کامبیز نوروزی حقوقدان: موضوع تسلیح سیاسی دشمن است نه تسلیح حقوقی آن
کامبیز نوروزی، در گفتوگویی که با هممیهن داشت معتقد است مواردی که از سوی محققداماد و درویشزاده درباره تسلیح حقوقی دشمن در مقالهشان مورد اشاره قرار گرفته است، مواردی است که دشمن را بیش از اینکه تسلیح حقوقی کرده باشد، تسلیح سیاسی کرده است.

کامبیز نوروزی، در گفتوگویی که با هممیهن داشت معتقد است مواردی که از سوی محققداماد و درویشزاده درباره تسلیح حقوقی دشمن در مقالهشان مورد اشاره قرار گرفته است، مواردی است که دشمن را بیش از اینکه تسلیح حقوقی کرده باشد، تسلیح سیاسی کرده است. او میگوید ایران، برای بهبود وضعیتی که دچارش شده، نیازمند سیاستگذاریهای کلان در سطوح بالا و اراده معطوف به عمل است.
اخیراً مقالهای با عنوان «تسلیح حقوقی دشمن» منتشر شده است؛ در فضای داخلی ایران اقداماتی از سوی برخی افراد صورت میگیرد که این اقدامات به مرور زمان توانسته است به دشمن کمک کند و به عبارتی دشمن را در برابر ایران تسلیح حقوقی کرده است. برای مثال از «پخش برنامههای تلویزیونی که در آن اشعاری خوانده میشود با این مضمون که همه یهودیان را نابود خواهیم کرد» نام برده شده است. نظرتان درباره این موضوع چیست و چقدر این اظهارنظرها و اقدامات به تسلیح حقوقی دشمن کمک کرده است؟
این مقاله، مقالهای بسیار ارزشمند است و باید به آن توجه شود. آقای محقق داماد، چه از لحاظ فقهی و چه از لحاظ حقوقی، شخصیت ممتازی به شمار میروند و باید دیدگاههای ایشان مورد توجه قرار بگیرد اما نکتهای که باید عرض کنم، این است که مواردی که در این مقاله ذکر شده، اغلب جنبه حقوقی ندارد، بلکه جنبههای سیاسی دارد و نمیتوان آنها را حقوقی تلقی کرد. البته مواردی مانند آن صحبت قدیمی احمدینژاد وجود دارد که گفت «اسرائیل باید از نقشه جهان محو شود» که حساب آن موارد جداست. آن حرفی که احمدینژاد زد چون از سوی یک رئیسجمهور بیان شده بود، علیه ایران استفاده شد.
منتهی بحثی که وجود دارد، چیز دیگری است. بحث این است که در عرصه بینالملل، روابط بینالملل براساس نظام قدرت و منافع دولتها عمل میکند و حقیقت ماجرا این است که حقوق بینالملل مستقیماً و به شدت تحت تاثیر نظام قدرت است. نمونههای بسیار فراوانی هم درباره آن وجود دارد. آخرینش هم بهعنوان یک نمونه آشکار، عملکرد رژیم اسرائیل در غزه است. تمام موازین حقوق بینالملل و حقوق بشر، در شدیدترین حالتش، توسط رژیم اسرائیل در غزه نقض شده است.
کشتار بیش از 80هزار نفر، بیخانمان کردن نزدیک به 2میلیون انسان، محاصره دارویی و غذایی، کشتار خبرنگاران، امدادگران و غیرنظامیها، کارهایی است که رژیم اسرائیل در طول یک و سال و نیم اخیر انجام داده است اما مشاهده میکنیم که نظام بینالملل در برابر این رفتار جنایتکارانه کاملًا منفعل است. درست است که برای نتانیاهو حکم جلب صادر شده، درست است که نهادهای حقوق بشری و قطعنامهها علیه اسرائیل است اما هیچکدام از آنها ارزش عملی ندارد و پشت پرده از رفتار اسرائیل حمایت میشود.
