میزبـان بیچشمداشت
نقدی بر دیپلماسی عمومی و فرهنگی ایران و لهستان

نقدی بر دیپلماسی عمومی و فرهنگی ایران و لهستان
سیدعلی موجانی
مدیرکل سابق وزارت خارجه
برگزاری جلسات سالانه گرامیداشت خاطره مهماننوازی ملت ایران از پناهجویان آوارۀ لهستانی در جنگ جهانی دوم یک یادمان تاریخی خاطرهانگیز است؛ خاطراتی که مهربانی، شفقت و خیرخواهی ایرانیان در طول تاریخ معاصر نسبت به اروپاییان را به نمایش میگذارد؛ مردمانی که در نهایت فقر و درحالیکه دستبهگریبان با بیماریهای متعدد بودند، بهدنبال تنازع سیاسی قدرتهای اروپایی و آغاز جنگ جهانی دوم کشورشان تحت اشغال قوای متفقین قرار گرفت. با وجود این، مردم ایران وقتی که بیش از یکصدهزار بیپناه لهستانی و راندهشده از اتحاد جماهیر شوروی مرزهای زمینی و دریایی را درنوردیدند و قدم به سرزمین آنها نهادند، با نهایت بزرگواری و بدون هرگونه چشمداشتی آنان را بر سر سفره خود نشاندند، در ایران جای دادند و با لباس و غذا و دارو و مهربانی زایدالوصفی کوشیدند خاطرات تلخ و اندوهبار راندهشدگی را از قلب و اندیشه آنان بزدایند. مهاجر و پناهجوپذیری یکی از ویژگیهای ذاتی ملت ایران و دولتهای آن در قرن گذشته است. میلیونها افغانی، عراقی، ارمنی، آذری به دلایل ناشی از زدوخورد یا بیثباتی در سرزمینهای خارج از ایران قدم در خاک ما نهادهاند و هموطنان ما
همواره میزبانانی شایسته برای آنان شدهاند.
اما امروزه در برابر این محبت و مهربانی، وقتی از جامعه ایرانیان مقیم لهستان در رابطه با نحوه تعامل دولتمردان آن کشور پرسش میشود با کمال شگفتی درمییابیم نوعی بیتفاوتی، مسئولیتگریزی و عدم پاسخگویی، وجه مشترکی است که در قبال انتظارات و درخواستهای قانونی و طبیعی جامعه ایرانی در رفتار بخشی از دولت لهستان دیده میشود.
عدم پاسخگویی به بدیهیترین انتظارات ایرانیان ساکن در آن کشور همچون تمدید شرایط اقامت، ایجاد حساب بانکی، دریافت کمکهای تحصیلی از سوی خانوادههای آنها که از سوی بانکها بازگردانده میشود، ندادن مجوز برای تبادلات اقتصادی و بازرگانی و در نهایت کنشهای نامناسب مقامات دیپلماتیک لهستان در رابطه با اتباع ایرانی مراجعهکننده به سفارت آن کشور در تهران هیچگونه برابری یا نشانهای از تکریم احساسات ملتی نیست که بردبارانه میزبان نیاکان مقامات و مسئولان فعلی لهستانی بودند. گام نهادن برای نکوداشت یک رویداد تاریخی با اثرگذاری اجتماعی تلاش در اجرای دیپلماسی عمومی هر کشوری بهشمار میآید. با اینهمه به نظر چنین است که مسئولان لهستانی در تهران از این فرصت تنها برای گزارش تحرک و عملکرد فرهنگی و اجتماعی خود به وزارتخارجه خویش سود میجویند. بیجهت نیست در این شرایط، حاضران و مخاطبان چنین برنامههایی حق دارند از رفتار غیرمنصفانه و فرصتطلبانه دستگاه دیپلماسی لهستان- همان نسل کنونی بازماندگان ملتی که روزی مردم ما مادران و پدران آنان را با کرامت میزبانی کردند- عمیقا ناخرسند باشند.
دنیای امروز، دنیای دادوستد و تبادلات فرهنگی برابر است. اگر این تصور شیوع پیدا کند و این اندیشه قوام یابد که مابهازای رفتاری دولتهای لهستان طی 80 سال گذشته در رابطه با مهماننوازی ایرانیان چه بوده است؛ تردید ندارم که امکان تهیه فهرستی روشن از اینگونه کنشهای متقابل فرهنگی و اجتماعی برای مسئولان امر در ورشو وجود ندارد.
