به بهانه دوم خرداد؛
اصلاح و گفتگو راه برونرفت از وضعیت موجود است!
دوم خرداد سند گفتوگو و اصلاح؛ سند تغییر و اصلاح امور و مطالعه تمدنها است و در تاریخ پرفراز و کمنشیب ایران چنانچه از اصلاحات او فقط «گفتوگوی واقعی» و قانون را برگزینیم میتوانیم از وضعیت موجود به سلامت عبور کنیم.

سیروان صیدمحمدی: سیدمحمد خاتمی رئیس دولت هفتم و هشتم را نه فقط با گفتمان تغییر و «اصلاحات» که با «گفتگوی تمدنها» میشناسیم و چنانچه بازگشت به حکمرانی قانون را نیز در کنار اینها به عنوان الگویی متقن نه اصلی خاکخورده در خطالراس امور بدانیم شاید وضعیت قدری بهتر شود.
همه چیز از یک تغییر کوچک شروع میشود و مفهوم تغییر را نباید لزوماً به معنی تغییر بزرگ تعبیر نمود؛ تغییر در نگاه، تفکر، گفتار، رفتار و حتی طرز پوشش ساده سرآغاز یک تغییر است و تا مادامی که تغییرات کوچک در فردیت، خردهفرهنگ، ریزفرهنگها و گروهها رخ ندهد نباید در جامعه انتظار تغییر بزرگ و اصلاح واقعی داشت.
و اما چرا گفتگو؟
چرا تغییر و اصلاحات؟
چرا گفتگوی تمدنها؟
برای آنکه برآیندی از تمدن داشته باشیم میبایست ریشه تمدن ایران را در کتب «هرودوت» پدر تاریخ و «ویل دورانت» تاریخدان و زندگیپژوه جست و این مقال مجال آنرا نمییابد که گوشهای از آن را ورق بزند اما برای غور در تاریخ و تمدن هیچ گاه دیر نمیشود.
تمدن و تاریخ ایران همزمان محل فخر و درس و عبرت است و باید از پلشتیها و پلیدیها و جنگهای تمامنشدنی درس گرفت و از اقدامات خوب و منشور حقوق بشر پیشینیان آموخت، چون بشر عمری به میزان تجربه و زمان ندارد.
اگر امروز شعر و ادبیات ما غنی است به دلیل حفظ و توجه جدی به آثار شاعرانی چون حافظ، سعدی و فردوسی است و چنانچه علوم محض و پزشکی ما در دنیا از جایگاه رفیعی بهرهمند است بخاطر ابنسینا و زکریای رازی و تاریخ پزشکی قابل اعتنای ایران است و فلسفه ما نیز در وجود بزرگانی چون فارابی، ملاصدرا و سهروردی رابطهی علی و معلولی میگیرد.
اما چرا مدیریت و کشورداری بویژه در دوران معاصر با موفقیت کامل همراه نبوده است؟ چون به سرنوشت و عملکرد پادشاهان موفق و ناموفق ایران و جهان بیاعتنا بودهایم، کورشستیز بودیم، داریوشستیز بودیم و نه تنها روزی با نام مصدق نداریم و مفاخرمان را برای سبک مدیریتشان تکریم نکردیم و از آنها درسی نیاموختیم بلکه منکوبشان ساختیم.
در تاریخ معاصر هیچ میهندوستی از محمدرضاشاه بخاطر امضای فرمان کودتای مرداد ۳۲ و برکناری مصدق در جهت ممانعت از ملیشدن صنعت نفت به نیکی یاد نمیکند. مصدقها و امیرکبیرها و فراهانیها مدیریت تاریخ معاصر ما را به کیاست و سیاست درآمیختند و باید به شیوه مدیریت این مدیران موفق معاصر نیز رجوع شود.
دستاوردهای که کوروش، مصدق، امیرکبیر و خاتمی برای حفظ شانیت و جایگاه ایران در مجامع جهانی به ارمغان داشتند باید بیش و پیش از ابعاد زندگی شخصی آنها مورد توجه قرار گیرد و اگر شیوه مدیریت آنها مورد توجه قرار گیرد قطعا ایران امروز سربلندتر خواهد بود.
گفتگوی تمدنهای خاتمی در مقابل برخورد تمدنهای «هانتینگتون» و در راستای گفتگوی ملتها برای رسیدن به صلح پایدار و پرهیز از جنگ و خشونت بین ملتها و دولتها مطرح شد، پیام آن به ملل و دول این بود که مشکلات و بحرانها واحد و مشترک است و راهی جز گفتگو نیست و پیام آن به داخل کشور نیز این بود که به این اصل برگردیم و گفتگو کنیم و برای پرهیز از اختلافافکنی، ریا، جنگهای زرگری و دروغ و برای ایران سربلند سنگ زیرین آسیاب شویم و بگوییم زنده باد مخالف من!.
خاتمی هم به مانند دیگر شخصیتها قابل نقد است و عمدهترین نقدی که بر عملکرد او وارد است مربوط به ایجاد شوراهاست، ساختاری که هدف از شکلدهی آن سهیمنمودن مردم در تصمیمگیریهای محلی بود اما امروزه به غدهای سرطانی در شهرها و محل زد و بند تبدیل شدهاند و کارکرد مشورتی خود را از دست دادهاند.
عدم گفتگوی واقعی، قانونگریزی، عداوت با اصلاح و بیتوجهی عمومی به سرنوشت کشور چنان عمقی برداشته است که اگر فردی به مانند ترامپ به یاوه خلیجفارس را خلیج بخواند فقط بخش اندکی از جامعه واکنش نشان دهند و این بیتوجهی حاصل حذف ریشههای کشور و پرداختن به شاخههاست.
دوم خرداد سند گفتگو و اصلاح؛ سند تغییر و اصلاح امور و مطالعه تمدنها است و در تاریخ پرفراز و کمنشیب ایران چنانچه از اصلاحات او فقط «گفتگوی واقعی» و قانون را برگزینیم میتوانیم از وضعیت موجود به سلامت عبور کنیم.
و اما به قول گئورگ گادامر «گفتگوی واقعی زمانی رخ میدهد که هیچ یک از طرفین قصد تسلط بر دیگری را نداشته باشد».