| کد مطلب: ۵۳۶۳۶

روایت یک تحلیل‌گر از تغییر سیاست اروپا در قبال ایران

یک کارشناس مسائل اروپا گفت: پس از حمله روسیه به اوکراین، شاهد تغییر رویکرد آشکاری از سوی کشورهای اروپایی نسبت به ایران بوده‌ایم. در چند دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اروپایی‌ها همواره تلاش کردند روابطی نسبتاً متعادل و کنترل‌شده با ایران داشته باشند؛ به گونه‌ای که روابط دو طرف به سطح بحران نرسد.

روایت یک تحلیل‌گر از تغییر سیاست اروپا در قبال ایران

به گزارش هم‌میهن آنلاین و به نقل از ایرنا، «فریدریش مرتس» صدراعظم آلمان، در گفت‌وگو با روزنامه «فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ» تاکید کرده که اتحادیه اروپا حتی اگر بخواهد، دیگر در موقعیتی نیست که بتواند نقشی مؤثر در تحولات خاورمیانه ایفا کند. وی در بخشی از سخنانش در این خصوص گفته‌ است: «ما شاهد پایان موقت نظمی هستیم که بر پایه قوانین بین‌المللی و چندجانبه‌گرایی شکل گرفته بود. اکنون در دوره‌ای قرار داریم که در بسیاری از نقاط، قانون قدرت جای قانون بین‌المللی را گرفته است. با این حال، انتقاد از اتحادیه اروپا نادرست است، زیرا حتی اگر می‌خواستیم، باز هم قادر نبودیم به‌طور قاطع بر رویدادهای خاورمیانه تأثیر بگذاریم.»

این اعتراف در حالی است که سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس، حتی در موضوع برجام که سال‌ها از آن به‌عنوان دستاورد دیپلماسی اروپا یاد می‌کردند، نتوانستند نقشی مستقل ایفا کنند و با دنباله‌روی از سیاست‌های آمریکا، به فروپاشی این توافق دامن زدند. اکنون این پرسش اساسی مطرح است که اروپایی که به اذعان صدراعظم آلمان از قدرت اثرگذاری در منطقه برخوردار نیست، با چه هدف و رویکردی خواهان بازگشت ایران به میز مذاکره است؟

برای پاسخ به این سوال و بررسی آینده روابط ایران با تروئیکای اروپایی با مرتضی مکی، کارشناس مسائل اروپا گفت‌وگو کردیم. 

با توجه به آنچه در چند ماه اخیر میان تهران و تروئیکای اروپایی گذشت و در نهایت این سه کشور، همراهی با ایالات متحده را به تداوم دیپلماسی با ایران ترجیح داد و این روند به فعال سازی اسنپ بک انجامید، هرچند ایران روایت متفاوتی از سرنوشت قطعنامه ۲۲۳۱ دارد، اروپا در رابطه‌اش با ایران به کدام سمت حرکت می‌کند؟

پس از حمله روسیه به اوکراین، شاهد تغییر رویکرد آشکاری از سوی کشورهای اروپایی نسبت به جمهوری اسلامی ایران بوده‌ایم. در چند دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اروپایی‌ها همواره تلاش کردند روابطی نسبتاً متعادل و کنترل‌شده با جمهوری اسلامی ایران داشته باشند؛ به گونه‌ای که روابط دو طرف به سطح بحران نرسد. در دوره‌های بحرانی نیز فاصله میان ایران و اروپا افزایش می‌یافت و این فاصله در روند تحولات بعدی بازتاب پیدا می‌کرد.

اما پس از حمله روسیه به اوکراین، نگرش اروپایی‌ها نسبت به ایران دچار دگرگونی شد. تا پیش از این رویداد و نیز پیش از حوادث پاییز ۱۴۰۱، اروپایی‌ها تلاش می‌کردند در قبال ایران نقش میانجی و واسطه را ایفا کنند و حتی در موضوع حساس برنامه هسته‌ای، نوعی تعامل سازنده با ایران داشته باشند. در آن مقطع، ایران برای اروپا «مسئله‌ای قابل مدیریت» و نه «چالشی امنیتی» بود. اما پس از آغاز جنگ اوکراین و طرح ادعاهایی مبنی بر کمک‌های نظامی ایران به روسیه، به‌ویژه در زمینه پهپادها، نگرش اروپا به‌کلی تغییر یافت و ایران به‌عنوان «چالشی راهبردی» و حتی «تهدیدی امنیتی» برای اروپا قلمداد شد.

از این منظر، اروپایی‌ها نقش میانجی خود در قبال ایران را از دست دادند و در مواردی حتی مواضعی تندتر از ایالات متحده در قبال تهران اتخاذ کردند. در نتیجه، سیاست‌های کلیدی آنان در قبال ایران از مسیر تعامل به مسیر فشار سیاسی و اقتصادی تغییر یافت. این روند سبب شد که اروپا در کنار آمریکا و اسرائیل، در زمره کشورهایی قرار گیرد که خواهان اعمال فشار بیشتر بر ایران هستند؛ موضوعی که روابط ایران و اروپا را به مرحله‌ای پرتنش و چالش‌برانگیز کشانده است.

