همۀ شاگردان مارکس روسی!
زیدآبادی و بیان مشترکات تئوریک پایداری ها، مجاهدین و رضا پهلوی
سلطنت در ایران یک نهاد کهنِ سنتیِ محافظهکار و حافظ ثبات و نظم سیاسی موجود بوده است، اما حامیان پهلوی آن را دستمایۀ ترویج یک حرکت انقلابی خونین و سازشناپذیر و آنتاگونیستی و نفی کنندۀ رادیکال سنت قرار دادهاند! در واقع آنها هم همانقدر متأثر از مارکسیسم روسی هستند که سازمان مجاهدین خلق یا جبهۀ پایداری و بسیاری دیگر! انگار همۀ ما ناخواسته شاگردان مارکسیستهای روسی شدهایم!

دکتر احمد زیدآبادی، فعال سیاسی و روزنامه نگار، در یادداشت کوتاهی که تاکید کرده در آینده به تفصیل در باره آن خواهد نوشت، به مشترکات تئوریک جبهه پایداری، مجاهدین خلق، و رضا پهلوی و هوادارانشان پرداخته که در زیر می خوانید:
شرایط بینهایت سخت است و همه به نحوی بیتاب و بیحوصله و کلافهاند. در چنین وضعیتی افراد به خود یا دیگران میگویند؛ اینطور که نمیشود دست روی دست گذاشت! باید کاری کرد! کاری که از روی بیتابی و بیحوصلگی و کلافگی صورت گیرد، اما معمولاً خوشعاقبت نیست و شرایط را بدتر میکند.
اگر بگوئیم که قریب به اتفاق نیروهایی که بعد از شهریور ۲۰ داعیۀ "مبارزۀ سیاسی" داشتهاند، مستقیم یا غیرمستقیم متأثر از تفسیر روسی مارکس بودهاند، یاوه نگفتهایم. هم اکنون هم طیف وسیعی از داعیهداران سیاست از جبهۀ پایداری تا حامیان رضا پهلوی، همگی با مؤلفههای مارکسیسم روسی میاندیشند و به زبان آنان حرف میزنند! به همین دلیل نیز به رغم وعدهها و جهتگیریهای متضادشان، همگی یک نوع رفتار و فرهنگ سیاسی را بازتولید میکنند!
فقط به عنوان نمونه بگویم که سلطنت در ایران یک نهاد کهنِ سنتیِ محافظهکار و حافظ ثبات و نظم سیاسی موجود بوده است، اما حامیان پهلوی آن را دستمایۀ ترویج یک حرکت انقلابی خونین و سازشناپذیر و آنتاگونیستی و نفی کنندۀ رادیکال سنت قرار دادهاند! در واقع آنها هم همانقدر متأثر از مارکسیسم روسی هستند که سازمان مجاهدین خلق یا جبهۀ پایداری و بسیاری دیگر! انگار همۀ ما ناخواسته شاگردان مارکسیستهای روسی شدهایم!
در آینده به تفصیل بیشتری در این باره خواهم نوشت.