از نفس افتاده/بررسی جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ و مقایسه آن با روزهای پرالتهاب فرانسه در ۱۹۶۸
اعتراضات به رهبری کارگردانان موج نو و متحدانشان بهسرعت تشدید شد و اثر دومینویی ایجاد کرد که درنهایت منجر به لغو جشنواره فیلم کن ۱۹۶۸ شد.

جشنواره فیلم کن همواره بهعنوان ویترینی برای نمایش سرآمدترین آثار سینمایی جهان و حواشی آن همیشه بازتابدهنده مسائل اجتماعی، سیاسی و هنری دوران خود بوده است. این نوشته به بررسی و مقایسه دو دوره مهم در تاریخ این جشنواره میپردازد: سال 1968 که با اعتراضات گسترده در فرانسه همراه بود و تأثیر عمیقی بر روند برگزاری جشنواره گذاشت و سال 2025 که در دوران معاصر با چالشها و تحولات خاص خود برگزار شده است. با بررسی این دو دوره متمایز، میتوان درک عمیقتری از چگونگی تأثیر نیروهای خارجی و پویایی (یا ناپویایی)های داخلی بر این رویداد معتبر سینمایی به دست آورد.
جشنواره فیلم کن 1968؛ جشنوارهای که انقلاب آن را متوقف کرد
ماه مه 1968 در فرانسه شاهد موجی از ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی بود که با اعتراضات گسترده دانشجویان و اعتصابات کارگران به اوج خود رسید و کشور را عملاً به حالت تعطیل درآورد. این جنبشها که ناشی از نارضایتی از دولت محافظهکار شارل دوگل، همچنین خواستههایی برای تغییرات اجتماعی و سیاسی بودند، فضایی از انقلاب و سرخوردگی ایجاد کردند که بسیار فراتر از خیابانهای پاریس گسترش یافت. این اعتراضات نهتنها به مسائل سیاسی خاص محدود نمیشد، بلکه پرسشی اساسی درباره اقتدار و هنجارهای اجتماعی موجود را نیز مطرح میکرد که بهطور خاص با جامعه هنری و چالشهای آنان در برابر سنتهای سینمایی همخوانی داشت.
جنبش موج نوی فرانسه و همسویی آن با ناآرامیهای اجتماعی
موج نو، جنبش سینمایی مهمی بود که در اواخر دهه 1950 در فرانسه ظهور کرد و با رد قراردادهای سنتی فیلمسازی و استقبال از تجربیگرایی و تفسیر اجتماعی مشخص میشد. تا سال 1968، چهرههای کلیدی این جنبش مانند ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو، بهدلیل فیلمسازی متعهدانه سیاسی و تمایل خود به چالشکشیدن وضع موجود، هم در صنعت فیلم و هم در جامعه گستردهتر، شناخته شده بودند.
روحیه سرکش ذاتی موج نو و تمایل آن به پرداختن به مسائل اجتماعی، چهرههای کلیدی آن را به متحدان طبیعی جنبشهای دانشجویی و کارگری تبدیل کرد. اقدامات آنان در کن را میتوان بهعنوان امتدادی مستقیم از باورهای هنری و سیاسیشان تلقی کرد. تأکید این جنبش بر شکستن سنتها، چارچوبی برای اقدامات مخرب در جشنواره فراهم کرد؛ زیرا آنان هنجارهای تثبیتشده جشنواره را بخشی از همان سیستمی میدانستند که در فیلمسازی خود به چالش میکشیدند. این جنبش همچنین حس اجتماع و هدف مشترک را در میان این فیلمسازان تقویت و امکان اعتراض هماهنگ و تأثیرگذار را فراهم آورد.
چهرههای کلیدی و اقدامات آنان
چهرههای برجسته موج نو، بهویژه ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو، نقش محوری در اعتراض به جشنواره فیلم کن در همبستگی با دانشجویان و کارگران اعتصابی در سراسر فرانسه ایفا کردند. آنان استدلال کردند که ادامه جشنواره با تمام تفریحات معمول آن در میان بحران ملی نامناسب است و خواستار تعطیلی آن بهعنوان نشانه همبستگی شدند و از سایر فیلمسازان و اعضای هیئتداوران خواستند تا به این هدف بپیوندند. اقدامات مستقیم و مقابلهجویانه گدار و تروفو، عمق تعهد آنان به جنبشهای اعتراضی را نشان میدهد، زیرا نقش خود را بهعنوان هنرمند جدای از مسئولیتهایشان بهعنوان شهروند نمیدانستند.
