| کد مطلب: ۳۶۹۵۷

افزایش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه/حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه براساس چه استراتژی‌‏ای انجام شده است

از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ایالات متحده بی‌سروصدا اما به‌طور قابل‌توجهی حضور نظامی خود را در سراسر خاورمیانه گسترش داده و روند کاهش نیروها پس از خروج از افغانستان در سال ۲۰۲۱ را معکوس کرده است.

افزایش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه/حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه براساس چه استراتژی‌‏ای انجام شده است

از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ایالات متحده بی‌سروصدا اما به‌طور قابل‌توجهی حضور نظامی خود را در سراسر خاورمیانه گسترش داده و روند کاهش نیروها پس از خروج از افغانستان در سال ۲۰۲۱ را معکوس کرده است.

تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه از تقریباً 34 هزار نفر نفر به نزدیک به 50 هزار نفر تا اواخر ۲۰۲۴ افزایش یافته است؛ سطحی که از دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ تاکنون مشاهده نشده است. علاوه بر این، افزایش سریع استقرار نیروهای دریایی و هوایی نیز مشاهده شده است. این تغییر نشان‌دهنده یک بازنگری استراتژیک است که به نظر می‌رسد کمتر از برنامه‌ریزی بلندمدت، بیشتر از یک واکنش بداهه به ایران، بی‌ثباتی در دریای سرخ و فشار سیاسی داخلی برای «انجام کاری» بدون تعهد به یک درگیری تمام‌عیار ناشی می‌شود.

درحالی‌که این تحرکات عمدتاً از توجهات عمومی را جلب نکرده‌‌اند، اما نشان‌دهنده افزایش قابل‌توجه در وضعیت نیروهای منطقه‌ای ایالات متحده هستند. از جمله مشهودترین تحولات، اعزام سه ناوگروه تهاجمی هواپیمابر به آب‌های نزدیک یمن بوده است: ناو هواپیمابر یو‌اس‌اس دوایت دی. آیزنهاور، ناو هواپیمابر یواس‌اس کارل وینسون و ناو هواپیمابر یواس‌اس هری اس. ترومن، به عنوان بخشی از عملیات «نگهبان رفاه»، یک نیروی ویژه چندملیتی که در پاسخ به حملات حوثی‌ها به خطوط کشتیرانی دریای سرخ راه‌اندازی شد، به منطقه اعزام شده‌اند.

این ناوها پوشش هوایی لازم برای تشدید حملات به اهداف و زیرساخت‌های حوثی‌ها را پس از حملات این گروه به خطوط کشتیرانی دریای سرخ در تلافی جنگ اسرائیل در غزه فراهم کرده‌اند. هر ناوگروه تهاجمی هواپیمابر همچنین اسکورتی از رزم‌ناوها و ناوشکن‌های مجهز به موشک‌های هدایت‌شونده و مجهز به سامانه‌های دفاع موشکی ایجیس را به همراه دارد. نکته قابل توجه این است که ناو هواپیمابر یواس‌اس کارل وینسون با خود 90 هواپیما و 6 هزار خدمه به همراه دارد که قابلیت‌های عملیاتی نیروی دریایی ایالات متحده را در منطقه افزایش می‌دهد.

همزمان، شش بمب‌افکن رادارگریز B-2 - که تقریباً 30 درصد از ناوگان بمب‌افکن‌های رادارگریز نیروی هوایی ایالات متحده را تشکیل می‌دهند - در جزیره دیگو گارسیا، یک پایگاه دورافتاده اما استراتژیک در اقیانوس هند، مستقر شده‌اند که سکوی پرتابی برای مأموریت‌های دوربرد با هدف بازدارندگی در مقابل ایران و اعمال قدرت در تنگه هرمز ارائه می‌دهد. این یکی از بزرگترین استقرارهای این‌چنینی در این پایگاه از زمان شروع ساخت آن توسط ایالات متحده در سال 1971 است. همچنین استقرارهای نظامی گسترده‌تری در اردن و قبرس وجود دارد که از طریق توافق‌نامه‌های جدید رسمیت یافته‌اند، و همچنین واحدهای چرخشی تفنگداران دریایی و ارتش در کویت و عربستان سعودی تقویت شده‌اند.

تقریباً 13 هزار و 500 نیروی آمریکایی در کویت، عمدتاً در کمپ عریفجان و پایگاه هوایی علی‌السالم، مستقر هستند که اهمیت استراتژیک این تأسیسات را برجسته می‌کند. پایگاه هوایی العدید در قطر و پایگاه هوایی موفق‌السلطی در اردن به عنوان نقاط کلیدی برای عملیات اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی (ISR) و همچنین پروازهای F-15/F-16 عمل کرده‌اند. تشدید عملیات ISR نشان‌دهنده تغییر به سمت نظارت مداوم به عنوان نوعی بازدارندگی است که با استفاده از سامانه‌های هواپیماهای بدون سرنشین و سکوهای اطلاعاتی سیگنالی که در سراسر خلیج فارس و شامات فعالیت می‌کنند.

در ماه مارس سال 2025، پنتاگون عملیات راف رایدر را آغاز کرد، که گسترش قابل توجهی از مبارزات خود علیه سرزمین‌های تحت کنترل حوثی‌ها در یمن بود و از بهانه مبارزه با دزدی دریایی و امنیت دریایی برای توجیه حملات هوایی با تلفات بالا به اهداف نظامی و لجستیکی استفاده کرد. گزارش شده است که ده‌ها نفر در حمله 18 آوریل به بندر سوخت راس عیسی کشته شدند و این امر محکومیت گروه‌های بشردوستانه و اتهامات مربوط به زیاده‌روی استراتژیک را به دنبال داشت.

پس از 7 اکتبر سال 2023، دولت بایدن استقرارهای نظامی خود در خاورمیانه را واکنشی و دفاعی با هدف محافظت از پرسنل آمریکایی و جلوگیری از نیروهای نیابتی ایران عنوان کرد. اما الگوی حرکت نیروها داستان پیچیده‌تری را روایت می‌کند که در آن بازدارندگی به طور فزاینده‌ای به دکترین سکون تبدیل شده است.

این افزایش نیرو به جای کاهش خطر، آمادگی مداوم برای تشدید اوضاع بدون یک استراتژی یا پایان بازی مشخص را نشان می‌دهد. واشنگتن منابع نظامی سطح بالا را برای رهگیری موشک‌های کم‌هزینه حوثی‌ها به کار می‌گیرد. هر پهپاد حوثی ممکن است تنها 2 هزار دلار قیمت داشته باشد، در حالی که یک موشک رهگیر آمریکایی - مانند SM-6 یا پاتریوت - می‌تواند بیش از ۴ میلیون دلار هزینه داشته باشد.

نتیجه یک حلقه تاکتیکی است: حوثی‌ها ذخایر ایالات متحده را بدون تغییر تعادل استراتژیک به باد می‌دهند. از این نظر، جدیدترین افزایش قدرت ایالات متحده، الگوی «استقرار به عنوان سیاست» پس از ۱۱ سپتامبر را به یاد می‌آورد، جایی که ردپای نظامی جایگزین استراتژی سیاسی می‌شود. نگرانی‌ها با افزایش استقلال عملیاتی سنتکام تشدید می‌شود، زیرا فرماندهان میدانی اغلب جلوتر یا خارج از جدول زمانی دیپلماتیک غیرنظامی عمل می‌کنند و این امر داینامیکی را برجسته می‌کند که در آن وضعیت نظامی به طور فزاینده‌ای سیاست خارجی را هدایت می‌کند، نه برعکس.

دولت ترامپ ممکن است معتقد باشد که این افزایش نیروها، اهرم فشاری در مذاکرات آینده با ایران ایجاد می‌کند یا متحدان منطقه‌ای را از انتقام ایران محافظت می‌کند. اما خطر اشتباه محاسباتی رو به افزایش است. با تمرکز بیشتر دارایی‌های نظامی در مناطق حساس، خطرات تشدید تصادفی تنش‌ها، به‌ویژه با توجه به گسترش حملات پهپادی، حوادث دریایی و عملیات سایبری، افزایش می‌یابد.

نمونه‌هایی از نقاط حساس احتمالی عبارتند از حمله موشکی حوثی‌ها در ژانویه ۲۰۲۴ به ناو هواپیمابر یو اس اس لابون و هجوم پهپادها به نزدیکی پایگاه‌های ایالات متحده در بحرین. آنچه کمتر مشخص است این است که این وضعیت تا چه مدت می‌تواند حفظ شود: هزینه مالی، بار لجستیکی و ابهام استراتژیک، سوالاتی را در مورد پایداری، هم در واشنگتن و هم در میان متحدان، مطرح می‌کند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار