تصویر یک عکاس/درباره عکسی از محسن راستانی
یکی دو روز پیش خبرگزاریها عکسی از محسن راستانی روی خط خبریشان منتشر کردند و به ضمیمهاش خبر از بیماری و بستری شدنش در بیمارستانی در آلمان دادند. اولین نکتهای که بعد از دیدن عکس به چشم میآید اما پوز او در قاب تصویر است.

عکس پایین صفحه، تصویر یک عکاس است. برای جامعه عکاسی و مطبوعات، برای روزنامهخوانها و برای علاقهمندان هنر مرد ایستاده در عکس آشناتر از آن است که نیاز به معرفی کسی مثل من داشته باشد. اما قصه خوانندگان عکسنوشت با همه روزنامهخوانها و اهالی هنر فرق میکند.
اینجا جایی است که بیشتر از هر چیز با هم رفاقت کردهایم. پس هر کس که به عکسنوشت پا گذاشت قدمش سر چشم؛ چه بخواهد از اهالی مطبوعات باشد چه نباشد. بنابراین برای آن دسته که ممکن است تصویر زیر را نشناسند، مینویسم. تصویری که در پایین صفحه میبینید یکی از بزرگترین و بهترین عکاسهای ایران است.
محسن راستانی عکاس خرمشهری ایرانی است. ویکیپدیایاش این است که در رشته عکاسی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران عکاسی خوانده و فعالیت حرفهای مطبوعاتیاش را از سال ۱۳۵۹ به عنوان عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی شروع کرده است. بعد از آن در طول دههها، از جنگ ایران و عراق، جنگ در بوسنی و هرزگوین، لبنان، لهستان و چه چه عکاسی کرده است.
از یک جایی به بعد راستانی را به مجموعه عکسهایی از خانوادههای ایرانی میشناسند؛ عکسهایی که خیلی شبیه به عکسهای «ریچارد اودون» عکاس مشهور آمریکایی است. ممکن است در نگاه اول وقتی به عکسهای خانواده ایرانی نگاه میکنید تصور کنید که خب، عکاس که کاری نکرده! چند نفر آدم را جلوی دیوار یا پرده سفید به خط کرده و روبهروی سوژهها ایستاده و شاتر را فشار داده است.
تصوری که جسارتاً کمی خام است. باور بفرمایید راضی کردن یک خانواده ایرانی برای اینکه به عنوان سوژه در عکسات بایستند از صلح در خاورمیانه سختتر است.
اصلاً به من باشد میگویم کاری که راستانی با خانواده ایرانی کرده است به مراتب ارزشمندتر از عکسهای ریچارد اودون است. دلیلاش این است که مواجهه انسان ایرانی با عکس زمین تا آسمان با تصوری که جامعه آمریکایی از عکس دارد متفاوت است.
یکی دو روز پیش خبرگزاریها عکسی از محسن راستانی روی خط خبریشان منتشر کردند و به ضمیمهاش خبر از بیماری و بستری شدنش در بیمارستانی در آلمان دادند. اولین نکتهای که بعد از دیدن عکس به چشم میآید اما پوز او در قاب تصویر است.
او درست مثل کسانی که سالها روبهروی دوربینش ایستادند تا مجموعه خانواده ایرانی عکاسی شود ایستاده است. ساده، بیآلایش و بیآرایش. احتمالاً اگر قرار بود خودش این عکس را بگیرد با وسواس ستودنیاش چمن و دیوارهای بیمارستان را سفید میکرد و بعد شاتر را فشار میداد. سرش سلامت.
عکس: همایون خیری