| کد مطلب: ۵۲۷۰۶

آینه‌ای که ما را به خودمان نشان داد/ در سوگ تقوایی و سینمای ملّی

تقوایی در سکوتش، در فیلم‌های نساخته‌اش، و در همه آن حسرت‌هایی که بر جای گذاشت، چیزی فراتر از یک فیلم‌ساز بود: او آینه‌ای بود که ما را به خودمان نشان داد.

آینه‌ای که ما را به خودمان نشان داد/ در سوگ تقوایی و سینمای ملّی

بعضی از مرگ‌ها، چنان نمادین و تاثیرگذار هستند که ابعادشان از یک سوگ عادی فراتر می‌رود. برای من فقدان پرویز مشکاتیان، عباس کیارستمی و چندین نفر دیگر از ارباب فرهنگ و هنر تا ناصر تقوایی چنین بوده است. مرگ‌هایی که گویی نماد مردن بخشی از امیدها، رویاها و امکان‌های ماست. در این نوع مرگ‌ها ما فقط برای آن‌که جهان خاکی را ترک گفته، سوگواری نمی‌کنیم.  بر فقدان آثار بزرگی که باید خلق می‌شدند و روزگار و شرایط و مضایق و تنگ‌نظری‌ها سبب شد که ما از آنها محروم بمانیم، گریه می‌کنیم. برای فقدان وجود ارزشمندی عزاداری می‌کنیم که سهمی غیر قابل اغماض در ارتقای فرهنگ ملی داشته است. 

تقوایی فقط یک فیلم‌ساز نبود؛ او نماد نسلی بود که می‌خواست سینمای ایران را از سطح سرگرمی و روایت‌های کلیشه‌ای بالا بکشد و آن را به عرصه‌ای برای اندیشیدن، نقد کردن و روایت کردن واقعیت‌های پیچیده اجتماعی تبدیل کند. از همان نخستین گام‌ها، با فیلم‌هایی مثل «آرامش در حضور دیگران» نشان داد که سینما می‌تواند آیینه‌ای در برابر جامعه‌ای که خودش را نمی‌خواهد ببیند، باشد. آن فیلم نه‌فقط تصویری از یک خانواده پریشان که استعاره‌ای از ملتی در آستانه دگرگونی بود.

فیلمساز و روشنفکری در تراز ناصر تقوایی می‌توانست این دگرگونی و گذار را ببیند و آن را در بطن داستان فیلم خود روایت کند. «ناخدا خورشید» اوج هنر و نبوغ تقوایی در سینماست. ناخدا خورشید به زعم من فیلمی است که در آن، جنوب ایران نه فقط یک لوکیشن که یک جهان است؛ جهانی که تقوایی با همه جزئیاتش آن را می‌شناسد و می‌فهمد و به ما نشان می‌دهد.

او از داستان همینگوی، چیزی ساخت که به ریشه‌های ما نزدیک‌تر بود تا به آنچه در سواحل کوبا می‌گذرد. در این فیلم سینمای ملی متجلی می‌شود، درباره هویت شعار نمی‌دهد، بلکه داستانی جهانشمول و قابل فهم را در اقلیمی تماماً ایرانی به تصویر می‌کشد. اقتباس درخشان و بی‌نظیر او از رمان «دایی‌جان ناپلئون» زنده‌یاد ایرج پزشکزاد، اثری جاودان است. 

تجربه ساخت این مجموعه، پس از گذشت بیش از نیم قرن همچنان بی‌رقیب است و این اثر در قله مجموعه‌های تلویزیونی ایرانی نشسته است و احتمالاً هرگز هیچ مجموعه دیگری به این جایگاه نخواهد رسید. دایی‌جان ناپلئون وجوه ارزشمند بسیاری دارد که نیازمند بحث و بررسی جداگانه‌ای است. از دیگر آثار قابل تأمل او، «ای ایران» است؛ فیلمی در ژانر طنز اجتماعی که با آثار سینمایی پیشین او پیوندی تنگاتنگ دارد.

برخی «ای ایران» را فیلم ساده کمدی توصیف کرده‌اند، اما به زعم من «ای ایران»، فیلمی در نقد ساختار قدرت و پرداختن به وجوه مختلف رابطه حاکمیت و مردم در کشور ماست. البته ادای احترام تقوایی به خالقی و اثر جاودان او هم از مختصات ارزشمند این فیلم است. آنچه سوگ تقوایی را برای من دردناک‌تر می‌کند، فقط از دست دادن فیلمسازی که آثار ارزشمند «ملی» تولید می‌کرد نیست، آن‌ چیزهایی ا‌ست که هرگز ساخته نشدند؛ پروژه‌هایی که نیمه‌کاره ماندند، فیلم‌نامه‌هایی که هیچ‌وقت به تصویر بدل نشدند، و سال‌های سکوتی که نه از بی‌میلی که از خستگی و بی‌اعتمادی، راکد و صامت شدند. این سکوت را نمی‌شود فقط به گردن یک فرد انداخت.

تقوایی قربانی همان سازوکاری بود که ده‌ها و صدها استعداد دیگر را هم بلعیده است؛ سازوکاری که به‌جای حمایت، می‌فرساید؛ به‌جای پرورش، حذف می‌کند. ساز و کاری که پرویز مشکاتیان موسیقی‌دان و علی حاتمی فیلمساز را هم می‌بلعد و قربانی و جوانمرگ می‌کند. حالا که او رفته است، باید اعتراف کنیم که یادش فقط یاد یک کارنامه هنری نیست، یاد یک مسیر است؛ مسیری که می‌توانست به جایی دیگر ختم شود. تقوایی در سکوتش، در فیلم‌های نساخته‌اش، و در همه آن حسرت‌هایی که بر جای گذاشت، چیزی فراتر از یک فیلم‌ساز بود: او آینه‌ای بود که ما را به خودمان نشان داد.

تقوایی و علی حاتمی، فرهنگ ملی ما را می‌شناختند و در حال درانداختن طرحی برای سینمای ملی ما بودند. طرحی که با مرگ یکی و به محاق رفتن و عاقبت درگذشت دیگری امروز به پایان راه رسیده. دیگر نظیر این دو را در سینمای ایران ندیده‌ایم. تسلط آنها به زبان و تصویر و برساختن جهان ایرانی در سینمای‌شان، شاید غیر قابل تکرار باشد.

نسل کنونی فیلمسازان، دغدغه‌های دیگری دارند. تقوایی بی‌آنکه تلاش کند تا در استانداردهای جهانی و جشنواره‌ها خود را بگنجاند، آثاری فاخر و ماندگار از خود به جای گذاشت. از ابتدا تا انتها، آثارش درباره ایران و مردمان این سرزمین با مختصات فرهنگی و زیبایی شناسی مخاطبان خودش بود.جایش برای همیشه خالی است، اگرچه تمامی این سال‌ها که موفق  به ساختن آثارش نشد، غیبت‌اش آشکار و عیان و موثر بود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار