ماموریت ویژه بازسازی/هنرهای تجسمی در چنبره جنگ ۱۲ روزه تحمیلی اسرائیل علیه ایران
جنگ ۱۲ روزه تحمیلی اسرائیل علیه ایران، که آتش آن بر جان شهرهای ایران نشسته و بوی باروت در فضای کشور پیچیده، هنرهای تجسمی را نیز دچار سکوت و رکود کرده است.

جنگ ۱۲ روزه تحمیلی اسرائیل علیه ایران، که آتش آن بر جان شهرهای ایران نشسته و بوی باروت در فضای کشور پیچیده، هنرهای تجسمی را نیز دچار سکوت و رکود کرده است. گالریها تعطیل یا در حالت نیمهفعالاند و بسیاری از هنرمندان در انزوایی ناخواسته و دردناک بهسر میبرند. آیا میتوان هنر را از رنج جمعی مردم جدا دانست؟ هنرهای تجسمی، همواره آینهی اندوه و امید این سرزمین بودهاند.
پیش از آغاز جنگ نیز، رکود اقتصادی و بیثباتی بازار، بازار هنر را به محاق برده بود. مجموعهداران عقبنشینی کرده بودند، خرید آثار هنری متوقف شده بود و بسیاری از گالریها صرفاً برای بقا، هزینهها را از جیب میپرداختند. اکنون در شرایط تشدید بحران، این پرسش بزرگتر از همیشه مطرح است: گالریها که قلب تپنده نمایش آثار هنرمنداناند، تا کی تاب میآورند؟
وضعیت گالریداری در ایران، از حیث اقتصادی و حقوقی، همواره دشوار بوده است. گالریداران بدون حمایت دولتی، با هزینههای بالای اجاره، مالیات، مجوز، تبلیغات و نگهداری مواجهاند. اکنون با بیرونق شدن بازار، گالریها عملاً به مرحله ورشکستگی رسیدهاند. این وضعیت، زنگ خطری است برای نابودی بستر عرضه هنر در کشور.
در چنین شرایطی، نقش ادارهکل هنرهای تجسمی وزارت ارشاد نقشی کلیدی و اجتنابناپذیر است. اما متأسفانه این نهاد سالهاست در جایگاه ناظر و گاه ممیز ظاهر شده، نه حامی. اکنون دیگر وقت آن رسیده است که ادارهکل هنرهای تجسمی، بسیاری از نقشهای نظارتی و سانسوری خود را به نقشی حمایتی و کمکرسان در قبال گالریها و نهادهای صنفی هنری تبدیل کند؛ نقشی که پیشتر سابقهای اندک و مقطعی داشته، اما امروز ضرورتی قطعی و فوری یافته است.
این نهاد موظف است برای حمایت از گالریها و فعالان این حوزه، بستههای مشخص حمایتی طراحی کند، نمایشگاههای ملی و منطقهای را فعال نگه دارد، و حتی فضای مجازی عرضه آثار را تقویت کند. این وظایف، سالهاست یا معطل مانده یا بهکلی نادیده گرفته شدهاند.
در این میان، حاکمیت وظیفهای مستقیم در قبال انجمنهای هنری و صنفی دارد؛ انجمنهایی که ستونهای پایداری صنف هنرهای تجسمیاند و امروز در آستانه ضعف قرار گرفتهاند. اگر این نهادها فروریزند، دیگر سازوکاری برای حمایت از هنرمندان باقی نمیماند. انتظار از معاونت هنری که بودجههای سنگینی در اختیار دارد، آن است که با تخصیص منابع حمایتی به این انجمنها و نیز به گالریها، اجازه ندهد بنیان هنرهای تجسمی در کشور از هم بپاشد.
از سوی دیگر، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز باید ماموریت خود را بازتعریف کند. در این شرایط، معرفی هنر فاخر معاصر ایران به مخاطبان جهانی باید در اولویت باشد. خانههای فرهنگ جمهوری اسلامی در خارج از کشور، میتوانند بستری برای نمایش و حتی فروش آثار هنرمندان ایرانی باشند. این اقدامات نه هزینه، بلکه سرمایهگذاری فرهنگی و دیپلماتیک است.
تجربه کشورهای همسایه نشان داده که حتی در بحران، میتوان برای هنرمندان بستر فروش و نمایش فراهم کرد. در ترکیه، بنیادهایی چونIstanbul Modern» » در بحران اقتصادی بازارهای جایگزین ساختند. در لبنان، پلتفرمهای فروش بینالمللی با حمایت نهادهای غیردولتی ایجاد شدند. ایران نیز اگر بخواهد، میتواند از این ظرفیتها بهره بگیرد.
هنرهای تجسمی امروز دیگر کالای لوکس نیستند، بلکه زبان دوم مردماند. هنر مقاومت و هنر بحران، ابزار بیان درد، امید، ایستادگی و هویتاند. در چنین شرایطی، سیاستگذار فرهنگی باید اقدامات فوری انجام دهد؛ ازجمله:
حمایت مستقیم مالی از هنرمندان مستقل
کاهش مالیات گالریها و پلتفرمهای فروش آثار
تسهیل در مجوز و برگزاری نمایشگاهها
توسعه زیرساخت نمایشگاههای آنلاین و بینالمللی
شرایط بحرانی، پایدار نیست؛ بازسازی در شهرها آغاز شده، اما سؤال اینجاست: آیا بازسازی در حوزه هنرهای تجسمی هم آغاز خواهد شد؟ اگر نه، چه کسی مسئول پیامدهای فرهنگی این فروپاشی است؟
هنر بیپناه، جامعه بیصداست. جامعهای بدون هنر، بیهویت، بیافق و بیامید است و این چیزی نیست که حاکمیت بتواند نسبت به آن بیتفاوت بماند.