برجام، که برای اروپایی‌ها یکی از دستاوردهای مهم دیپلماسی بین‌المللی در زمینه مدیریت برنامه هسته‌ای بدون تنش نظامی محسوب می‌شد، پس از فعال شدن «مکانیسم ماشه» عملاً از دست رفت. اروپایی‌ها در کنار آمریکا و اسرائیل قرار گرفتند و مطالباتی را از ایران مطرح کردند که تفاوتی با خواسته‌های واشنگتن و تل‌آویو ندارد؛ از جمله محدودسازی توان موشکی ایران و تعیین سقف برای برد و ظرفیت دفاعی آن. اگرچه همچنان از دیپلماسی سخن می‌گویند، اما بر مطالبات حداکثری خود پافشاری می‌کنند و همین امر روابط و مذاکرات ایران و اروپا را به بن‌بست کشانده است.

در خصوص جنگ اوکراین که برای اروپا به یک تهدید وجودی تبدیل شده نیز شاهد هستیم که میزان نقش‌آفرینی آن در این بحران به حداقل رسیده است و برای پایان دادن به جنگ نیز به ایالات متحده وابسته‌اند. در همین حال شاهد هستیم که صدراعظم آلمان از ناتوانی اروپا در نقش آفرینی در خاورمیانه سخن می‌گوید، در این حال آینده نقش آفرینی اروپا به چه سمتی پیش خواهد رفت؟

در واقع، تنها حوزه‌ای که میان آمریکا و اروپا همگرایی وجود دارد، مسئله ایران است؛ در سایر زمینه‌ها، مناسبات اقتصادی، تجاری و امنیتی آنان به‌ویژه پس از بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید، دچار تنش و واگرایی است. اروپا در بحران اوکراین و در بسیاری از مسائل جهانی، در حاشیه رویکردهای یک‌جانبه‌گرایانه آمریکا قرار گرفته و این حاشیه‌نشینی، قدرت کنشگری آن را در نظام بین‌الملل، چه در اوکراین و چه در خاورمیانه، به‌شدت کاهش داده است.

در موضوع خاورمیانه نیز اروپایی‌ها عملاً به سیاست پیروی از آمریکا روی آورده‌اند. اقدامات اسرائیل در نوار غزه و واکنش انفعالی اروپا نشان داد که این قاره حتی از قدرت هنجاری خود در مدیریت بحران‌ها نیز فاصله گرفته است. با وجود عبور اسرائیل از خطوط قرمز حقوق بشری و بین‌المللی، اروپا به دلیل روابط راهبردی خود با تل‌آویو، از اعمال فشار خودداری کرد و این امر به اعتبار و نفوذ هنجاری آن لطمه جدی زد. در حالی‌که قدرت نظامی اروپا نیز کاهش یافته، اکنون دیگر این قاره به‌عنوان «قطب قدرت» در نظام بین‌الملل شناخته نمی‌شود و این عنوان به سه بازیگر اصلی آمریکا، روسیه و چین تعلق دارد.

در چنین شرایطی، سه کشور اروپایی مدعی تداوم مسیر دیپلماسی با ایران هستند، اما در عمل مهم‌ترین ابزار خود در تعامل با جمهوری اسلامی را از دست داده‌اند. احتمال ارائه قطعنامه‌ای علیه ایران به شورای امنیت در صورت عدم همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی وجود دارد، اما با توجه به مواضع روسیه و چین، چنین قطعنامه‌ای با وتو مواجه خواهد شد و دیگر نمی‌تواند اهرمی برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره باشد. بنابراین پرسش اصلی این است که اروپا در روابط خود با ایران چه می‌خواهد؟ آیا همچنان در مسیر همگامی با ایالات متحده حرکت می‌کند تا ایران را تحت فشار برای بازگشت به میز مذاکره قرار دهد؟

واقعیت این است که اروپا در جایگاهی قرار گرفته که حتی اگر بخواهد در خاورمیانه نقش ایفا کند، توان و ظرفیت لازم را ندارد. روابطش با اسرائیل و کشورهای منطقه نیز فاقد تأثیرگذاری مؤثر است. اگر هم بخواهد در روابط با ایران انعطافی نشان دهد، بدون هماهنگی با آمریکا قادر به چنین کاری نیست؛ وابستگی اقتصادی، سیاسی و امنیتی به واشنگتن این اجازه را به اروپا نمی‌دهد.

در نتیجه، اروپا تا زمانی که در چارچوب سیاست‌های یک‌سویه آمریکا و اسرائیل حرکت کند، نمی‌تواند نقش مستقلی در قبال ایران ایفا کند. مطالبات امروز اروپا از ایران همان خواسته‌های آمریکا یعنی محدودسازی برنامه هسته‌ای، کاهش توان موشکی، و خروج مواد غنی‌سازی‌شده از کشور است.

در حالی‌که می‌دانند بازگرداندن پرونده ایران به شورای امنیت با مخالفت جدی چین و روسیه روبه‌رو خواهد شد، همچنان بر این مواضع پافشاری می‌کنند و از آن به‌عنوان اهرمی سیاسی برای تغییر رفتار ایران بهره می‌گیرند. با این حال، بعید است چنین نگرشی بتواند گشایشی در روابط ایران و اروپا ایجاد کند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار