دیپلماسی نوین آسیای مرکزی در برابر آمریکا
آسیای مرکزی، منطقهای که معمولاً از کانون بحرانهای جهانی به دور است، در سالهای اخیر به شکلی کمسابقه در مرکز توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفته است. هرچند حضور چین و روسیه در این منطقه سابقهای طولانی دارد، اما توجه ویژهی ایالات متحده، پدیدهای تقریباً جدید و نامعمول به شمار میرود.

آسیای مرکزی، منطقهای که معمولاً از کانون بحرانهای جهانی به دور است، در سالهای اخیر به شکلی کمسابقه در مرکز توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفته است. هرچند حضور چین و روسیه در این منطقه سابقهای طولانی دارد، اما توجه ویژهی ایالات متحده، پدیدهای تقریباً جدید و نامعمول به شمار میرود.
در نگاه اول، انتظار میرفت که با خروج آمریکا از افغانستان و کاهش تمرکز واشنگتن بر دموکراسیخواهی در جهان، آسیای مرکزی از فهرست اولویتهای سیاست خارجی آمریکا خارج شود. با این حال، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، نهتنها رهبران این منطقه را ستایش کرده و با آنها در تماس است، بلکه با آنها دیدار و حتی وعده سفر به کشورهایشان را داده است. این رابطه صرفاً به تعارفات دیپلماتیک محدود نشده و صحبت از معاملاتی به ارزش صدها میلیارد دلار در میان است. چالش اصلی اما، تبدیل این توجه به نتایج ملموس است.
این رویکرد جدید ریشه در تحولات ژئوپلیتیک اخیر دارد. خروج آمریکا از افغانستان در سال ۲۰۲۱ و تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، فرصتهای تازهای برای تعامل واشنگتن با این منطقه فراهم کرد. در نتیجه، آمریکا برای اولین بار نشست «C5+1» را در سطح رؤسایجمهور برگزار کرد و هیئتهای متعدد سیاسی و تجاری به منطقه سرازیر شدند؛ هرچند این روند با روی کار آمدن دوبارهی ترامپ برای مدتی متوقف شد.
رهبران آسیای مرکزی نیز برای هماهنگی با دولت جدید آمریکا، رویکرد خود را تغییر دادهاند. اگر در گذشته بر اصلاحات سیاسی داخلی خود در برابر واشنگتن تأکید میکردند، اکنون به حمایت آشکار از سیاستهای رئیسجمهور آمریکا روی آوردهاند؛ بهویژه سیاستهایی که منافع خودشان را تأمین کند.
برای مثال، سادیر جباروف، رئیسجمهور قرقیزستان، با ستایش از تصمیم ترامپ برای بستن «رادیو اروپای آزاد» و «صدای آمریکا»، پیشگام این سیاست جدید شد. به همین ترتیب، قاسم-جومارت توکایف، رئیسجمهور قزاقستان، که پیش از این از سازمانهایی مانند USAID استقبال میکرد، اکنون از فعالیتهای آنها انتقاد میکند. او درباره تصمیم ترامپ برای انحلال این سازمان گفت: «برای دههها، ارزشهای به اصطلاح دموکراتیک بر بسیاری از کشورها تحمیل شد و سازمانهای غیردولتی بینالمللی در امور داخلی آنها دخالت فاحش داشتند.»
با این حال، مؤثرترین راه برای جلب نظر دولت کنونی آمریکا، زبان تجارت و اقتصاد است. ترامپ رویکرد تاجرگونهی خود به سیاست خارجی را پنهان نمیکند. در دیداری کوتاه با شوکت میرضیایف، رئیسجمهور ازبکستان، ترامپ پس از شنیدن پیشنهاد سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری، واکنش نشان داد و گفت: «بد نیست، ارزش یک جلسه پنجدقیقهای را داشت، نه؟»
همین جلسه پنجدقیقهای، یک قرارداد ۸ میلیارد دلاری برای خرید ۲۲ هواپیمای بوئینگ را برای تاشکند به ارمغان آورد. در مقابل، قرارداد 4/2 میلیارد دلاری قزاقستان برای خرید ۳۰۰ لوکوموتیو از یک شرکت آمریکایی، ظاهراً آنقدر بزرگ نبود که دیداری را برای رئیسجمهور این کشور فراهم کند.
اما نگاهی دقیقتر به این قراردادها، تصویری واقعیتر را آشکار میسازد. بخش بزرگی از قرارداد ۸ میلیارد دلاری بوئینگ، شامل «اختیار خرید» است که تنها حق سفارش در آینده را ایجاد میکند، نه تعهد قطعی به خرید. همچنین، افزایش تولید سالانه شرکت آمریکایی در قزاقستان بسیار ناچیز است. صحبت از سرمایهگذاری ۱۰۵ میلیارد دلاری در ازبکستان نیز غیرواقعیتر به نظر میرسد؛ جذب چنین سرمایهای برای کشوری که تولید ناخالص داخلی آن تقریباً در همین حدود است، عملاً دشوار است.
در واقع، هدف اصلی از اعلام چنین ارقام بزرگی، نه تحقق آنها، بلکه جلب توجه است. کشورهای آسیای مرکزی تقریباً در هر دیداری با شرکای بینالمللی خود توافقنامههای چند میلیارد دلاری امضا میکنند و آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نیست.
شاید به نظر برسد که این کشورها میتوانند به سرنوشت ژئوپلیتیک خود تن دهند و تنها میان چین و روسیه مانور دهند. اما تعامل با دولت کنونی آمریکا برایشان سادهتر از همیشه شده است؛ زیرا میتوان با تکیه بر منافع تجاری توجه واشنگتن را جلب کرد، بدون آنکه نیازی به فاصله گرفتن از روسیه یا تعهد به اصلاحات دموکراتیک باشد. از طرفی، افزایش توجه واشنگتن، موقعیت این کشورها را در مذاکره با چین و روسیه، بهویژه در شرایط کنونی که همکاری این دو قدرت به اوج رسیده، تقویت میکند.