سوتهدلان و لشکر تاریکی/ درباره بلندترین شب سال
میخواهم درباره یلدا بنویسم. بلندترین شب سال. شبی که لشکر تاریکی داشته و نداشتهاش را جمع میکند تا آخرین زورش را هم بزند. زور بزند بلکه دمار از روزگار آدمیزاد مبتلا در بیاورد.
میخواهم درباره یلدا بنویسم. بلندترین شب سال. شبی که لشکر تاریکی داشته و نداشتهاش را جمع میکند تا آخرین زورش را هم بزند. زور بزند بلکه دمار از روزگار آدمیزاد مبتلا در بیاورد.
نوشتم مبتلا اما مبتلا به چه؟ اصلا مگر فرقی هم میکند. همین که یک جای کار زندگیات لنگ باشد زمین و زمانت به هم میریزد. یکی مبتلای بی پولی است. یکی چشم به راه است. یکی مریض دارد. یکی عزیز از دست داده. یکی احساس تنهایی میکند. یکی مظلوم واقع شده. یکی مهاجرت کرده و آن یکی مبتلای عشق است و...
احتمالا میگویید چند دقیقه برای آدم مبتلا خیلی فرق ندارد. چه فرقی میکند که چند دقیقه بیشتر بی پول باشیم؟ اصلا برای کدام معشوقی اهمیت دارد که عاشقی دلش چند دقیقه بیشتر خون شود؟ یک پله بالاتر مگر چند دقیقه زودتر تابیدن خورشید روی جهانمان چقدر اهمیت دارد؟
نمیدانم حق با شماست یا نه. اما ظاهرا پدران ما اینطور فکر نمیکردند. به یک اعتبار همه حرف یلدا این بوده و هست که فرق دارد. همه حرف یلدا این است که دور هم جمع شویم، زورمان را جمع کنیم بلکه لشکر تاریکی را شکست دهیم.
میخواهم همین یک بار هم که شده راه نیاکانم را پیشه کنم. اصلا مگر قاعده لشکر کشی به عِده و عُده لشکر دو طرف نیست؟
حالا که این روزها همه به یک معنا مبتلاییم، این روزها که لشکر مبتلایان چنان پر شمار است که میتواند مثل بولدوزر از روی هر لشکری رد شود.
وقت آن است که سوتهدلان گرد هم آیند و روی هر ظلمتی را کم کنند. نمیخواهم فال حافظ بگیرم میخواهم از قول اخوان برایتان بنویسم... عاقبت، حالِ جهان طورِ دگر خواهد شد / زِبَر و زیر، یقین زیر و زِبَر خواهد شد / این شبِ تیره اگر روز قیامت باشد / آخرالامر بههرحال سحر خواهد شد...
عکس: عبدالرحمان رفعتی/تسنیم