نفوذ آنان در صنعت فیلم، فراخوان همبستگیشان را تأثیرگذار کرد و منجر به استعفاها و انصراف فیلمها شد. اعتراض آنان همچنین علیه بیربطی ظاهری سینمای جریان اصلی در مواجهه با آشفتگیهای اجتماعی بود و آنان خواستار سینمایی بودند که بیشتر با واقعیتهای جهان درگیر باشد. اقدامات آنان، اگرچه حتی در آن زمان نیز بحثبرانگیز بود، اما درنهایت منجر به لحظهای مهم در تاریخ جشنواره شد و قدرت هنرمندان در تأثیرگذاری بر رویدادهای فرهنگی و حتی سیاسی را نشان داد.
رویدادهای منتهی به لغو جشنواره
اعتراضات به رهبری کارگردانان موج نو و متحدانشان بهسرعت تشدید شد و اثر دومینویی ایجاد کرد که درنهایت منجر به لغو جشنواره فیلم کن 1968 شد. رویدادهای کلیدی شامل استعفای اعضای هیئتداوران در همبستگی، انصراف فیلمها از رقابت توسط کارگردانانی که از این جنبش حمایت میکردند و اختلال فیزیکی در نمایش فیلمها توسط فیلمسازان معترض بود که درنهایت منجر به توقف پیش از موعد جشنواره توسط برگزارکنندگان آن شد.
استعفای اعضای هیئتداوران مانند لوئیس مال و رومن پولانسکی و انصراف فیلمها توسط کارگردانانی چون کارلوس سائورا، آلن رنه و میلوش فورمن ازجمله این اقدامات بود. همچنین اختلال فیزیکی در نمایش فیلم «نعناع تند»، کارلوس سائورا توسط خود سائورا و بازیگر نقش اولش جرالدین چاپلین، به همراه گدار و تروفو، شدت درگیری را نشان داد. درنهایت جشنواره در 19 مه بدون اهدای هیچ جایزهای، رسماً تعطیل شد که تنها باری در تاریخ آن بود که به این شکل متوقف میشد.
همچنین اعتراضات اولیه در فوریه 1968 در مورد برکناری هنری لانگلوا از سینماتک فرانسه بهعنوان پیشزمینهای مهم برای این رویدادها قابلذکر است، زیرا لانگلوا از احترام زیادی در میان کارگردانان موج نو برخوردار بود. این درگیری اولیه زمینه را برای اعتراضات بعدی در ماه مه فراهم کرد. لغو جشنواره، نشاندهنده قدرت و نفوذ قابلتوجه کارگردانان موج نوی فرانسه و توانایی آنان در بسیج حمایت در جامعه فیلم بود و بر ارتباط متقابل حوزههای هنری و سیاسی تأکید داشت.
این رویداد همچنین آسیبپذیری جشنواره در برابر بحرانهای اجتماعی ـ سیاسی خارجی را نشان داد و ثابت کرد که حتی یک رویداد معتبر بینالمللی نیز نمیتواند در برابر آشفتگیهای گسترده اجتماعی مصون بماند. فقدان جوایز در سال 1968 بر ماهیت بیسابقه این اختلال و فروپاشی کامل عملکرد عادی جشنواره تأکید داشت.
«ماجرای لانگلوا» نیز تنشهای از پیش موجود بین جامعه هنری و نهادهای قدرت را آشکار کرد که احتمالاً به اعتراضات بعدی در ماه مه، دامن زد و نشان داد که رویدادهای ماه مه کاملاً خودجوش نبودند، بلکه بر نارضایتیهای قبلی و حس همبستگی در جامعه فیلم استوار بودند. اقدامات فیلمسازان، اگرچه در آن زمان بحثبرانگیز بود، درنهایت منجر به تحول جشنواره و استقبال از فیلمهای معاصرتر با مضامین انقلابی در سال بعد شد.
جشنواره فیلم کن 2025؛ نحوه مواجهه با چالشهای معاصر
انتخاب رسمی جشنواره فیلم کن هرساله طیف متنوعی از سینمای بینالمللی را در دستههای مختلف به نمایش میگذارد، از آثار جدید کارگردانان مشهور گرفته تا اولین فیلمهای امیدوارکننده فیلمسازان نوظهور. بااینحال، مانند هر جشنواره بزرگ دیگری که تعداد محدودی جایگاه دارد، فرآیند انتخاب ناگزیر منجر به غیبتها و ردیهای قابلتوجهی میشود و بحثهایی را در صنعت فیلم و در میان سینهفیلها در مورد معیارهای انتخاب و فیلمهایی که ممکن است نادیده گرفته شده باشند، برمیانگیزد.
از سوی دیگر، غیبت (عدم انتخاب) فیلم «پدر مادر خواهر برادر» ساخته جیم جارموش با بازی کیت بلانشت و آدام درایور ـ بهویژه از بخش رقابت اصلی ـ قابلتوجه بوده و احتمالاً در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درخواهد آمد. ریچارد لینکلیتر نیز در ابتدا نگران بود که فیلماش «موج نو» که به جنبش موج نوی فرانسه میپردازد، بهدلیل ملیت آمریکاییاش در فرانسه رد شود که نشاندهنده تعامل پیچیده هویت ملی و پذیرش فیلم است. همچنین به ردیهای احتمالی دیگر، ازجمله فیلمهایی از کریم عینوز، سلین سانگ و گرگ آراکی، اشاره شده است که نشاندهنده رقابت شدید برای حضور و هالیوودی شدن بیشازپیش این جشنواره است.
حضور و استقبال پیشبینیشده از تولیدات هالیوود
فیلمهای هالیوود همواره بخش مهمی از جشنواره فیلم کن بودهاند و اغلب باعث ایجاد شور و هیجان، حضور ستارهها و توجه رسانهها میشوند. جشنواره 2025 نیز از این قاعده مستثنی نیست و ترکیبی از تولیدات استودیویی پرهزینه و فیلمهای مستقل آمریکایی را در بخشهای مختلف جشنواره به نمایش میگذارد که نشاندهنده علاقه پایدار، هم برگزارکنندگان جشنواره، هم صنعت هالیوود به این رویداد بینالمللی است. فیلم «ماموریت غیرممکن ـ محاسبه نهایی» به کارگردانی کریستوفر مککوری و با بازی تام کروز، عجیبترین انتخاب این جشنواره است که در بخش خارج از مسابقه به نمایش درمیآید.
دیگر فیلمهای آمریکایی که برای بخش رقابت اصلی انتخاب شدهاند عبارتند از؛ «ادینگتون» ساخته آری استر، «عزیزم بمیر» ساخته لین رمزی، «استاد ذهن» ساخته کلی ریچاردت و «طرح فنیقی» ساخته وس اندرسون. فیلم «عزیزم، بیخیال!» ساخته ایتان کوئن نیز در بخش نمایشهای نیمهشب قرار دارد.
اولین تجربههای کارگردانی بازیگران آمریکایی؛ اسکارلت جوهانسون با فیلم «النور بزرگ» و کریستن استوارت با فیلم «گاهشماری آب»، در بخش نوعی نگاه (!) گنجانده شدهاند. فیلم «بالاترین تا پایینترین» ساخته اسپایک لی نیز در بخش خارج از مسابقه حضور دارد. فیلم «یک روز مرخصی»، یک عاشقانه فرانسوی ساخته آمیلی بونین، فیلم افتتاحیه جشنواره بود و پیش از نمایشهای اصلی هالیوود به روی پرده رفت.
مضامین اجتماعی و سیاسی مشهود در انتخاب 2025 و فضای جشنواره
جشنواره فیلم کن 2025، اگرچه با همان سطح اختلال مستقیم سال 1968 مواجه نیست، اما همچنان از طریق انتخاب فیلمهایش و بحثها و رویدادهای پیرامون جشنواره مشهود است که بازتابدهنده نگرانیهای اجتماعی و سیاسی معاصر نیست. مضامینی چون تنشهای سیاسی، مسائل عدالت اجتماعی، درگیریهای جهانی و نقش هنرمندان در جامعه بهنظر میرسد، باید برجسته مینمود؛ چراکه افراد پیشرویی مثل ژان لوک گدار، در گذشته موضعهای قاطع و مشخصی در قبال ظلم به مردم غزه و جنگ بهطور عموم داشته است.
