| کد مطلب: ۳۸۰۸۱

دولت‌ـ‌ملت و روحانیت/بررسی مفهوم حکومت‏‌های مدرن و تاثیر علما بر شکل‌‎گیری آن به مناسبت صدمین سال بازتاسیس حوزه علمیه قم

همایش صدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم توسط آیت‌‎الله عبدالکریم حائری شیرازی، ۱۷ و ۱۸ اردیبهشت‌ماه برگزار شد؛ فارغ از اینکه برگزاری این مراسم و اینگونه مراسم مورد نقد بسیاری از جمله روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت که «در نشست‌های پرهزینه‌ای که در حوزه علمیه برگزار می‌کنید کدام مشکل واقعی مردم مطرح و حل شده است؟»

دولت‌ـ‌ملت و روحانیت/بررسی مفهوم حکومت‏‌های مدرن و تاثیر علما بر شکل‌‎گیری آن  به مناسبت صدمین سال بازتاسیس حوزه علمیه قم

همایش صدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم توسط آیت‌‎الله عبدالکریم حائری شیرازی، 17 و 18 اردیبهشت‌ماه برگزار شد؛ فارغ از اینکه برگزاری این مراسم و اینگونه مراسم مورد نقد بسیاری از جمله روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت که «در نشست‌های پرهزینه‌ای که در حوزه علمیه برگزار می‌کنید کدام مشکل واقعی مردم مطرح و حل شده است؟»

اما این مراسم با پیامی از سوی رهبری همراه بود که در بخشی از آن به موضوع بسیار مهمی در فضای سیاسی جامعه امروز اشاره شده بود؛ ایشان یکی از وظایف مهم حوزه علمیه را پاسخگویی به مسائل مربوط به حکمرانی اسلامی و نحوه اداره جامعه دانستند و در این پیام آورده‎اند: «مسائلی همچون روابط دولت با مردم و با دولت‌ها و ملّت‌های دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایه‌های اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیّت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضع‌گیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت، و ده‌ها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، از جمله مسائلی هستند که باید برای آنها پاسخ فقهی وجود داشته باشد».

رابطه دولت و مردم که با عنوان «دولت‎های ملی» و «دولت-ملت» در عصر حاضر مطرح می‎شود؛ از جمله مواردی است که در فقه شیعی که در ایران رشد و نمو یافته است نیز به میان آمده و بر همین اساس است که رهبری هم یکی از خواسته‌هایشان از روحانیون پاسخگویی در این زمینه است. 

دولت- ملت و جامعه جهانی

تا پیش از جهان مدرن یعنی در جهان کلاسیک تقسیم‌بندی‌ها بر دو اساس انجام می‎گرفت؛ یا جهان را به جهان کفر و ایمان، جهان خدایگان (خدای این سرزمین و خدای آن سرزمین) تقسیم می‎کردند، یا براساس قدرت تقسیمات انجام می‎شد؛ یعنی هر حکومتی که برد توپ‌هایش بیشتر بود، قدرتمندتر و به همان میزان هم وسعت محدوده حکومتش بیشتر می‎شد. در قرن هفدهم پس از جنگ‌های سی‌ساله مذهبی در اروپا، معاهده وستفالی برقرار شد که بر اساس آن حکومت‌ به‌عنوان یک نهاد مستقل مورد شناسایی قرار گرفت؛ نهاد مستقلی که بر سرزمینی مشخص و شهروندانی مشخص حکومت می‌کند و پس از انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 این تعریف تبدیل به تعریف غالب در سطح جهانی شد و به عبارتی واژه «دولت» به‌معنای امروزین آن، مفهومی نوپاست.

سیدمحمدرضا متقی، استاد حقوق عمومی در مقاله‎ای با عنوان «سرنوشت دولت در عصر انقلاب صنعتی چهارم» در این باره نوشته است:«پیش‌تر دغدغه اصلی در تعریف ساختار قدرت حاکم بر یک سرزمین در عبارت «حکومت» مورد ارزیابی و شناسایی قرار می‌گرفت؛ عبارتی که امروزه صرفاً یکی از ارکان دولت شناخته می‌شود. عبارت «دولت ملی» یا «دولت-ملت» نیز به تعریفی اشاره دارد که ذیل معناشناسی دولت مدرن جای گرفته و از دستاوردهای حقوق بین‌الملل پس از «معاهده وستفالی » در قرن 17 میلادی است.»

در پی این معاهده مرزها توسط کشورها تضمین شدند و اصل بر عدم تغییر آن‌ها قرار گرفت و افراد ساکن در سرزمین‌ها، نه به‌موجب قوانین عام جهان‌شمول (مثل قوانین مذهبی، نژادی، فرهنگی و مانند آن) بلکه به اعتبار سرزمین سکونت یا تولد، مستحق و ملزم به رعایت حقوق و تکالیفی شدند که از قوانین آن سرزمین حاصل می‎شد.

از این زمان است که دیگر مفاهیمی چون ملت، حقوق شهروندی و رابطه دولت و ملت به میان می‎آید و بر اساس آن کشورها در جوامع مدرن که همان دولت-ملت‎ها را تشکیل می‎دهند؛ سه ویژگی برایشان تعریف شد:«1- سرزمین مشخص 2- شهروندان مشخص 3- حکومت دارای حاکمیت.»

چنانچه آنتونی گیدنز  نیز در کتاب جامعه‌شناسی خود بیان می‌کند «دولت» نوع خاصی از حکمروایی ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمرو ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و می‌تواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند. در این نوع دولت، جمعیت کشور، شهروند محسوب می‌شوند.» در تعریف گیدنز نکته مهمی مورد اشاره قرار گرفته و آن تبدیل انسان‌های موجود در یک سرزمین، به واسطه دولت، به شهروند است؛ نکته‌ای که موریس باربیه نیز در کتاب «مدرنیته سیاسی» خود به آن اشاره می‌کند. بر اساس اندیشه باربیه، «معنای شهروندی، برخلاف معنای بشر، صرفاً به اعتبار حیات افراد مورد شناسایی قرار نمی‌گیرد، بلکه شهروند کسی است که بر اساس معیارهایی که توسط آن حکومت وضع شده، مورد پذیرش و حمایت آن حکومت است.»

طبیعتاً این نگاه در قرن هفدهم به این معنا در جهان اسلام وجود نداشت اگرچه والتر هینتس در کتاب «تشکیل دولت ملی در ایران» این نوع دولت‎ها را به زمان صفویان در ایران نسبت می‎دهد اما اساتید تاریخی مانند هاشم آقاجری آن را جوامع پیشاملی (proto national)  می‎دانند و عملاً این مفاهیم تا زمان نسل اول جنبش‎های روشنفکری در ایران و پس از آن عصر مشروطیت در ایران که در آن علما به تبیین موضوع و تعریف آن در چارچوب دین و مذهب پرداختند؛ چندان قابل توجه نیست. 

شروع توجه به رابطه دولت و ملت و نقش علما

وقتی در پی جنگ روسیه و ایران در نیمه سده نوزدهم ایران شکست ‎می‎خورد حاکمیت ایران معتقد بود که سرزمینش را کفار گرفته‌اند و هنوز همان نگاه حکومت‎‌های کلاسیک بر آن استوار است. در جنگ ایران و روسیه هم با همین نگاه جهادیه نوشته می‌شود و در برابر کفار بسیاری از جوامع اسلامی دیگر به ایران می‎آیند.

در زمان صفویه دیدگاه دارالکفر و دارالاسلام وجود داشت اما وقتی موضوع عثمانی نیز مطرح می‎شود برای توجیه آن از اصطلاح ما دارالایمان هستیم و آنها دارالاسلام هستند استفاده می‌کنند که اینگونه غیرسازی می‌کنند.به عبارتی ملت تا پیش از مشروطه مفهوم مردم یک سرزمین را نداشت و وقتی از ملت سخن گفته می‎شد منظور هم‎دینان و هم‎مذهبان است.

