| کد مطلب: ۴۷۲۲

گسترش روابط با طالبان‌ تهدید‏آمیز است

گسترش روابط با طالبان‌ تهدید‏آمیز است

منافع ملی ایران زیر سایه حکومتی متعصب در افغانستان تامین نخواهد شد

منافع ملی ایران زیر سایه حکومتی متعصب در افغانستان تامین نخواهد شد

Untitled 1

بهروز ایاز

کارشناس ارشد روابط بین‌الملل

روابط جمهوری اسلامی ایران با امارت اسلامی افغانستان روزبه‌روز در حال گسترش است. از عمر رژیم طالبان یک‌سال‌ونیم می‌گذرد و طی این مدت هنوز هیچ کشوری حکومت طالبان بر افغانستان را به‌رسمیت نشناخته است. با این وجود چند کشور از جمله چین، پاکستان و ایران روابط قابل‌توجهی را با این رژیم برقرار کرده‌اند و البته هر کدام در پی منافع خاص خود در افغانستان هستند. اما آنچه هنوز عجیب به‌نظر می‌رسد، روابط تهران با رژیم طالبان است. چراکه به سختی می‌توان منافع تهران در افغانستان را درک کرد و طالبان را شریکی قابل‌اتکا برای ایران دانست. از این‌رو گسترش روابط با طالبان آن‌هم در این برهه و با روش کنونی حکومتداری این گروه، نه‌تنها در راستای منافع ملی ایران نیست، بلکه تهدیدی بزرگ برای ملت ایران است. سوال این است: چرا گسترش روابط با طالبان در شرایط کنونی منطبق با واقعیات نیست و می‌تواند تهدیدی برای امنیت ملی باشد؟
برای پاسخ به این سوال نخست باید به بدبینی تاریخی پشتون‌ها به نفوذ ایران در افغانستان، سپس ترویج افکار تندروانه طالبان، ضدیت آنها با مذهب تشیع و فقدان جهت‌گیری مشخص در سیاست خارجی طالبان اشاره کرد که می‌تواند پیامدهای منفی گسترده‌ای برای ایران به‌همراه داشته باشد. برای درک بهتر این موارد باید به عناصر تعیین‌کننده سیاست خارجی جمهوری اسلامی در رابطه با طالبان و ارزیابی آنها پرداخت. عناصری نظیر:
-رابطه با آمریکا
-امنیت مرزها
-حق‌آبه هیرمند
-اقلیت‌های مورد حمایت ایران
-مذهب تشیع
-زبان فارسی.
قبل از هر چیز باید به رد یک ادعای کلیشه‌ای پرداخت که خوشایند عده زیادی در داخل ایران بوده است و‌ آن کلیشه‌، شکست ایالات متحده برای مبارزه با تروریسم و برقراری دموکراسی در افغانستان است. چراکه لازمه پذیرفتن این کلیشه است که بپذیریم آمریکا برای تحقق این اهداف به افغانستان حمله کرده بود. در‌صورتی‌که اراده‌ای از قبل مبنی بر مبارزه با تروریسم و برقراری دموکراسی در افغانستان وجود نداشته است که وقایع مغایر آن، نشانه شکست سیاست‌های آمریکا در این کشور باشد. در واقع، واشنگتن میوه خود را از درخت افغانستان چیده بود و زمانی که ماندن در این کشور در راستای منافع ملی‌اش نبود، از این کشور خارج شد. لذا قهرمان دانستن طالبان در مبارزه با آمریکا از ابتدا تحلیلی نادرست بوده است و تصویر کردن این گروه به‌عنوان دشمن آمریکا اشتباهی بزرگتر. گروه طالبان خواسته یا ناخواسته در همان مسیری حرکت کرد که ایالات متحده می‌خواست. در حال حاضر، طالبان ضدیت بنیادینی با آمریکا ندارد، آن‌گونه که با ایران دارد. اشتباه جمهوری اسلامی ایران از همین‌جا آغاز می‌شود. چون رژیم طالبان پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به پایگاهی علیه ایران دارد. واقعیتی که سیاستمداران تهران تمایلی به پذیرش آن ندارند. باید بدانیم داشتن همسایه‌ای ناامن در مرزهای شرقی حامل پیامدهای منفی برای کشورمان خواهد بود. نمونه آن درگیری‌های اخیر طالبان با مرزبان‌های ایرانی و شهادت چندنفر از آنهاست. این مشکل زمانی خود را نشان خواهد داد که طالبان قدرت نظامی بیشتری کسب کند. در صورت درگیری جدی با طالبان، وجود جمعیتی نزدیک به هفت‌میلیون افغان در ایران می‌تواند به معضلی امنیتی برای کشور تبدیل شود. به‌ویژه اینکه بخش قابل‌توجهی از این جمعیت با تفکرات تندروانه طالبان همسو است.
مبحث دیگر حق‌آبه هیرمند است. طبق معاهده دلتا که در سال 1351 بین ایران و افغانستان منعقد شد، افغانستان باید سالانه 820 میلیون مترمکعب از حق‌آبه هیرمند را به ایران بدهد. اما این حق‌آبه نه در دوره جمهوری اسلامی افغانستان رعایت شد و نه در دوره امارت اسلامی طالبان. اشرف غنی با ساختن سد‌هایی نظیر «سدکمال خان» و پیگیری «سیاست آب در برابر نفت» و طالبان نیز با انحراف رود هیرمند به منطقه گودزره و جلوگیری از ورود آن به هامون، از اجرای این معاهده طفره رفتند. سفر وزیر نیرو به افغانستان در آگوست سال 2022 نیز کارساز نبود، که این خود مهر تاییدی بر غیرقابل اعتماد بودن طالبان است.
علاوه بر این موارد، با وجود همسویی دیدگاه مردم ایران با تاجیک‌ها و هزاره‌ها در پنجشیر، بلخاب و دیگر ولایات افغانستان، رژیم طالبان حملات گسترده‌ای را علیه آنان انجام داده است. تا به اینجا کافی است بدانیم طالبان هر آنچه می‌توانست علیه منافع ملی ایران انجام داده است. اما موضوع به همین موارد ختم نمی‌شود. این رژیم مواضع سرسختی علیه دو عنصر هویتی مردم ایران اتخاذ کرد: مذهب تشیع و زبان فارسی.
طالبان پس از تصرف قدرت سیاسی، حملات وحشیانه‌ای علیه شیعیان به‌ویژه در بلخاب صورت داد و مساجد مهم آنها را مصادره کرد. عدم تامین امنیت شهرهای هزاره‌نشین در مقابل حملات تروریستی داعش خراسان و همسویی ضمنی با آنها در این حملات از دیگر اقدامات ضدتشیع طالبان است. هرچند دشمنی پشتون‌های متعصب با اهل تشیع و دیگر اقوام از جمله تاجیک‌ها، هزاره‌ها که همواره مورد حمایت ایران بوده‌اند، سابقه طولانی دارد. از نسل‌کشی هزاره‌ها و دشمنی با شیعیان توسط عبدالرحمن‌خان گرفته تا دشمنی گلبدین حکمتیار با سلطان‌علی کشتمند، عبدالعلی مزاری و دیگر اقدامات خصمانه از جمله تخریب سنگ قبرها و بناهای یادبود این افراد برجسته. در تازه‌ترین اقدام، آنها به «تلویزیون تمدن»، از رسانه‌های مطرح شیعیان در افغانستان، حمله کرده‌اند.
نکته قابل توجه دیگر، ضدیت پشتون‌ها و در رأس آنها طالبان، با زبان فارسی است. این در حالی است که مبانی فکری و بنیان‌ فرهنگی افغانستان، از زمان تأسیس توسط احمدشاه ابدالی تا زمان حال، تا حد زیادی بر زبان فارسی بنا نهاده شده است. البته این اقدام از سوی پشتون‌ها ریشه تاریخی دارد. تلاش شیرعلی‌خان و عبدالرحمن‌خان برای به حاشیه راندن زبان فارسی و محور قرار دادن پشتو در نیمه دوم قرن 19 و سپس محمدنادرشاه در قرن 20 نمونه بارز این امر است. طالبان نیز پس از به قدرت رسیدن، برخی از لوح‌های فارسی را از دانشگاه بلخ کنار گذاشته و لوح‌های جدید به زبان پشتو را جایگزین آن کردند.
این موارد بیانگر این است که پشتون‌ها نسبت به نفوذ دیرینه ایرانی‌ها در افغانستان به‌ویژه در برخی ولایات از جمله هرات، بلخ و پنجشیر بدبین بوده‌اند یا بهتر است بگوئیم هراس داشته‌اند. ضدیت شدید با مذهب تشیع، قومیت‌هایی چون هزاره و تاجیک، زبان فارسی و... نیز در این راستا قابل‌ارزیابی است. یعنی همان فاکتورهایی که جمهوری اسلامی ایران مشخصه هویتی سیاست خارجی خود به‌ویژه در رابطه با افغانستان می‌داند.
با این حال، باید گفت که از بدیهیات دنیای سیاست این است که کشورها در راستای منافع ملی خود با دیگر کشورها ارتباط برقرار می‌کنند. این منافع می‌تواند ریشه‌های فرهنگی (زبان و مذهب)، اقتصادی و سیاسی- استراتژیک داشته باشد. آنچه که مشخص است رژیم طالبان تاکنون در جهت مخالف با فرهنگ و هویت ایران عمل کرده است. از سویی دیگر اقتصاد افغانستان بیش‌از‌پیش شکننده است و ایران به دشواری می‌تواند از مبادلات تجاری با افغانستان سودی کسب کند. در حال حاضر با توجه به مشکلات مالی رژیم طالبان، مبادلات تجاری ایران و افغانستان به دو میلیارد دلار هم نرسیده است. تولید ناخالص داخلی این کشور منفی بوده و فقط حدود 14 میلیارد دلار است. رشد اقتصادی آن نیز 30 درصد کاهش یافته است. با این اوصاف نمی‌توان انتظار روابط استراتژیک نیز از این دو رژیم داشت و طالبان را دوستی قابل اعتماد برای ایران دانست. افغانستان کشوری بی‌ثبات و ناامن است که هیچ‌کس نمی‌تواند در آن احساس امنیت کند، حتی اعضای طالبان. تعارض و اختلاف میان گروه طالبان پابرجاست و خطر انشعاب، رژیم آنان را تهدید می‌کند. بی‌ثباتی و ناامنی همچنان پاشنه آشیل افغانستان است که ضعف حکومتداری و بحران شدید اقتصادی مزید بر آن شده است. علاوه بر اینها، منافع ملی ایران زیر سایه حکومتی متعصب و اقلیت‌گرا در افغانستان تامین نخواهد شد.
در نتیجه، از آنجایی‌که درِ دنیای سیاست همیشه بر پاشنه واقعیات می‌چرخیده است، لذا هر سیاستی که ریشه در واقعیات نداشته باشد، محکوم به شکست است. از این‌رو بهتر آن است که اتخاذ هرگونه سیاستی از سوی سیاستمداران آمیخته با چاشنی «خِرَد» و «واقع‌بینی» باشد تا بتواند منافع ملی ایران را تامین کند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی