان کند.
واقعیت این است که رویکرد ترامپ نتوانست امتیاز قابلتوجهی در مورد برنامه هستهای یا رفتار منطقهای ایران ایجاد کند. ایران در نهایت رفتار خود را از هر دو جنبه تشدید کرد. بهخطر انداختن همه چیز با این امید که یک انتقال مسالمتآمیز قدرت، برنامه هستهای ایران را بهزودی تحت کنترل دموکراتیک و ایمن قرار دهد، غیرمسئولانه است. این به آن معناست که اروپاییها و دولت بایدن باید راهی دیپلماتیک برای خروج از بحران هستهای پیدا کنند. آنها باید نسبت به برداشتن هر اقدامی که دست آنها را ببندد و احتمال یک معامله سیاسی را از بین ببرد، محتاط باشند. ایالاتمتحده و متحدان اروپایی آن بهطور قابل درک در مورد هزینههای سیاسی داخلی مرتبط با تعامل با رهبران ایران تردید دارند. اما اگر تهاجم روسیه به اوکراین یک چیز را به ناظران آموخته است، آن غیرقابل پیشبینی بودن دشمنان و چشمانداز درگیریهای سرد و در حال جوشیدن است که در صورت عدم رسیدگی، داغ میشوند. غرب باید راهی برای بحران هستهای ایران بیابد، قبل از اینکه این تهدید به یک بحران گستردهتر تبدیل شود که انرژی و منابع را از سایر بحرانهای جهانی دور میکند و محور فعلی روسیه و ایران را
عمیقتر میکند.
پرزیدنت بایدن گفته است که توانایی «راه رفتن و جویدن همزمان آدامس» بسیار مهم است. غرب حق دارد سرکوب داخلی ایران را محکوم کند و باید به اقداماتی برای حمایت از معترضان ایرانی نگاه کند. اما باید یک فشار دیپلماتیک جدید نیز انجام دهد تا مطمئن شود ایران به بمب دست پیدا نمیکند. تضمین صلحآمیز و ایمن بودن برنامه هستهای ایران نهتنها به نفع غرب، بلکه به نفع همسایگان ایران و مردم ایران است.