آغازی نو برای دولت؟
رئیسجمهور و مجموعه دولت باید بدانند که اگرچه شعار وفاق اشتباه نیست؛ ولی تطبیق آن به نحو کنونی اشتباه و نیازمند تغییر مسیر است. امیدواریم اقدامات مثبت اخیر، آغازی نو در مسیر دولت چهاردهم برای پیگیری سیاستهای درست و پاسخ به خواستها و مطالبات رأیدهندگان حامی آقای پزشکیان در انتخابات پارسال باشد که البته، توفیق در این مسیر فراتر از دولت، به حمایت و همراهی سایر ارکان قدرت نیز نیاز دارد.
ظاهراً دولت هم تا مواجه با وضعیت نامناسب نشود، اقدامی برای تغییرات اعم از تغییرات سیاستی یا تغییرات مدیریتی نمیکند. به عبارت دیگر، شَمّ یا سنسورهای سیاسی آن دیرتر از موعد مناسب متوجه خطر میشود. البته، باز هم بهتر از بخشهای دیگر است که سنسورهای آنها پیامهای معکوس میدهند.
تغییر رئیسکل بانک مرکزی یکی از شواهد این ادعاست که دولت دو ماه پس از استعفای رئیس قبلی که با آن موافقت نکرده بود، آن استعفا را به جریان انداخت و آقای همتی را منصوب کردند. نکته مهم این انتصاب تسلط وی به وظایف و اختیارات بانک مرکزی است که انتظارات از این بانک را پیشاپیش معلوم کرده است.
در واقع، بانک مرکزی دخالتی در امور مالی از قبیل کسری بودجه یا قیمتگذاری دستوری ارز ندارد. آنچه وظیفه آن است، جلوگیری از کاهش ارزش پول و نرخ تورم ناشی از افزایش نقدینگی و سیاستهای پولی و نیز کمک به بازار سرمایه و از این قبیل امور است. اینها موضوعاتی است که وی دیروز در گفتوگو با خبرنگاران بهصراحت آنها را اعلام کرد و خود را در برابر این وظایف پاسخگو دانست.
آقای رئیسجمهور میتوانند در ادامه از وزرای دیگر از جمله صمت، جهاد، نفت، رفاه، خارجه و... در برابر مسئولیتها و بودجهای که میگیرند، بهصورت شفاف پاسخگویی طلب کنند. متاسفانه وزرای دولت در عرصه عمومی غایب هستند، باید از آنان مسئولیت بخواهید و همزمان حمایت کنید. قرار نیست دولت و وزرا در عمل دستبسته و مطابق میل نمایندگان و نهادهای غیردولتی عمل کنند، ولی پاسخگوی ناکارآمدیهای مرتبط به دخالتهای آنان باشند.
خیلی صریح باید هشدار داد. آقای همتی درست گفت که: «از مجلس مشورت میگیرم، اما مسائل اقتصادی را براساس چیزی که فکر میکنم درست است، انجام میدهم.» این سیاست روشنی است؛ زیرا مسئولیت را کاملاً متوجه خود کرده است. وزرا هم باید دقیقاً همین مسیر را بروند و در این مسیر مورد حمایت کامل دولت باشند.
در همین چارچوب و با توجه به شرایط کنونی، اقدام وزارت علوم در تغییرات مدیران کل حراست دانشگاههای اصلی تهران قابلتوجه است. شاید به یاد داشته باشید در بهمن۱۴۰۳ یک دانشجوی بیگناه رشته مدیریت دانشگاه تهران هنگام مراجعه به خوابگاه دانشگاه، توسط دو سارق موتورسوار مورد حمله قرار گرفت و به قتل رسید که باعث خشم عمومی و دانشجویان شد و همه دستاندرکاران حکومتی نگران بودند که به یک چالش امنیتی تبدیل شود؛ ولی نحوه برخورد دولت و وزارت علوم ماجرا را به بهترین شکل ممکن به سرانجام رساند.
در ماجرای خودسوزی یک جوان عرب در خوزستان که کل ماجرا زیر سر تندروها بود، نیز شاهد چنین ظرفیتی بودیم که با درایت پزشکیان و وزیرکشور و استاندار خوزستان اجازه داده نشد که این مسئله به یک چالش اساسی و امنیتی تبدیل شود. اینها نمونههایی از یک رویکرد و نگاه است که کارایی آن در اعتراضات اخیر هم دیده شد.
بنابراین، باید مدیران حراست بهویژه در دانشگاهها با چنین رویکردی همخوان شوند تا در ادامه با اطمینان و آرامش بیشتری در برابر اتفاقاتی از این نوع واکنش نشان دهند. آنها باید در نقش همراه و همدل و در کنار مردم عمل کنند نه اینکه بهجای ریختن آب بر جرقههای کوچک، روی آنها بنزین بریزند و شعلهور شود.
هنوز نحوه برخورد تندروها با یک اعتراض ساده دانشجویی در کوی دانشگاه که در اعتراض به بستن روزنامه سلام در سال۱۳۷۸ رخ داد، فراموش نشده است. اعتراضی که اگر حضور و برخورد لباسشخصیها نبود، هیچ فاجعهای رخ نمیداد و اکنون به یاد هیچکس نمیآمد. آن برخورد نشان داد که چگونه به نام مقابله با اعتراض دانشجویی میتوان تخم کینه و نفرت کاشت و اگر بگوییم بخش مهمی از مصائب کشور ریشه در تعرض به دانشجویان کوی دانشگاه تهران داشت، سخن گزافی نخواهد بود.
امیدواریم اتفاقات اخیر این درس را به دولت برای بهبود سیاستهایش داده باشد. رئیسجمهور و مجموعه دولت باید بدانند که اگرچه شعار وفاق اشتباه نیست؛ ولی تطبیق آن به نحو کنونی اشتباه و نیازمند تغییر مسیر است.
امیدواریم اقدامات مثبت اخیر، آغازی نو در مسیر دولت چهاردهم برای پیگیری سیاستهای درست و پاسخ به خواستها و مطالبات رأیدهندگان حامی آقای پزشکیان در انتخابات پارسال باشد که البته، توفیق در این مسیر فراتر از دولت، به حمایت و همراهی سایر ارکان قدرت نیز نیاز دارد.