متاسفانه حقوق بینالملل، تسلیم قدرت بینالملل است؛ اما درباره ایران یک مسئله مهم وجود دارد. ایران در تمام این سالها و بهخصوص از دوره محمود احمدینژاد به بعد، زبان بینالمللی را رعایت نکرده است. در همین ماجرای تجاوز اخیر اسرائیل به ایران، وقتی که جلسه شورای امنیت سازمان ملل برای رسیدگی و بررسی این موضوع تشکیل شد، نماینده ایران در سازمان ملل سخنرانی داشت. نصفِ بیشتر این سخنرانی، شامل عبارتپردازیهایی بود که در داخل و برای مصرف داخلی از آنها استفاده میشود. این غلط است، زبان بینالمللی چیز دیگری است. نمیتوان با زبانی که در ایران از آن استفاده میکنند، در مجامع بینالمللی هم از آن زبان استفاده کنند. یک نمونه برجسته برای اینکه حرفم روشن شود، مربوط به چند سال پیش است.
چند سال پیش، رژیم اسرائیل باز هم غزه را محاصره غذایی و دارویی کرد. ایران بیانیههای متعددی داد و طبق معمول سخنان تندی را گفت که برای اهالی غزه جای دارو و غذا را نمیگرفت، اما در ترکیه، نهادهای مدنی تحت حمایت دولت ترکیه، یک کشتی تهیه کردند و آن را از غذا و دارو پر کردند و به نام کشتی آزادی، در کنار غزه پهلو گرفت، دولت اسرائیل هیچ کاری نتوانست انجام دهد. منطق روابط بینالملل مستلزم رعایت قواعد زبانی و رفتاری خاصی است که ایران تقریباً هیچگاه رعایت نکرده است، مگر در دوره مذاکرات منتهی به برجام و یا پیش از آن در مذاکرات سعدآباد که عملکرد درستی داشت. مشکل ما در عرصه بینالملل، عدم توجه به حقوق بینالملل نیست.
در همین تجاوز اخیر اسرائیل به ایران، ما شاهد این هستیم که صدراعظم آلمان که گویا مقداری از خون هیتلر در رگهای او وجود دارد، به صراحت جملهای جنایتکارانه میگوید که اسرائیل درباره ایران کار کثیفی را انجام میدهد که ما نمیتوانیم انجام دهیم. چرا صدراعظم آلمان چنین موضعی میگیرد؟ این ناشی از این نیست که ایران نتوانسته از لحاظ حقوقی خودش را مسلح کند. در اینکه اسرائیل 4مورد بزرگ حقوق بینالملل را درباره ایران نقض کرده، هیچ تردیدی نیست. مسئله این است که ایران در روابط بینالمللی خودش، اصول و روابط را رعایت نمیکند و زبان بینالمللی ندارد. این مورد باید اصلاح شود.
به نظرتان نوع گفتارها و رفتارهایی که در ایران بیان شده، اصلاً تاثیری در این ماجرا داشته است؟
از لحاظ سیاسی تاثیرگذار بوده است. ما سالهاست شعار میدهیم و دنیا هم این شعار را میشنود. ایران سالهاست که علیه اسرائیل موضع میگیرد و دنیا هم این را میشنود. مثلاً همین اواخر، عدهای جمع میشوند و برای ترور دو شخصیت بینالمللی تبلیغ جمعآوری پول میکنند، اینها شنیده میشود و اثر میگذارد. همین اواخر، در خود ایران، ببینید چقدر نسبت به این فرد فحاشی میشود. اینها چیزهایی هست که ایران را در جهان تنها گذاشته است. نکته مهمی که در جنگ 12 روزه وجود دارد، این است که اسرائیل به ایران تجاوز کرد، یعنی بند 4 ماده 2 منشور ملل متحد را نقض کرد.