داوود فیرحی (1 of 1) copy

ملت مسیح و ملت شیعه و... اما با گذشت زمان و در پی نهضت ترجمه‌ای که شکل می‎گیرد مباحث جدیدی در حوزه حکمرانی مطرح می‎شود و یکی از این موارد که در عصر مشروطه شاهد توجه به آن هستیم، موضوع دولت مدرن و رابطه مردم با آن است. داود فیرحی در کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» توضیح می‌دهد که چگونه فقه شیعه درگیر دولت مدرن می‌شود و تحولی در دستگاه‌های فقهی پیدا می‌شود که هرچند فراگیر نمی‌شود، اما یک شروع نسبتاً مهمی در این زمینه است.

پیش از این دوره، شیخ مرتضی انصاری، از علمای قرن سیزدهم در بخش خیارات علاوه بر تکالیف شاید برای اولین بار در فقه شیعی به حق‎هایی برای مردم اشاره می‎کند و در عصر مشروطه افرادی چون آخوند خراسانی و علامه نائینی متاثر از این نگاه و در مواجهه با آنچه در جهان مطرح شده؛ نظرات خود را درباره حکومت تبیین می‎کنند. براساس این نظریه آنها چنین موضوع را تشریح و توضیح داده‎اند که حکومت در عصر غیبت به صورت عام طاغوت است. چنانچه علامه نائینی در کتاب «تنبیة‌الامه و تنزیة‌المله» به این موضوع اشاره دارد که هر حکومتی در عصر غیبت طاغوت است و حکومت‌های جائر و ظالمند. جور این است که حکومت دست امام زمان نیست، ظلم هم که بد حکومت کردن است.

بر این اساس دو نوع حاکم می‎تواند حکومت کند؛ حاکم جائر ظالم و حاکم جائر غیرظالم. اینجا هم چنین توضیح داده می‌‌شود که بر اساس قیاس هم نگاه کنید جائری که ظلم نکند بهتر است؛ در ادامه هم این را توضیح می‎دهند که در چه حالتی می‌توانیم کاری کنیم که حاکم ظلم نکند اینکه مردم آن را انتخاب کنند؛ به عبارتی در این دوره فقهای شیعه آمدند و  همان سازوکار دموکراتیک که در عصر مشروطه مطرح شد را از لحاظ شرعی توضیح و توجیه کردند و پایه شکل‌گیری «دولت- ملت» در کشور را از لحاظ فقهی بنا نهادند.

درباره نوع این حکومت هم محسن کدیور در کتاب «نظریه‎های دولت در فقه شیعه» توضیحاتی داده است؛ که به‌طور خلاصه باید گفت که بر اساس تلاش آن بزرگان فقه که در آن زمان البته بیشتر از افرادی بودند که از حوزه نجف برخاستند؛ چنین ترسیمی از حکومت به میان آمده است که «در عصر غیبت هر حکومتی جائر است یعنی آن «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی‌الامر منکم» فقط درباره معصوم است و باید آن را کنار بگذارند» اما اینجا بحث حکومت در دوران غیبت مطرح هست و چگونه موضوع مطرح می‌ماند آنها می‌گویند بر اساس «مدیریت اموال مشاع» باید حکومت انجام شود.

هر کسی سهمی از مال مشاع دارد و اگر قرار بر عملی است باید همه درباره آن نظر بدهند، مرد، زن؛ آزاد و برده و مسلمان و غیرمسلمان فرقی ندارد و به عبارتی با این تفسیر برابری رای را نیز به نوعی مطرح می‎کنند و لازمه‌اش این است که برای هر فرد ایرانی مالکیت بر سرزمین ایجاد می‌شوند. یعنی این سرزمین برای مردم ایران است؛ همه مردم ایران به صورت مساوی ذی‌حق هستند بر این سرزمین و حالا به صورت مشاع می‌خواهند آن را مدیریت کنند.

هم دموکراسی و هم برابری افراد و هم مالکیت بر سرزمین اینگونه توجیه می‌شود. مهمترین بخش نظریه «دولت-ملت» مالکیت بر سرزمین است. به عبارتی وقتی مردم یک سرزمین مالک آن هستند؛ یعنی عنصر ملت را هم که پارامتر دوم حکومت مدرن است، به رسمیت شناخته می‎شوند.سومین شاخصه دولت- ملت هم که حاکمیت است از همین طریق و با بحثی که در این دوران از سوی علمای مشروطه مطرح شد، توجیه می‎شود.

دولت-ملت پس از انقلاب مشروطه

این نگاه مبتنی بر رابطه دولت و ملت در سال‌های پس از انقلاب مشروطه موافقان و مخالفانی در دل حوزه دارد. مثلاً بسیاری از چهره‎هایی که ابتدا از حوزه علمیه قم برجسته شدند بیش از آنکه نگاه ملت‌گرا داشته باشند؛ نوع نگاه‌شان امت- امامت بوده و البته ما در این دوران با نگاه دیگری که به «ظل‎الله» بودن حاکم نیز اعتقاد داشت؛ روبه‌رو بودیم و هر سه نگاه در فضای حوزه طرفدارانی داشت؛ از جمله نگاه شیخ‌فضل‌الله نوری که به نوعی به نگاه سوم نزدیک بوده است و در برابر برخی دیگر از چهره‎های حوزه معتقد به امت اسلامی در برابر ملت بودند. 

به این نکته نیز باید توجه داشت که حوزه علمیه قم از زمان عبدالکریم حائری‌شیرازی به عنوان چهره‎ای که این حوزه را در سال 1301 احیا کرد تا زمان درگذشت آیت‌الله سیدحسین طباطبایی‌بروجردی در 10 فروردین 1340 به‌طور مشخص در حوزه سیاسی ورود نکرده و تلاش گسترده‎ای در راستای تبیین مسائل سیاسی و نسبت حکومت و مردم نیز نداشته است؛ اما پس از این زمان کم‎کم چهره‎های سیاسی- مذهبی برجسته‎ای در این حوزه شناخته شده‎اند که مهمترین آنها هم آیت‎الله‎سید روح‎الله [امام] خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران است و پس از آن هم چهره‎هایی مانند آیت‎الله حسینعلی منتظری، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، آیت‌الله مرتضی مطهری و... بود.

در این میان بحث حکومت و رابطه مردم و حکومت هم در نظر این افراد به چشم می‎خورد؛ درباره آیت‌الله [امام] خمینی و اطرافیان او این موضوع مطرح است که او در ادوار مختلف زندگی‌اش، چه آن زمان که در حوزه قم بود و چه پس از آن در ترکیه، نجف و پاریس و چه حتی در زمان پس از زمامداری در زمینه حکومت و رابطه مردم و حکومت رویکردهای مختلفی را داشته است و شاید بتوان چنین برداشت کرد که براساس سخنان و عمل ایشان میانه‌ای بین دیدگاه امت و امامت و دیدگاه دولت- ملت بوده‎اند. چنانچه اگر زندگی او را به 4 دوره تقسیم کنیم:

در زمان پیش از سال 1342 و وقایع آن سال و قیام 15 خرداد که ایشان کتاب‌های «تحریرالوسیله» و «کشف‌الاسرار» را نگاشته‌اند می‎توان گفت محور دیدگاه ایشان امت- امامت بوده است. در دوره تبعید که کتاب «ولایت فقیه:حکومت اسلامی» از روی درس ایشان تقریر شده است، ایشان مفهوم سرزمین را به رسمیت شناخته‎اند و نمی‎شود دیدگاه او را بدون تعریف سرزمین که از پارامترهای دولت‎-ملت‎هاست، تعریف کرد. در دوره چندماهه‎ای هم که ایشان در فرانسه بودند و در آن جمهوری اسلامی تدوین و بیان شد نگاه دولت-ملت قوت گرفته و به چشم می‎خورد.

در دوره زمامداری 10 سال به‌عنوان رهبر انقلاب ایران در سال‌های 57 تا 68 هم اگرچه اصطلاحاتی مانند رهبر مستضعفان جهان و امت اسلامی بسیار مطرح است و به نوعی حتی به این اشاره شده که او رهبری ورای مسلمانان جهان است اما در زمان جنگ ایران و عراق آنجا که برخی از فرماندهان می‎خواستند به لبنان بروند امام می‎گویند:«مسیر قدس از کربلا می‎گذرد» و ایشان حفظ کشور ایران و تمامیت ارضی را مقدم بر سایر فعالیت‌‎ها عنوان کرده است و با همین نگاه است که ورای مذهب و دین و از شمال و جنوب و شرق و غرب کشور همه افراد با دیدگاه‌های مختلف برای دفاع از ایران به سمت جنوب غربی کشور می‎روند.

البته که در همه سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب در میان جریان‌های سیاسی دوگانه امت‌گرا و ملی‌گرا وجود دارد؛ اما در چهره‎های شاخص حوزه به نوعی سرزمین ایران و ملت ایران به مرور به رسمیت شناخته‎ شده است؛ مثلاً کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» که نوشته مرتضی مطهری  است، نشان می‌دهد که به این نگاه توجه شده و یا آیت‌الله طالقانی و آنها که با ملی‌گراها همراهی می‌کردند نگاه دولت-ملت را در برابر نگاه توده‎ای‎ها ابراز می‎کردند و در این بین حوزویان در عمل و گفتار و کردارشان این رابطه مردم و دولت را به انحای گوناگون در آن سال‌ها بازتعریف کرده‎اند.

دولت-ملت در روزگار امروز

مفهوم حقوق شهروندی که برگرفته از جوامع مدرن و حکومت مدرن است در دهه هفتاد به واژگان سیاسی ما به‌طور مشخص وارد شد، در همه این سال‌ها موضوع رابطه مردم و حکومت و توجه به حقوق شهروندی نیز در کنار آن به میان آمد؛ از جمله خاطراتی که از استفاده از لفظ «جامعه مدنی» که به موجبش آن مفاهیم بالا رنگ می‎گرفت، در اذهان ما باقی است؛ جایی است که سیدمحمدخاتمی، رئیس‌جمهور دوره اصلاحات به «جامعه مدنی» اشاره داشته و پس از آن واکنش‌های تند و هجمه‎ها به او آنقدر می‎شود که این واژه را در سخنان بعدی‌اش به «جامعه مدینة‌النبی» تغییر می‎دهد.

الان که به این خاطره بازمی‎گردیم؛ واقعاً خاطره عجیبی بود و نشان از یک موضوع داشت که بین آنچه مذهبیون از جامعه و حکومت می‌بینند با آنچه نخبگان و مردمان به آن اشاره دارند تفاوت در حال افزایش است. در همه سال‌های قبلی که به آن اشاره شد؛ از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی ایران یکی از محافل تبیین و پاسخگویی درباره روابط مردم و حکومت حوزه علمیه بوده است و عملاً علما نقش پررنگی در حرکت از حکومت سنتی به حکومت مدرن در ایران داشته‌اند اما حالا این فاصله بیشتر و بیشتر شده است.

شاید قبل از آنچه رهبری از روحانیون در 100 سالگی برای پاسخگویی به مردم در مسائل حکومتی خواسته است؛ موضوع مهم دیگری نیز وجود دارد که حوزه باید به آن توجه کند و آن هم مسئله تبیین مسائل برای خود از سوی حوزویان است که باردیگر قدمی جلوتر از مردم داشته باشند تا بتوانند پیشرو و محل رجوع مردم شوند. آنجا که مردم از حق و حقوق‌شان به‌عنوان شهروند ایرانی سوال دارند یا هر جا که قرار است مردم نقش‌آفرینی کنند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار