دو گروه از روحانیت
این روزها مصادف با دهه فجر است و یادی از انقلاب باید کرد. ولی بهصورت ناخواسته در روزنامه امروز هممیهن نوعی تضاد، تفاوت و تقابل میان دو گروه از روحانیون دیده میشود که برای فهم روند انقلاب بسیار آموزنده است. بهویژه که روحانیون نقش مهمی در انقلاب داشتند.
این روزها مصادف با دهه فجر است و یادی از انقلاب باید کرد. ولی بهصورت ناخواسته در روزنامه امروز هممیهن نوعی تضاد، تفاوت و تقابل میان دو گروه از روحانیون دیده میشود که برای فهم روند انقلاب بسیار آموزنده است. بهویژه که روحانیون نقش مهمی در انقلاب داشتند.
جالب اینکه از این دو دسته روحانی، یک نفر یعنی امامجمعه مشهد در اجلاسیه سالانه جبهه روحانیت مردمی نکتهای را گفت که در طول این ۴۶سال کسی آن را نگفته بود. وی گفت: «باید مردم را به دو دسته درون و بیرون از سبد روحانیت تقسیم کنیم. در ابتدا باید افرادی که درون این سبد هستند را حفظ کنیم و سپس به جذب افراد خارج از این دایره بپردازیم.»
این سخنی است که دقیقاً نیروهای مخالف حکومت مدعی آن هستند. آنان معتقدند که حکومت معادل مجموعه محدودی از کاست یا طبقه روحانیت است، و اتفاقاً این را مستند به سخنان و رفتار همین گروه از روحانیون میکنند.
واقعیت این است که روحانیت مطلقاً یکدست نیست و نباید همه آنان را در یک دسته طبقهبندی کرد. اتفاقاً اختلافات درون آنها بسیار زیاد است. بهتر است دنبال تقسیمبندیهای دیگری از آنان بود. بخشی از آنان میان مردم هستند و بخشی دیگر از میان مردم غایب هستند و درد و رنج و نظرات آنان را نمیدانند.
از زاویه دیگر، بخشی در انقلاب و جنگ بودند و هزینه دادند و برخی یا نبودند و هیچ هزینهای هم ندادهاند و یا اصلاً سن آنان به حضور در انقلاب و جنگ نمیرسد. اینها بهطور معمول دو نگاه کاملاً متفاوت به وضع موجود دارند.
در گزارشهای تاریخی و خبری امروز هممیهن از یک سو آقای ناطقنوری را میبینیم که بارها زندان رفته و نقش مهمی در انقلاب داشته است، ولی اکنون در حاشیه قرار دارد و نسبت به وضع موجود هم احیانا انتقاداتی دارد؛ بهطوری که گمان میرود حتی نسبت به اصلاح امور هم چندان خوش بین نیست.
در نقطه مقابل نیز گزارشهای خبری از روحانیون و امامان محترم جمعه داریم که نگاهشان به وضعیت جامعه بیش از اینکه از زاویه منافع مردم و حل مشکلات آنان باشد، تابع برخی گزارههای تاریخ گذشتهای است که تار و پود آنها پوسیده شده است.
متاسفانه این آقایان عادت کردهاند که در منبرهایی یکسویه؛ خودشان اندازه کنند و خودشان بِبُرَند و خودشان بدوزند و هیچگاه تن به گفتوگوی آزاد نمیدهند زیرا میدانند که در چنین گفتوگوهایی پیشاپیش بازنده هستند. در مقابل روحانیونی که در انقلاب حضور و نقش داشتند به راحتی میتوانند به یاد بیاورند که قرارشان با مردم این نبوده است.
روحانیت باید پناه مشکلات مردم باشد و الا در قدرت بودن و تریبون سیاسی یکسویه داشتن کمکی به حفظ رابطه آنان با مردم نمیکند که بخواهند مردم را به دو گروه درون و بیرون روحانیون تقسیم کنید. اگر این گونه ادامه داده شود، درونی باقی نخواهد ماند، اگر تا حالا تمام نشده باشد. کافی است در خیابان راه بروید تا واکنش و نحوه رفتار مردم عادی را با خود ببینید.
روحانیونی هم که در دستهبندی شما نمیگنجند و مسئولیتی ندارند مجبورند در مواجهه با مردم چوب رویکردها و رفتارهای شما را بخورند. شاید یکی از بهترین شیوهها برای سنجش میزان انحراف احتمالی آرمانها و وعدههای انقلاب اسلامی از اهداف اولیه خود این است که همین مسئله را از روحانیونی بپرسیم که در انقلاب حضور موثری داشتند.
با دیدن وضع دین و دینداری و اقتصاد و نگاه مردم، تردید جدی وجود دارد که اکثریت آنان چنین وضعی را مطلوب و مطابق با آن وعدهها و آرمانها معرفی کنند.
وضع کنونی بیشتر با مزاج کسانی سازگار است که آن دوره و انقلاب و نگاه مردم به روحانیت را درک نکردهاند، و با خوشخیالی گمان میکنند که وضع از هر نظر خوب است و مطابق آرمانها حرکت شده است. فرصت زیادی برای تصحیح این تصور ندارند.