هدفگیری فرماندهان نظامی ایران مصداق بارز ترور است. هدفگیری تاسیسات هستهای ایران، نقض آشکار NPT است. هدف گرفتن زندان اوین، نقض آشکار کنوانسیون چهارم ژنو است. یعنی از لحاظ حقوقی، اسرائیل کاملاً قواعد را نقض کرده است و همه هم این را میدانند اما با این حال، یکسری از دولتها از ایران حمایت نکردند.
یعنی ایران در جنگ 12روزه و همین الان هم تنهاست. این ناشی از امر حقوق نیست، چون در روابط بینالملل، حقوق مقهور منافع و روابط قدرت است. این ناشی از این است که ایران در تمام این سالها، نتوانسته است در جهان با زبان بینالمللی حرف بزند و در داخل هم طوری سخن بگوید که در جهان بازتاب منفی نداشته باشد. محمود احمدینژاد یک جمله 5 کلمهای گفت و برای ایران فاجعه آفرید؛ هیچکسی هم بعداً از این فرد مسئولیت نخواست. درحالیکه هولوکاست در جهان پذیرفته شده است، محمود احمدینژاد با انکار آن، دردسرهای بیشماری برای ایران آفرید که ما هنوز داریم آثار هولناکش را میبینیم.
با موضوعی که درباره محمود احمدینژاد مثال زدید، میتوان گفت این جملهها تاثیر دارد...
بله تاثیر دارد. منتهی اینها مضامین حقوقی نیستند، بلکه تاثیر اینها به دلیل وضعیت سیاسی ایران است. اگر قرار بود در روابط بینالملل مثل روابط داخلی قانون حاکم باشد، حداقل درباره جنایات پرشمار و تاریخی اسرائیل در غزه، تا الان باید شدیدترین برخوردها با دولت اسرائیل میشد اما نمیشود. اینجا مسئله، مساله حقوق نیست، ایران بدتر از حقوق، کشورهای خارجی و دشمنانش را تسلیح سیاسی میکند. این نشان میدهد که تمایلی به پذیرش قواعد سیاسی و زبانی ندارند.
در بخش پایانی مقالهای که منتشر شده، این مورد آمده است که «مهم آن است که راهی شناسایی شود که موجب تسهیل یا تسلیح حقوقی دشمن نشود.» این راهکار چیست؟ آیا میتوان قانونی را نوشت و یا دستورالعملی را صادر کرد که آن قانون یا دستورالعمل بتواند از این به بعد مانع از بیان این جملهها شود؟
این مشکل با قانون حل نمیشود. یک پارادایم شیفت یا تغییر دیدگاه لازم است که باید رخ دهد و این تغییر دیدگاه هم کار سختی است. یک جای خیلی مهم که میتواند اثرگذار باشد، صداوسیما است. صداوسیما در برنامههای خودش، از مروجان این زبانی است که در جهان علیه ایران استفاده میشود. صداوسیما نقش مهمی در بازتولید ادبیات سیاسی و فرهنگی دارد. مراسم نوحهخوانی پخش میکند که در آن به مقامات کشورهای دیگر فحاشی میشود.
مورد بعد سیاستهای تبلیغی است. این اواخر، ایران برای برقراری ارتباط با مصر، نام خیابانی را تغییر داد چون از موانع برقراری ارتباط بود. باید یک شجاعتی وجود داشته باشد که این تغییرات، در سطح وسیعتری اتفاق بیفتد. در سیاستگذاری باید بگویند که دیگر این شعارها را ندهید.
این شعارها کجا به درد ما خورده است؟ ما نیازمند سیاستگذاری کلان و اراده معطوف به عمل هستیم که چه در داخل و چه در خارج، با زبان پاکیزه صحبت کنیم. در آموزههای دینی ما هم این مورد وجود دارد که حتی به بتهای مشرکان توهین نکنید. این مشکلات با قانون رفع نخواهد شد بلکه نیازمند سیاستگذاریهای کلان در سطوح بالا و اراده معطوف به عمل است. البته یک عامل بازدارنده هم وجود دارد که جریان تندرو افراطی در ایران است که هر اتفاقی که میخواهد به جامعه ایران آرامش بدهد را میخواهد خراب کند.