رابرت دنیرو در سخنرانی پذیرش جایزه نخل طلای افتخاری خود از دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده، بهدلیل سیاستهایش در قبال هنر و فیلم بینالمللی انتقاد کرد تا شاید رفعتکلیف کرده و قرضورزیهای شخصی و تجاری استودیوها را به گوش رسانهها رسانده باشد. جشنواره با یکروز ویژه با عنوان «روز اوکراین» آغاز شد که در آن سه فیلم مستند درباره درگیری جاری در اوکراین به نمایش درآمد و بر تعهد جشنواره به برجستهکردن مسائل ژئوپلیتیکی جهانی تأکید شد.
البته احتمالاً جهت خالینبودن عریضه! تعداد قابلتوجهی از متخصصان صنعت فیلم (بیش از 350 نفر) نامه سرگشادهای منتشر کردند و نگرانیهای خود را در مورد «نسلکشی در غزه» ابراز داشتند و از نهادهای سینمایی خواستند تا موضع فعالتری اتخاذ کنند که نشاندهنده آگاهی و تعامل قوی با درگیری اسرائیل و فلسطین است. پدرو پاسکال در کنفرانس مطبوعاتی فیلم خود «ادینگتون» که به موضوعات سیاسی ایالاتمتحده ازجمله کووید 19، مهاجرت و تئوریهای توطئه میپردازد، بر اهمیت ادامه روایت داستانها توسط هنرمندان در مواجهه با ترس و هرجومرج سیاسی تأکید کرد. (به همین میزان بیخطر!) جشنواره همچنین شاهد بحثها و برخی اختلافات در مورد پروتکلهای بهروزشده پوشش، ازجمله ممنوعیت برهنگی و لباسهای حجیم در فرش قرمز بود که بازتابدهنده هنجارها و انتظارات اجتماعی در حال تحول است.
هرچند باید خاطرنشان کرد که فرش قرمز کن سالهاست تبدیل به فشنشو و از نظر تبلیغات برندها، تبدیل به چیزی شبیه به کنارههای زمین فوتبال شده است. علاوه بر این، گروه کوچکی از کارکنان مستقل فیلم برای دومین سال متوالی در خارج از مراسم افتتاحیه تظاهرات کردند و خواستار بهبود شرایط کاری و وضعیت «کارمندی متناوب» برای کارکنان تلویزیون و فیلم فرانسه شدند که مسائل اجتماعی-اقتصادی درون صنعت را برجسته میکند.
دو فیلم قابلتوجه در کن امسال حضور دارند. اولی فیلم «بله!» ساخته ناداو لاپید که ظاهراً به درگیری اسرائیل و حماس میپردازد و دومی فیلم «روحت را بر دستت بگذار و راه برو» ساخته سپیده فارسی بهعنوان ادای احترام به یک عکاس خبری فلسطینی که در غزه کشته شده است، عمل میکند که مختصراً نشاندهنده تعامل جشنواره با رویدادهای سیاسی خاص جهانی است.
نقش سینمای مستقل و موج نو در گذشته و حال
در سال 1968، جنبش موج نوی فرانسه نیروی محرک و متحدی در پس اعتراضات کن بود که از صداهای مستقل در سینما حمایت میکرد و فعالانه سلطه فیلمسازی جریان اصلی و متکی به استودیوها را به چالش میکشید.
موفقیت موج نوی فرانسه در بهچالشکشیدن و دگرگون کردن قراردادهای سینمایی در دهه 1960 احتمالاً راه را برای پذیرش و برجستگی بیشتر سینمای مستقل و مؤلف در جشنوارههای فیلم بینالمللی مانند کن هموار کرده بود. همانند میراث ماندگار موج نو از طریق تأسیس بخش دوهفته کارگردانان، یک بخش مستقل در کن. درحالیکه امسال نهتنها یک «موج نو» واحد و منسجم وجود ندارد، بلکه به روحیه فیلمسازی مستقل - که با نوآوری، تفسیر اجتماعی و انحراف از فرمولهای جریان اصلی مشخص میشود – که باید جنبه حیاتی و مورد تجلیل جشنواره باشد نیز توجه چندانی نشده است.
