برای دلجویی، دیر است... دیـر
خبر انتشار «آخرین» آلبوم از سوی موسیقیدان ارجمند کشورمان، کورش یغمایی، نشانهای دیگر از خالیشدن یک سنگر دیگر در جبهه تولید موسیقی غیربازاری است.
خبر انتشار «آخرین» آلبوم از سوی موسیقیدان ارجمند کشورمان، کورش یغمایی، نشانهای دیگر از خالیشدن یک سنگر دیگر در جبهه تولید موسیقی غیربازاری است. اعلامی خودانگیخته، مبنی بر بازنشستگی از ارائه کار هنری، از سوی هنرمندی متشخص و برازنده که بیش از سهچهارم عمر حرفهای خود را در محرومیت از رسانه و صحنه گذرانده، انواع نامردمیها و حسادتهای زهرآگین «همکاران» و قدرنشناسیها را با سکوتی سنگین تاب آورده و در همین وضعیت تأسفآور «تبعید داخل خانه پدری و سرزمین مادری»، بهترین خروجی استعداد و توانایی خود را بیدریغ و بیمنت به مردم این کشور تقدیم کرده است.
یغمایی هنرمندی مستقل و متفکر و تا حدی تحسینبرانگیز، فرهیخته، باشخصیت، بیحاشیه و متنفر از عوامگرایی، مردمفریبی و نان به نرخ روز خوری است و با همین مرام، عمرپربار را به مرز 80 رسانده است. چنین کارنامهای پاک و تابناک در زندگی و موسیقی، برای ماندگار ساختن هر هنرمندی در هر جای جهان کافی است. نیازی نیست که القابی حاوی روحیه «پدر» خواندگی را به نام شریف او ببندیم. پدر راک و امثال اینها، شمایل ممتاز کورش یغمایی را نشان نتواند داد و واقعاً نیازی هم نیست.
«گل یخ» دنیای موسیقی کورش یغمایی را نشان نمیدهد
پاییز و زمستان سال ۱۳۵۱ بود. کودکی ششساله در کلاس اول دبستان بودم که ترانه «گل یخ»، تهران را تسخیر کرده بود. لطافت و سادگی آن، چون بویی خوش و ناپیدا، روان مردمان را آرامش میداد. شنیده شده که هنوز هم ترانهای پرخواستار است و ماناییاش شامل مرور زمان نشده است اما، عجب اینکه «گل یخ»، مثال ممتازی برای نمایاندن دنیای موسیقی کورش یغمایی نیست؛ تنها یک واقعه «خوش نشسته در زمان مناسب» است. هستند هنرمندانی که اثر معروفشان، شاخصه آنها نیست.
از اکبر محسنی با «الهه ناز»، تا بهرام دهقانیار با «خونه مادربزرگه»، پری زنگنه با «شکار آهو» و چه بسیارانی دیگر. موسیقی حقیقی جناب یغمایی را اما باید در آلبومهایش شنید و بیش از یک، دو و سهبار هم باید شنید. بهویژه دو آلبوم «آرایش خورشید» و «ماه و پلنگ» که بهنظرم نمادهای کاملی از تفکر و سلیقه هنری او هستند و دغدغههای موسیقیایی، تعلقات فرهنگی، احاطه ادبی و عشق پرشور او به خاک جفاخیز میهناش را نشان میدهند. احساسی درونی، به نویسنده این یادداشت، اما میگوید که در آیندهای نهچندان دور، برخی از این ساختهها، بارها شنیده خواهند شد و شنوندگانشان به سازنده آن، ادایاحترام خواهند کرد.
یک واحد کامل تولید موسیقی هنری
کورش یغمایی، در این نزدیک نیمقرن تحمل و تلاش، بهتنهایی یک واحد کامل تولید موسیقی هنری با نیرویی مردمگیر بوده است: ملودیسازی، تنظیم، گیتار نوازی، شعرگزینی، خوانندگی و ضبط. (از خوانندگان این یادداشت خواهش میکنم اگر توانستند، نمونه مشابهی را در حافظه جستوجو کنند). بهناگزیر، در خارج از ایران روی صحنهها رفته و بدون نزول سطح کار خود، بدون پوپولیسم مسموم، بدون سیاسیبازی، بدون رانت و آلودگیهای اقتصادی و تبلیغاتی، بدون استفاده از عوامل غیرموسیقیایی و حاشیهای در ارائه موسیقی، توجه و تحسین کارشناسان خارجی را جلب کرده است.
تفصیل این افتخارات بارها نوشتهشده و قصد تکرارشان را ندارم اما میتوان حدس زد که هنرمند ما همیشه حاضر بوده که آن دستاوردها را تاخت بزند با شرایطی امن و آرام در کشورش، برای ارائه هنرش به هموطنانش. کمترین حق مسلم او را هنوز هم به او ندادهاند و هرگز ندانستیم هنرمندی که طی 80 سال زیست موثر، کمترین حاشیهای از لحاظ اخلاقی و سیاسی نداشته، چرا باید اینگونه مورد ممیزی و محرومیت بیجا قرار بگیرد و از اصالت شخصیت او، از نجابت فطری او و از سکوت و بردباری بیجنجال او سوءاستفاده شود ؟
روزی از یغمایی عذرخواهی خواهد شد
بیتردید، روزی روزگاری، تاریخنگاری انتقادی ـ اجتماعی در حوزه موسیقی، این واقعیت تلخ را به چالش خواهد کشید، مسببان آن را محکوم و از عالیجناب کورش یغمایی، عذرخواهی خواهد کرد. گرچه او نیازی به این حرفها ندارد و راستاش برای عذرخواهی هم خیلی دیر شده است. افزون باد زندگانی این سرو هنرمند.