در برابر فقدان چنین گزارشی اما فهرست بلندبالایی را میتوان از همکاریهای دولت لهستان در اعمال تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی نسبت به مردم ایران تهیه کرد. همچنین میتوان به نمونههای اقداماتی چون برگزاری کنفرانس ورشو با میزبانی دولت لهستان و یا بهرهبرداری از ظرفیت زبانآموزان فارسی برای ارائه خدمات ترجمه متون فارسی برای ائتلاف غربی اشغالگر عراق و افغانستان طی سالهای اخیر اشاره کرد. اقداماتی که خاطرات تلخ و بینهایت ماندگاری را در اذهان جامعه ایرانیان رقم زده است. بدان میزان که پس از کنفرانس ورشو افکار عمومی جامعه ایرانی خواهان تبدیل آرامستانهای لهستانیهای مقیم ایران به یک فضای عمومی بودند که فقط با کنش مسئولانه و مقامات سیاسی و دیپلماتیک ایران این خواسته با تاخیر مواجه شد.
شاید برای جامعه ایرانی معلوم باشد که دولت کنونی لهستان در ماههای اخیر برای بهرهبرداری از زیرساختهای کشورش توسط مقامات آلمانی حین جنگ جهانی دوم درخواست غرامت از همسایه خود جمهوری فدرال آلمان کرد. این حق طبیعی هر کشوری است تا پس از پایان اشغال سرزمینش درخواست کند که بر اساس میزان استهلاکی که خطوط ریلی و جادهای، زیرساختهای فرودگاهی و بندری، منابع کشاورزی و بهداشتی، اردوگاهها و پادگانهای تحت اختیار نیروهای اشغالگر و مرتبطین آنها را ایجاد کردهاند طبق قوانین بینالملل غرامت یا هزینههای بهرهبرداری و استهلاک آن زیرساختها تأدیه شود.
شکی نیست که یکصدواندیهزار لهستانی پناهجو به ایران توسط دولت انگلستان تحت حمایت برای تأمین جیره غذایی فقط برای یکماهه اول قرار گرفتند. امری که فقط یکماه دوام داشت. در حال حاضر پرداخت تمام هزینههای اقامت و آمادهسازی سپاهیان لهستانی که در پادگانهای ایران و مراکز درمانی و اقامتگاهها سکنی داشتند، آموزش دیدند، سازماندهی شدند و به جبهههای جنگ در اروپا اعزام گشتند، بر عهده دولت لهستان است.
تردیدی نیست که هزینههای کفالت، پذیرایی، درمان، پوشاک و خوراک و حتی آموزش پناهجویان کودک و زنان لهستانی مانده در ایران برای یک بازه طولانی تا ماههای پس از پایان جنگ نیز امری است که باید دولت لهستان در برابر بازپرداخت و تسویه آنها پاسخگو باشد. از نگاه اینجانب بهعنوان رایزن سابق دیپلماسی عمومی در ورشو، پژوهشگر و محقق تاریخ اسنادی روابط ایران و لهستان، آنچه بیش از همه اسباب نگرانی است عدم واکنش مسئولانه و پاسخگویی مؤدبانه مسئولان امر در رابطه با این حداقل از انتظارات است. مایه تأسف است که مقامات دیپلماتیک لهستان در تهران صرفاً در مراسم بزرگداشتی که همهساله ایرانیان برای عمل خیرخواهانه خود برگزار میکنند، مشارکت میورزند، ژست میگیرند و با ادبیات تکراری و بیان چند جمله کوتاه از آن میزان خدمات عبور کرده و از این فرصتها برای تبلیغات و تأثیرگذاری بر افکار عمومی مردم ایران سود میجویند. مناسب است بیاندیشیم چنین بینزاکتی و پاسخ ندادن به انتظارات ملت ایران در کدامین زمان باید پایان پذیرد؟
اکنون به نحو حیرتآوری شرایط اروپای مرکزی با شرایط شبیه به دوران جنگ جهانی دوم همسانی آشکاری یافته است. طبیعی است بهعنوان یک ایرانی که با تاریخ بیپناهی مردم لهستان آشناست و تجربه جنگ هشتساله ارتش بعثی علیه کشور خود و شرایط سخت ناشی از تحریمهای ظالمانه ائتلاف بینالمللی که لهستان نیز با آن همراهی همیشگی نشان داده را شاهد بوده است، تنها آرزو چنین است: آنچه امروز در کنار مرزهای لهستان روی میدهد بار دیگر نائره جنگی بزرگ و آوارگی بیشتر را در اروپا برنیفروزد.