باید گفت که تکامل از یک جنبش متحد به چشماندازی متنوعتر و پراکندهتر از صداهای مستقل، میتواند نشاندهنده روندهای گستردهتر در تولید هنری و فرهنگی باشد، جایی که بیان فردی و جوامع تخصصی ممکن است برجستهتر از جنبشهای بزرگ و جمعی شده باشند. میراث کنشگری موج نو در سال 1968 نیز ممکن است بهطور غیرمستقیم بر فیلمسازان مستقل معاصر تأثیر گذاشته باشد تا به تعامل با مضامین اجتماعی و سیاسی در آثارشان ادامه دهند، هرچند از طریق روشهای مختلف و با درجات متفاوتی از اقدام مستقیم. هرچند این دسته نگاهها در کن 2025 بهطور واضحی قابل مشاهده نیست.
نفوذ هالیوود و پویاییهای متغیر در جشنواره
هالیوود در طول دههها، رابطه پیچیده و در حال تحولی با جشنواره فیلم کن داشته است. در سال 1968، درحالیکه برخی از آثار کلاسیک هالیوود به نمایش درآمدند، در میان فیلمسازان موج نوی فرانسه که اعتراض میکردند، احساس مخالفت آشکاری با آنچه آنان سلطه سینمای «متکی به استودیو» و تجاریگرا میدانستند، وجود داشت. در سال 2025، فیلمهای هالیوود همچنان حضور قابلتوجهی در کن دارند و پویاییهای پذیرش آنان، نفوذشان در رابطه با سینمای بینالمللی و مستقل و نگرش کلی جشنواره نسبت به آنان مشخصاً دستخوش تغییرات قابلتوجهی نبوده است.
درحالیکه جشنواره 1968 با فیلم کلاسیک هالیوودی «بربادرفته» افتتاح شد، کارگردانان موج نوی فرانسه بهطور آشکار علیه «سینمای بابابزرگها» و فیلمهای متکی به استودیو اعتراض کردند و آنها را از نظر هنری خفقانآور میدانستند. کن 2025 در همه بخشها سرشار است از بلاک باسترهای پرهزینه و گاهاً فیلمهای مؤلف مستقل (باز هم) آمریکایی. برخی از فیلمهایی که قبل از لغو جشنواره 1968 به نمایش درآمدند، واکنشهای متفاوتی را برانگیختند.
تضاد بین مقاومت موج نو در برابر سلطه درکشده هالیوود در سال 1968 و حضور برجسته و متنوع فیلمهای آمریکایی در سال 2025 میتواند ظاهراً منعکسکننده تغییرات قابلتوجهی در صنعت فیلم جهانی، ازجمله ظهور سینمای مستقل آمریکا، افزایش جهانیشدن تولید و تأمین مالی فیلم و استراتژیهای در حال تحول خود جشنواره فیلم کن، برای حفظ اعتبار و جذب توجه بینالمللی باشد. اما نباید نادیده گرفت که بطن ماجرا اینگونه نمینمایاند. گویا صرفاً کن 2025 تبدیل به یک شعبه از سینمای تجاری آمریکا شده است و باید در نظر گرفت که هالیوود گاهی کارگردانهای سابقاً مستقل را نیز در خود هضم کرده است.
نمایش اولیه یک اثر کلاسیک هالیوود در جشنواره متوقفشده سال 1968، بهرغم ناآرامیهای در حال جوشش علیه سینمای جریان اصلی، نشاندهنده تنش دیرینهای در کن، بین نقش آن بهعنوان ویترینی برای نوآوریهای هنری و عملکرد آن بهعنوان یک بازار بزرگ فیلم بینالمللی است، تنشی که احتمالاً همچنان به شکلهای مختلف در جشنواره امروز به شکلگیری برنامهها و رابطه آن با هالیوود ادامه میدهد. حضور فعلی، فیلمهای استودیویی بزرگ و تولیدات مستقل آمریکایی در بخشهای مختلف جشنواره، نشاندهنده رابطه ظریفتر و شاید کمتر خصمانه بین کن و هالیوود در سال 2025 در مقایسه با پویایی قطبیتر سال 1968 است.
