دولتـملت و روحانیت/بررسی مفهوم حکومتهای مدرن و تاثیر علما بر شکلگیری آن به مناسبت صدمین سال بازتاسیس حوزه علمیه قم
همایش صدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم توسط آیتالله عبدالکریم حائری شیرازی، ۱۷ و ۱۸ اردیبهشتماه برگزار شد؛ فارغ از اینکه برگزاری این مراسم و اینگونه مراسم مورد نقد بسیاری از جمله روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت که «در نشستهای پرهزینهای که در حوزه علمیه برگزار میکنید کدام مشکل واقعی مردم مطرح و حل شده است؟»

همایش صدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم توسط آیتالله عبدالکریم حائری شیرازی، 17 و 18 اردیبهشتماه برگزار شد؛ فارغ از اینکه برگزاری این مراسم و اینگونه مراسم مورد نقد بسیاری از جمله روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت که «در نشستهای پرهزینهای که در حوزه علمیه برگزار میکنید کدام مشکل واقعی مردم مطرح و حل شده است؟»
اما این مراسم با پیامی از سوی رهبری همراه بود که در بخشی از آن به موضوع بسیار مهمی در فضای سیاسی جامعه امروز اشاره شده بود؛ ایشان یکی از وظایف مهم حوزه علمیه را پاسخگویی به مسائل مربوط به حکمرانی اسلامی و نحوه اداره جامعه دانستند و در این پیام آوردهاند: «مسائلی همچون روابط دولت با مردم و با دولتها و ملّتهای دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایههای اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیّت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضعگیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت، و دهها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، از جمله مسائلی هستند که باید برای آنها پاسخ فقهی وجود داشته باشد».
رابطه دولت و مردم که با عنوان «دولتهای ملی» و «دولت-ملت» در عصر حاضر مطرح میشود؛ از جمله مواردی است که در فقه شیعی که در ایران رشد و نمو یافته است نیز به میان آمده و بر همین اساس است که رهبری هم یکی از خواستههایشان از روحانیون پاسخگویی در این زمینه است.
دولت- ملت و جامعه جهانی
تا پیش از جهان مدرن یعنی در جهان کلاسیک تقسیمبندیها بر دو اساس انجام میگرفت؛ یا جهان را به جهان کفر و ایمان، جهان خدایگان (خدای این سرزمین و خدای آن سرزمین) تقسیم میکردند، یا براساس قدرت تقسیمات انجام میشد؛ یعنی هر حکومتی که برد توپهایش بیشتر بود، قدرتمندتر و به همان میزان هم وسعت محدوده حکومتش بیشتر میشد. در قرن هفدهم پس از جنگهای سیساله مذهبی در اروپا، معاهده وستفالی برقرار شد که بر اساس آن حکومت بهعنوان یک نهاد مستقل مورد شناسایی قرار گرفت؛ نهاد مستقلی که بر سرزمینی مشخص و شهروندانی مشخص حکومت میکند و پس از انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 این تعریف تبدیل به تعریف غالب در سطح جهانی شد و به عبارتی واژه «دولت» بهمعنای امروزین آن، مفهومی نوپاست.
سیدمحمدرضا متقی، استاد حقوق عمومی در مقالهای با عنوان «سرنوشت دولت در عصر انقلاب صنعتی چهارم» در این باره نوشته است:«پیشتر دغدغه اصلی در تعریف ساختار قدرت حاکم بر یک سرزمین در عبارت «حکومت» مورد ارزیابی و شناسایی قرار میگرفت؛ عبارتی که امروزه صرفاً یکی از ارکان دولت شناخته میشود. عبارت «دولت ملی» یا «دولت-ملت» نیز به تعریفی اشاره دارد که ذیل معناشناسی دولت مدرن جای گرفته و از دستاوردهای حقوق بینالملل پس از «معاهده وستفالی » در قرن 17 میلادی است.»
در پی این معاهده مرزها توسط کشورها تضمین شدند و اصل بر عدم تغییر آنها قرار گرفت و افراد ساکن در سرزمینها، نه بهموجب قوانین عام جهانشمول (مثل قوانین مذهبی، نژادی، فرهنگی و مانند آن) بلکه به اعتبار سرزمین سکونت یا تولد، مستحق و ملزم به رعایت حقوق و تکالیفی شدند که از قوانین آن سرزمین حاصل میشد.
از این زمان است که دیگر مفاهیمی چون ملت، حقوق شهروندی و رابطه دولت و ملت به میان میآید و بر اساس آن کشورها در جوامع مدرن که همان دولت-ملتها را تشکیل میدهند؛ سه ویژگی برایشان تعریف شد:«1- سرزمین مشخص 2- شهروندان مشخص 3- حکومت دارای حاکمیت.»
چنانچه آنتونی گیدنز نیز در کتاب جامعهشناسی خود بیان میکند «دولت» نوع خاصی از حکمروایی ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمرو ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و میتواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند. در این نوع دولت، جمعیت کشور، شهروند محسوب میشوند.» در تعریف گیدنز نکته مهمی مورد اشاره قرار گرفته و آن تبدیل انسانهای موجود در یک سرزمین، به واسطه دولت، به شهروند است؛ نکتهای که موریس باربیه نیز در کتاب «مدرنیته سیاسی» خود به آن اشاره میکند. بر اساس اندیشه باربیه، «معنای شهروندی، برخلاف معنای بشر، صرفاً به اعتبار حیات افراد مورد شناسایی قرار نمیگیرد، بلکه شهروند کسی است که بر اساس معیارهایی که توسط آن حکومت وضع شده، مورد پذیرش و حمایت آن حکومت است.»
طبیعتاً این نگاه در قرن هفدهم به این معنا در جهان اسلام وجود نداشت اگرچه والتر هینتس در کتاب «تشکیل دولت ملی در ایران» این نوع دولتها را به زمان صفویان در ایران نسبت میدهد اما اساتید تاریخی مانند هاشم آقاجری آن را جوامع پیشاملی (proto national) میدانند و عملاً این مفاهیم تا زمان نسل اول جنبشهای روشنفکری در ایران و پس از آن عصر مشروطیت در ایران که در آن علما به تبیین موضوع و تعریف آن در چارچوب دین و مذهب پرداختند؛ چندان قابل توجه نیست.
شروع توجه به رابطه دولت و ملت و نقش علما
وقتی در پی جنگ روسیه و ایران در نیمه سده نوزدهم ایران شکست میخورد حاکمیت ایران معتقد بود که سرزمینش را کفار گرفتهاند و هنوز همان نگاه حکومتهای کلاسیک بر آن استوار است. در جنگ ایران و روسیه هم با همین نگاه جهادیه نوشته میشود و در برابر کفار بسیاری از جوامع اسلامی دیگر به ایران میآیند.
در زمان صفویه دیدگاه دارالکفر و دارالاسلام وجود داشت اما وقتی موضوع عثمانی نیز مطرح میشود برای توجیه آن از اصطلاح ما دارالایمان هستیم و آنها دارالاسلام هستند استفاده میکنند که اینگونه غیرسازی میکنند.به عبارتی ملت تا پیش از مشروطه مفهوم مردم یک سرزمین را نداشت و وقتی از ملت سخن گفته میشد منظور همدینان و هممذهبان است.
ملت مسیح و ملت شیعه و... اما با گذشت زمان و در پی نهضت ترجمهای که شکل میگیرد مباحث جدیدی در حوزه حکمرانی مطرح میشود و یکی از این موارد که در عصر مشروطه شاهد توجه به آن هستیم، موضوع دولت مدرن و رابطه مردم با آن است. داود فیرحی در کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» توضیح میدهد که چگونه فقه شیعه درگیر دولت مدرن میشود و تحولی در دستگاههای فقهی پیدا میشود که هرچند فراگیر نمیشود، اما یک شروع نسبتاً مهمی در این زمینه است.
پیش از این دوره، شیخ مرتضی انصاری، از علمای قرن سیزدهم در بخش خیارات علاوه بر تکالیف شاید برای اولین بار در فقه شیعی به حقهایی برای مردم اشاره میکند و در عصر مشروطه افرادی چون آخوند خراسانی و علامه نائینی متاثر از این نگاه و در مواجهه با آنچه در جهان مطرح شده؛ نظرات خود را درباره حکومت تبیین میکنند. براساس این نظریه آنها چنین موضوع را تشریح و توضیح دادهاند که حکومت در عصر غیبت به صورت عام طاغوت است. چنانچه علامه نائینی در کتاب «تنبیةالامه و تنزیةالمله» به این موضوع اشاره دارد که هر حکومتی در عصر غیبت طاغوت است و حکومتهای جائر و ظالمند. جور این است که حکومت دست امام زمان نیست، ظلم هم که بد حکومت کردن است.
بر این اساس دو نوع حاکم میتواند حکومت کند؛ حاکم جائر ظالم و حاکم جائر غیرظالم. اینجا هم چنین توضیح داده میشود که بر اساس قیاس هم نگاه کنید جائری که ظلم نکند بهتر است؛ در ادامه هم این را توضیح میدهند که در چه حالتی میتوانیم کاری کنیم که حاکم ظلم نکند اینکه مردم آن را انتخاب کنند؛ به عبارتی در این دوره فقهای شیعه آمدند و همان سازوکار دموکراتیک که در عصر مشروطه مطرح شد را از لحاظ شرعی توضیح و توجیه کردند و پایه شکلگیری «دولت- ملت» در کشور را از لحاظ فقهی بنا نهادند.
