نظم جدید منطقهای و آسیبشناسی راهبرد ایران
خاورمیانه ۲۰۲۵ بالاخص خاورمیانه دولتهای عربی، به شکل سابق منطقهای استعماری و تحت قیمومیت دولتمردان غربی نیست و خود نسبتاً نقشآفرینان منطقهای و بینالمللی هستند.

خاورمیانه 2025 بالاخص خاورمیانه دولتهای عربی، به شکل سابق منطقهای استعماری و تحت قیمومیت دولتمردان غربی نیست و خود نسبتاً نقشآفرینان منطقهای و بینالمللی هستند. بلاشک تعداد قدرتهای متوسط خاورمیانهای که در منطقه خود اقدامات موثر انجام داده و در جریانات بینالمللی کنشگری میکنند، از سایر مناطق بیشتر است.
این مهم از این رو میباشد که: الف. در سایر مناطق نظم حاکم عمدتاً تکبعدی بوده و از منطق همکاری اقتصادی یا تنش بینمرزی و حتی درگیریهای امنیتی مثل درگیری با کارتلهای مواد مخدر پیروی میکند. ب. خاورمیانه بهدلیل استراتژیک بودنش اکثر منطقهای رفتاری مناطق را در خود جای داده است.
شاید در هیچ منطقهای به اندازه خاورمیانه مسائل هویتی، ژئوپلیتیکی و حتی محیط زیستی مورد توجه و درهمتنیده نباشند؛ که در نتیجه امروزه منطق همکاریهای اقتصادی و حضور در زنجیرههای ارزش جهانی و کریدورهای تجاری اولویت اول، در کنار تمامی این موارد تنشزا قرار گرفته است.
حضور بازیگران بینالمللی مختلف برای انتفاع از فرصتها، منابع و انباشت سرمایهای که برخی دولتها از فروش نفت بهدستآوردهاند، منطق جدیدی را در خاورمیانه پایهریزی کرده است. نظم پیشینی را اگر مبتنی بر ایدههای امنیتی و ژئوپلیتیک در نظر بگیریم، امروزه منطق ژئواکونومیک را در سیاستگذاریها بهعنوان پارامتر اصلی معادلات شاهد هستیم.
منطق ژئواکونومی یا منطق جنگ در محیط اقتصادی بالاخص با جنگ اقتصادی چین و آمریکا بهصورت چشمگیری حاکم بر نظام بینالملل شده است. با سرعت بالای جهانی شدن، این پارادایم بر خاورمیانه نیز تسری پیدا کرده است و برخلاف قرون قبلی که ایدهها سالها طول میکشید در جهان گسترده شوند، خاورمیانه امروز مقیاس کوچکتر نظام بینالملل مبتنی بر نظم ژئواکونومیک است.
مهمترین شواهد این ادعا اسناد راهبردی دولتهای خاورمیانهای برای حضور پررنگ در زنجیرههای ارزش جهانی و کریدورهای تجاری میباشد. اینکه دولت کوچکی مثل اردن در حوزه کودهای شیمیایی و داروهای عمومی از حلقههای اصلی زنجیره ارزش دارو میباشد؛ و همچنین حضور عراق در کریدور راه توسعه که بندر فاو را به خط آهن جنوبی ترکیه متصل میکند، اهمیت منطق جدید را به خوبی نشان میدهد.
از طرفی تلاش دولتهای عربی مثل عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای حضور در کریدور اقتصادی هند_خاورمیانه(IMEC)، و شروع مگاپروژههایی در بستر هوش مصنوعی که با وجود درصد بالای احتمال شکست اما کلید خوردهاند، شواهدی برای تلاش این دولتها جهت بازتعریف خود در نظم ژئواکونومیک است.
اما پرسش اصلی این است که دلیل تلاش این دولتها برای بازتعریف و حضور پررنگ در مناسبات و روند جدید چیست؟ برای پاسخ، فرضیهای که دولتها در ذهن خود کامل پروراندهاند: تنش و جنگ در نظام بینالملل دیگر صرفاً تسلیحاتی نیست و سلاح امروز ارزش افزودهای است که سایرین را به ما وابسته میکند.
بهصورت تقریبی در سال 2023 مقصد 65 درصد تسلیحات نظامی فروختهشده در جهان، دولتهای خاورمیانهای بوده است و از این حجم فروش، بالای 50 درصد خرید متعلق به عربستان میباشد. پس با این فرض دیگر عربستان مشکل امنیتی نخواهد داشت.
ولی آیا تمامی چالشهای امنیتی عربستان در امنیت هستیشناسی آن خلاصه میشود؟ به وضوح خیر. ثروتی که عربستان از طریق فروش نفت بهدست آورده است، در عین حفظ امنیت نیازمند انباشت بیشتر است. تا اواسط قرن 20 که مستشاران آمریکایی و غربی امورات اقتصادی عربستان و سایر دولتها عربی را در دست داشتند، این ثروت را بهصورت استعماری به سمت غرب هدایت میکردند، اما امروزه این رویه به ثروتافزایی و بیشتر شدن حجم انباشت و سرمایهگذاری مجدد مازاد مصرف تغییر رویه داده است.
عربستان و سایر دولتهای عربی که به نوعی تحت استعمار بودند، امروزه تبدیل به متحدینی ذینفع و بانفوذ همان استعمارگران شدهاند.
پس تصویر جدید از خاورمیانه، تصویری اقتصادی است که بهدلیل ریشهدار بودن تنش در خاورمیانه، آمیخته با مسائل امنیتی و سیاسی شده است. مسائل تکنولوژیک و کریدوری حاشیه خلیجفارس را نمیتوان با منطق صرفاً اقتصادی پیشبرد و مسائل سیاسی و منطقهای را مدنظر قرار نداد و بالعکس.
برای مثال امروزه که بابالمندب بهعنوان گلوگاه دریای سرخ در دستان حوثیهای یمنی است، دسترسی آبی اکثر دولتها به سرزمینهای اشغالی از طریق کانال سوئز و دریای مدیترانه را منتفی کرده است که امکان ترانزیت حجم بسیار بالایی از محصولات را غیرممکن کرده است.