اهمیت رد فیلمها در هر دو دوره
رد فیلمها جنبهای ذاتی از هر جشنواره رقابتی فیلم است، اما اهمیتشان و دلایل اساسی پشت آنها میتواند بسته به زمینه و دوره خاص، تفاوت قابلتوجهی داشته باشد. در سال 1968 مهمترین شکل «رد»، رد هنری و سیاسی خود جشنواره توسط گروه برجسته و تأثیرگذاری از فیلمسازان در پاسخ به فضای اجتماعی و سیاسی حاکم بود. در مقابل درحالیکه رد فیلمهای شخصی، بدون شک برای جشنواره فیلم کن 2025 رخ داده است. «رد» جشنواره در سال 1968 یک بیانیه سیاسی عمیق با پیامدهای دوررس بود که درنهایت منجر به لغو بیسابقه این رویداد شد.
رد فیلمهای شخصی در سال 2025، درحالیکه احتمالاً برای فیلمسازان مربوطه ناامیدکننده است و بحثهایی را در جامعه فیلم بهراه میاندازد، بهنظر میرسد که همان سطح اهمیت سیاسی یا اجتماعی مستقیم را در کنار اهمیت به ماهیت سینما و اهمیت به برخوردهای فرمی که از جشنواره انتظار میرفت، در رابطه با مشروعیت یا عملکرد کلی جشنواره داشته باشد.
این تفاوت اساسی بر زمینهها و اولویتهای متمایز هر دوره تأکید میکند، جایی که سال 1968 هنر خالصتر و در کنار آن اقدام سیاسی جمعی را در اولویت قرار میداد و سال 2025 بیشتر بر فرآیند انتخاب رقابتی براساس ملاحظات تجاری ـ سیاسی متمرکز است. دلایل ردشدن در هر دو دوره - چه ناشی از همبستگی سیاسی، سلیقههای هنری در حال تحول، همسویی موضوعی یا حتی هویت ملی و دغدغهمندی انسانی - میتواند بینشهای ارزشمندی در مورد ارزشها و اولویتهای حاکم در صنعت فیلم و جشنواره فیلم کن در نقاط مختلف تاریخ آن ارائه دهد.
بیتوجهیهای سیاسی و انسانی
جشنواره فیلم کن 2025، با وجود پرداختن به برخی مضامین اجتماعی و سیاسی، با انتقاداتی در زمینه بیتوجهی به مسائل مهم سیاسی و انسانی روبهرو شده است. درحالیکه جشنواره با نمایش فیلمهایی درباره اوکراین و پرداختن به موضوعاتی چون جنگ غزه تلاش کرده تا حدودی به این مسائل بپردازد، برخی منتقدان بر این باورند که این اقدامات کافی نبوده و جشنواره میتوانست موضع قاطعتری در قبال این بحرانها اتخاذ کند. نامه سرگشاده بیش از 350 متخصص صنعت فیلم در محکومیت «نسلکشی در غزه» و درخواست از نهادهای سینمایی برای واکنش قویتر، نشاندهنده وجود نگرانیهایی در این زمینه است.
همچنین برخی گزارشها حاکی از آن است که در کنفرانس مطبوعاتی اولیه هیئتداوران، سوالی درباره بیطرفی جشنواره در قبال بحران غزه با سکوت ناراحتکنندهای روبهرو شد. این موضوع در کنار گزارشهایی مبنی بر امتناع اولیه ژولیت بینوش، رئیس هیئتداوران، از امضای نامه سرگشاده مذکور (که بعداً امضاء کرد)، میتواند نشاندهنده تردید یا محافظهکاری جشنواره در پرداختن به مسائل سیاسی حساس باشد.
از سوی دیگر، حضور فیلمسازانی از کشورهایی با مسائل حقوق بشری پیچیده در بخش رقابتی، میتواند هم بهعنوان حمایت از هنرمندان در شرایط دشوار تلقی شود، هم بهعنوان عدمتوجه کافی به وضعیت حقوق بشر در این کشورها مورد انتقاد قرار گیرد.
توجه بیشازپیش به سینمای تجاری و بدنه
انتقاد دیگری که به جشنواره فیلم کن 2025 وارد شده، اولویتدادن به سینمای تجاری و چهرههای مشهور هالیوود بهجای تمرکز بر آثار هنری و مستقل است. حضور پررنگ فیلمهای استودیویی بزرگ مانند «ماموریت غیرممکن ـ محاسبه نهایی» و کارگردانان مشهوری چون وس اندرسون و اسپایک لی، در کنار اولین تجربههای کارگردانی بازیگرانی چون اسکارلت جوهانسون و کریستن استوارت، نشاندهنده تلاش جشنواره برای جذب توجه رسانهها و مخاطبان عام گستردهتر است تا توجه به هنر سینما.
بااینحال برخی منتقدان معتقدند که این رویکرد ممکن است به قیمت نادیدهگرفتن آثار نوآورانه و جسورانه فیلمسازان کمتر شناختهشده تمام شود، که طبق شنیدهها، همینطور هم شده. همچنین برخی گزارشها حاکی از آن است که پوشش رسانهای جشنواره بیشتر بر مد و لباس ستارهها در فرش قرمز و رویدادهای جانبی متمرکز بوده تا خود فیلمها و دستاوردهای هنری. این امر میتواند نشاندهنده تغییر تمرکز جشنواره از یک رویداد صرفاً سینمایی به یک ویترین تبلیغاتی برای برندها و چهرههای مشهور باشد. با این وجود، جشنواره تلاشهای عمیقی نیز برای حفظ تعادل بین سینمای تجاری و هنری انجام داده است، ازجمله انتخاب فیلمهایی از کارگردانان مستقل از سراسر جهان در بخشهای مختلف جهت حفظ ظاهر و چهره جشنواره.
کنشگری آشکار 1968 و بازتابهای ظریفتر 2025
ماهیت تعامل سیاسی در جشنواره فیلم کن، تضادی آشکار بین سالهای 1968 و 2025 را نشان میدهد. در سال 1968 این تعامل با اقدامات مستقیم، ازجمله اعتراضاتی که منجر به لغو ناگهانی جشنواره شد، مشخص میشد که ناشی از حس همبستگی سینماگران با جنبشهای اجتماعی و سیاسی ملی بود. در مقابل، تعامل سیاسی در سال 2025 بهنظر میرسد بیشتر بر مضامین و روایات کمریسکتر درون فیلمهای انتخابشده، همچنین اظهارات و بحثهای عمومی چهرههای برجسته حاضر در جشنواره متمرکز باشد، تا اینکه شاهد اختلال مستقیم در خود رویداد باشیم.
این تغییر از کنشگری مستقیم به بازتابهای موضوعی و گفتمان میتواند نشاندهنده تغییرات قابلتوجهی در نگرشهای اجتماعی نسبت به اعتراض و نقش نهادهای فرهنگی و هنری در جنبشهای سیاسی باشد. فوریت و ضرورت درکشده برای تعطیلی جشنواره در سال 1968، ناشی از حس قوی همبستگی فوری با اعتصابات ملی و قیامهای دانشجویی، در تضاد با ابراز نظرات سیاسی محدودتر در سال 2025 قرار دارد که ممکن است نشاندهنده سطح متفاوت بحران درکشده یا تغییری در استراتژیهای هنرمندان برای تعامل با مسائل سیاسی در چارچوب یک رویداد بینالمللی بزرگ باشد.
نتیجهگیری
در مقایسه با سال 1968، جشنواره کن 2025 شاهد حضور پررنگتر فیلمهای هالیوودی در بخش رقابتی است. درحالیکه در سال 1968، موج نو بهعنوان یک جنبش متحد و منتقد در برابر سینمای تجاری قد علم کرده بود و حتی منجر به لغو جشنواره شد، در سال 2025، اگرچه سینمای مستقل و تجربی همچنان جایگاه کوچکی دارد، اما بهنظر میرسد نفوذ صنعت و تجارت سینما، همچنین توجه رسانهها به فرش قرمز و چهرههای مشهور افزایش یافته است.
رد شدن فیلمهایی از کارگردانان مستقل نیز میتواند نشانهای از تغییر اولویتها باشد. از طرفی اعتراضات سال 1968، به قدردانی بیشتر از سینمای متعهد به برنامهریزی جشنواره در سالهای بعد کمک کرد. روندی که بهنظر میرسد در انتخاب سال 2025 بدون تمرکز جدی بر مضامین اجتماعی و سیاسی معاصر، متوقف شده است.
*«از نفس افتاده» (À bout de souffle)، تاثیرگذازترین فیلم موج نو سینمای فرانسه، ساخته ژان لوک گدار. این عنوان بهزعم نویسنده، ارتباط مستقیمی با مقایسه جشنواره فیلم کن بین سالهای 1968 و 2025 دارد.