درباره نوع این حکومت هم محسن کدیور در کتاب «نظریههای دولت در فقه شیعه» توضیحاتی داده است؛ که بهطور خلاصه باید گفت که بر اساس تلاش آن بزرگان فقه که در آن زمان البته بیشتر از افرادی بودند که از حوزه نجف برخاستند؛ چنین ترسیمی از حکومت به میان آمده است که «در عصر غیبت هر حکومتی جائر است یعنی آن «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولیالامر منکم» فقط درباره معصوم است و باید آن را کنار بگذارند» اما اینجا بحث حکومت در دوران غیبت مطرح هست و چگونه موضوع مطرح میماند آنها میگویند بر اساس «مدیریت اموال مشاع» باید حکومت انجام شود.
هر کسی سهمی از مال مشاع دارد و اگر قرار بر عملی است باید همه درباره آن نظر بدهند، مرد، زن؛ آزاد و برده و مسلمان و غیرمسلمان فرقی ندارد و به عبارتی با این تفسیر برابری رای را نیز به نوعی مطرح میکنند و لازمهاش این است که برای هر فرد ایرانی مالکیت بر سرزمین ایجاد میشوند. یعنی این سرزمین برای مردم ایران است؛ همه مردم ایران به صورت مساوی ذیحق هستند بر این سرزمین و حالا به صورت مشاع میخواهند آن را مدیریت کنند.
هم دموکراسی و هم برابری افراد و هم مالکیت بر سرزمین اینگونه توجیه میشود. مهمترین بخش نظریه «دولت-ملت» مالکیت بر سرزمین است. به عبارتی وقتی مردم یک سرزمین مالک آن هستند؛ یعنی عنصر ملت را هم که پارامتر دوم حکومت مدرن است، به رسمیت شناخته میشوند.سومین شاخصه دولت- ملت هم که حاکمیت است از همین طریق و با بحثی که در این دوران از سوی علمای مشروطه مطرح شد، توجیه میشود.
دولت-ملت پس از انقلاب مشروطه
این نگاه مبتنی بر رابطه دولت و ملت در سالهای پس از انقلاب مشروطه موافقان و مخالفانی در دل حوزه دارد. مثلاً بسیاری از چهرههایی که ابتدا از حوزه علمیه قم برجسته شدند بیش از آنکه نگاه ملتگرا داشته باشند؛ نوع نگاهشان امت- امامت بوده و البته ما در این دوران با نگاه دیگری که به «ظلالله» بودن حاکم نیز اعتقاد داشت؛ روبهرو بودیم و هر سه نگاه در فضای حوزه طرفدارانی داشت؛ از جمله نگاه شیخفضلالله نوری که به نوعی به نگاه سوم نزدیک بوده است و در برابر برخی دیگر از چهرههای حوزه معتقد به امت اسلامی در برابر ملت بودند.
به این نکته نیز باید توجه داشت که حوزه علمیه قم از زمان عبدالکریم حائریشیرازی به عنوان چهرهای که این حوزه را در سال 1301 احیا کرد تا زمان درگذشت آیتالله سیدحسین طباطباییبروجردی در 10 فروردین 1340 بهطور مشخص در حوزه سیاسی ورود نکرده و تلاش گستردهای در راستای تبیین مسائل سیاسی و نسبت حکومت و مردم نیز نداشته است؛ اما پس از این زمان کمکم چهرههای سیاسی- مذهبی برجستهای در این حوزه شناخته شدهاند که مهمترین آنها هم آیتاللهسید روحالله [امام] خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران است و پس از آن هم چهرههایی مانند آیتالله حسینعلی منتظری، آیتالله سیدمحمود طالقانی، آیتالله مرتضی مطهری و... بود.
در این میان بحث حکومت و رابطه مردم و حکومت هم در نظر این افراد به چشم میخورد؛ درباره آیتالله [امام] خمینی و اطرافیان او این موضوع مطرح است که او در ادوار مختلف زندگیاش، چه آن زمان که در حوزه قم بود و چه پس از آن در ترکیه، نجف و پاریس و چه حتی در زمان پس از زمامداری در زمینه حکومت و رابطه مردم و حکومت رویکردهای مختلفی را داشته است و شاید بتوان چنین برداشت کرد که براساس سخنان و عمل ایشان میانهای بین دیدگاه امت و امامت و دیدگاه دولت- ملت بودهاند. چنانچه اگر زندگی او را به 4 دوره تقسیم کنیم:
در زمان پیش از سال 1342 و وقایع آن سال و قیام 15 خرداد که ایشان کتابهای «تحریرالوسیله» و «کشفالاسرار» را نگاشتهاند میتوان گفت محور دیدگاه ایشان امت- امامت بوده است. در دوره تبعید که کتاب «ولایت فقیه:حکومت اسلامی» از روی درس ایشان تقریر شده است، ایشان مفهوم سرزمین را به رسمیت شناختهاند و نمیشود دیدگاه او را بدون تعریف سرزمین که از پارامترهای دولت-ملتهاست، تعریف کرد. در دوره چندماههای هم که ایشان در فرانسه بودند و در آن جمهوری اسلامی تدوین و بیان شد نگاه دولت-ملت قوت گرفته و به چشم میخورد.
در دوره زمامداری 10 سال بهعنوان رهبر انقلاب ایران در سالهای 57 تا 68 هم اگرچه اصطلاحاتی مانند رهبر مستضعفان جهان و امت اسلامی بسیار مطرح است و به نوعی حتی به این اشاره شده که او رهبری ورای مسلمانان جهان است اما در زمان جنگ ایران و عراق آنجا که برخی از فرماندهان میخواستند به لبنان بروند امام میگویند:«مسیر قدس از کربلا میگذرد» و ایشان حفظ کشور ایران و تمامیت ارضی را مقدم بر سایر فعالیتها عنوان کرده است و با همین نگاه است که ورای مذهب و دین و از شمال و جنوب و شرق و غرب کشور همه افراد با دیدگاههای مختلف برای دفاع از ایران به سمت جنوب غربی کشور میروند.
البته که در همه سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب در میان جریانهای سیاسی دوگانه امتگرا و ملیگرا وجود دارد؛ اما در چهرههای شاخص حوزه به نوعی سرزمین ایران و ملت ایران به مرور به رسمیت شناخته شده است؛ مثلاً کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» که نوشته مرتضی مطهری است، نشان میدهد که به این نگاه توجه شده و یا آیتالله طالقانی و آنها که با ملیگراها همراهی میکردند نگاه دولت-ملت را در برابر نگاه تودهایها ابراز میکردند و در این بین حوزویان در عمل و گفتار و کردارشان این رابطه مردم و دولت را به انحای گوناگون در آن سالها بازتعریف کردهاند.
دولت-ملت در روزگار امروز
مفهوم حقوق شهروندی که برگرفته از جوامع مدرن و حکومت مدرن است در دهه هفتاد به واژگان سیاسی ما بهطور مشخص وارد شد، در همه این سالها موضوع رابطه مردم و حکومت و توجه به حقوق شهروندی نیز در کنار آن به میان آمد؛ از جمله خاطراتی که از استفاده از لفظ «جامعه مدنی» که به موجبش آن مفاهیم بالا رنگ میگرفت، در اذهان ما باقی است؛ جایی است که سیدمحمدخاتمی، رئیسجمهور دوره اصلاحات به «جامعه مدنی» اشاره داشته و پس از آن واکنشهای تند و هجمهها به او آنقدر میشود که این واژه را در سخنان بعدیاش به «جامعه مدینةالنبی» تغییر میدهد.
الان که به این خاطره بازمیگردیم؛ واقعاً خاطره عجیبی بود و نشان از یک موضوع داشت که بین آنچه مذهبیون از جامعه و حکومت میبینند با آنچه نخبگان و مردمان به آن اشاره دارند تفاوت در حال افزایش است. در همه سالهای قبلی که به آن اشاره شد؛ از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی ایران یکی از محافل تبیین و پاسخگویی درباره روابط مردم و حکومت حوزه علمیه بوده است و عملاً علما نقش پررنگی در حرکت از حکومت سنتی به حکومت مدرن در ایران داشتهاند اما حالا این فاصله بیشتر و بیشتر شده است.
شاید قبل از آنچه رهبری از روحانیون در 100 سالگی برای پاسخگویی به مردم در مسائل حکومتی خواسته است؛ موضوع مهم دیگری نیز وجود دارد که حوزه باید به آن توجه کند و آن هم مسئله تبیین مسائل برای خود از سوی حوزویان است که باردیگر قدمی جلوتر از مردم داشته باشند تا بتوانند پیشرو و محل رجوع مردم شوند. آنجا که مردم از حق و حقوقشان بهعنوان شهروند ایرانی سوال دارند یا هر جا که قرار است مردم نقشآفرینی کنند.