جبهه ملی باید استقلال بیشتری نشان میداد
جبهه ملی نهضتی غیرایدئولوژیک یا درواقع دارای ایدئولوژی متکثر بود که پیرامون یک هدف مشترک عدالتخواهانه یعنی ملی کردن صنعت نفت ایران گرد آمدند و خواهان تقسیم منصفانه ۵۰-۵۰ طبق شیوه جدید بینالمللی شدند.

ضیاء مصباح، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران در گفتوگو با هممیهن درباره سالهای فعالیت محمد مصدق بهعنوان نخستوزیر و فعالیت جبهه ملی گفت:«جبهه ملی نهضتی غیرایدئولوژیک یا درواقع دارای ایدئولوژی متکثر بود که پیرامون یک هدف مشترک عدالتخواهانه یعنی ملی کردن صنعت نفت ایران گرد آمدند و خواهان تقسیم منصفانه ۵۰-۵۰ طبق شیوه جدید بینالمللی شدند.
اولاً این خواسته مورد حمایت عامه مردم ایران بود. ثانیاً مصدق به دلیل ضدیت دیرین با انگلیس که مورد خشم ملت بود، و نیز خصومت دیرین با رضا شاه که در آن زمان به دلایلی بسیار نزد مردم موجه بود، و به دلیل نوعی کاریزما و جذابیت ملی با محبوبیتی فوقالعاده رهبر این نهضت شد و قانون ملی شدن صنعت نفت را در میان شور و هیجان ملی به تصویب رساند و خودش به عنوان نخستوزیر مجری آن قانون «در راه سعادت ملت ایران» شد.» وی در ادامه درباره رابطه «حکومت پهلوی و جبهه ملی» تصریح کرد:«دولت پهلوی به دلیل رنجیدگی شخصی شاه از فاطمی و مصدق از آنان و طرفدارانشان بیزار بود اما «به شدت» نگران آن نبود. جبهه ملی هم فعالیت مستمر و تشکیلات منسجم نداشت. دولت پهلوی نگران حزب توده و تشکیلات زیرزمینی آن بود که از حمایت مالی و سیاسی و تشکیلاتی شوروی برخوردار بود و سپس نگران گروههای چریکی و درگیر سرکوب آنان بود.»
مصباح در ادامه درباره اختلافات مصدق با جبهه ملی افزود:«با ناامیدی و توقف جبهه ملی دوم، در خارج از کشور هم رهبری فدراسیونهای دانشجویی در کنفدراسیون در اختیار کمونیستها قرار گرفت و عملاً آن اعتبار تاریخی تجدید نشد. جبهه ملی سوم در واقع تلاش نومیدانه و وطنپرستانهای بود از سوی وابستگان جبهه ملی در مقابل خطر دو موج عظیم یعنی موج مذهبگرایان و روستاییان شهری و سنتی و تجدید حیات جهانی چپگرایی و کمونیسم. به همین دلیل شاه به پیرمردان جبهه ملی روی آورد که در میان خود متشتت بودند.»
وی درباره «خلأ وجود دکتر مصدق به عنوان رهبر جبهه ملی» تصریح کرد:«وجود مصدق پیر که نمیتوانست ابدی باشد. خود او هم جز وطنپرستی و آرمانخواهی ملی ایدئولوژی نداشت و جبهه ملی به محوریت نفت هم متشکل از احزاب و ایدئولوژیهای متفاوت بود. یک حزب نبود. لذا به ملی شدن نفت و سپس روشن شدن نحوه بهرهمندی در قالب کنسرسیوم، به مخالفت با شاه جنبهای نوستالژیک و کاهنده داد. با این حال جبهه ملی و خوشنامی کادرهای آن چنان بود که اگر مذاکره و مجادله با رژیم را خصوصاً در دوره امینی میپذیرفت و تبدیل به یک حزب ناسیونالیست دموکرات میشد میتوانست مشارکتی بازدارنده از دیکتاتوری داشته باشد. اتفاقاً پس از درگذشت مصدق اگر رهبران جبهه ملی استقلال بیشتری نشان میدادند و وارد گفتمان سیاسی میشدند فرصت مناسبتری داشتند که در زمان زندگی مصدق امکان نداشت!»
مصباح درباره فعالیت جبهه ملی در ابتدای انقلاب گفت:«بلاتکلیفی و بیتصمیمی چند ماه آخر حکومت شاه ناامیدکننده بود. ریزش افراد سطوح پایین و بدنه ارتش که نسبت به انقلاب نظر مساعدتری داشتند عملاً ارتش را هم از امکان اقدام موثر باز داشته بود. تقریباً عموممردم امید بسته بودند که شاید با انقلاب امیدی پدید آید. در مورد نقش جبهه ملی آخرین میتینگ در اوائل اسفند ۱۳۵۷ در ضلع شمال غربی میدان آزادی که مانند بیابان بود برگزار شد. با یکی دو نفر از همکاران جوان رفتیم. دکتر امیرعلایی سخنرانی ضعیف و کودکانهای کرد که بیشتر ناامیدکننده بود.
سیصد نفر هم نیامده بودند. پزشکزاد با همان طنز همیشگی گفت، آقا اینکه مجلس ختم جبهه ملی بود! و چنین بود.» این عضو جبهه ملی درباره «جایگاه تفکر مصدق در جبهه ملی و انشعابات مختلفش پس از انقلاب» گفت:«تفکر مصدق چیست؟ درستکاری و وطندوستی بینظیر. کارنامه: ملی کردن صنعت نفت؛ که انجام شد! بقیهاش تاریخ است و حرمتی که میماند. گذشته و گذشتگان نمیتوانند اکنون و با این کمیت و کیفیت درون تشکیلات متعدد و... حتی آینده حکومت کنند و برای نسلهای آگاهتر از خودشان الگو باشند. باید احترام تاریخ را حفظ کرد.»