استثناگرایی آمریکایی
ترامپ در سخنرانی افتتاحیه خود و در روزهای ابتدایی ریاستجمهوریاش، عزم خود را برای بازپسگیری حاکمیت ایالات متحده و کنار گذاشتن توافقهایی که آنها را تهدیدی برای این حاکمیت میداند، اعلام کرد.
ترامپ در سخنرانی افتتاحیه خود و در روزهای ابتدایی ریاستجمهوریاش، عزم خود را برای بازپسگیری حاکمیت ایالات متحده و کنار گذاشتن توافقهایی که آنها را تهدیدی برای این حاکمیت میداند، اعلام کرد. اما رویکرد او و دستورات اجراییاش، نشاندهنده درک نادرستی از مفهوم حاکمیت و دیدگاهی محدود نسبت به چگونگی پیشبرد منافع ایالات متحده در دوران وابستگی جهانی است.
ترامپ ممکن است رد سازمانها و توافقات بینالمللی را با زبان استثنائیت آمریکایی بیان کند، اما سیاستهایی بر پایه «استثناگرایی آمریکایی» که او دنبال میکند، ایالات متحده را در برابر مشکلاتی که مرز ندارند بیدفاع خواهد گذاشت و میدان دیپلماسی را به کشورهایی واگذار خواهد کرد که اولویتهایشان ممکن است با منافع و ارزشهای ایالات متحده مغایرت داشته باشد.
در سخنرانی ۲۰ ژانویه خود، ترامپ وعده دوران جدیدی از بازگشت شکوه ملی را وعده داد که بر اساس هویت متمایز آمریکا استوار است. ترامپ همچنین تأکید کرد که ایالات متحده یک قدرت عادی نیست و برای حفظ موقعیت خود در جهان نیاز به رویکردی خاص دارد.
رئیسجمهور و جنبشMAGA یک تفسیر گمراهکننده از حاکمیت ارائه میدهند که هر گونه مشارکت در سازمانهای بینالمللی، معاهدات و توافقات را بهعنوان نقض استقلال کشور میدانند. اما طبق قانون اساسی ایالات متحده، این تعهدات بهطور داوطلبانه توسط مقامات منتخب کشور پذیرفته میشوند و هرچند که بهطور نسبی آزادی عمل را محدود میکنند، اما به پیشبرد اهدافی کمک میکنند که در غیر این صورت دستیابی به آنها سخت یا حتی غیرممکن خواهد بود، مگر از طریق اقدام جمعی.
بنابراین، مشارکت ایالات متحده در توافقات و نهادهای بینالمللی، بهویژه در عصر جهانیشدن، نشانهای از اعمال حاکمیت است. در دنیای امروز، ایالات متحده نیاز دارد که در بسیاری از مسائل با دیگر کشورها همکاری کند تا سرنوشت خود را شکل دهد و تلاش برای حل مشکلات جهانی بهتنهایی، هزینهبر و بیثمر خواهد بود. ترامپ در راستای «استثناگرایی» آمریکایی قرار دارد و همچنان به ایدهای که ایالات متحده یک قدرت منحصر به فرد است و مأموریتی ویژه در دنیا دارد، پایبند است. این دیدگاه تاریخی که از زمان استقلال ایالات متحده مطرح شده، توسط بیشتر رؤسایجمهور و احزاب سیاسی آمریکا مورد پذیرش قرار گرفته است.
برخی از رؤسایجمهور مانند وودرو ویلسون ایالاتمتحده را بهعنوان کشوری با مأموریت گسترش دموکراسی و تغییر جهان بهطور مشابه با مدل خود میدیدند، درحالیکه دیگران به سیاستهای ایزولهگرایانه و حفاظت از آزادیهای داخلی آمریکا و تبدیل آن به الگویی برای دیگران تأکید داشتهاند. این دو گرایش معمولاً به «استثناگرایی» تبدیل میشود؛ سیاستهایی که ایالات متحده را از معاهدات و توافقات بینالمللی کنار میکشند، حتی اگر این توافقات به دقت توسط دیپلماتها طراحی شده و متناسب با اولویتهای آمریکاست.
ترامپ به نوعی از دیدگاه «سرزمین موعود» دفاع میکند و بر کاهش درگیریهای خارجی، مرزهای امن و تمرکز بیشتر بر مسائل نیمکره غربی تأکید دارد. او میخواهد ایالات متحده از جنگهای بیپایان خارجی و سیاستهای پیچیده جهانی فاصله بگیرد. در این راستا، ترامپ مشابه اندرو جکسون، رئیسجمهور قبلی و پشتیبان حاکمیت ملی، به سیاستهایی تکیه دارد که هدف آن محافظت از استقلال کشور است. او بر حفظ حاکمیت و استفاده از زور برای محافظت از آن تأکید میکند و در مواجهه با تهدیدات، سیاستهای مقابلهجویانه دارد.
اما این دیدگاه باعث ایجاد سردرگمی جهانی شده است. در طول دهه گذشته، ایالات متحده تغییرات زیادی در رویکرد خود به چندجانبهگرایی داشته است. این نوسانات به کشورهای دیگر این احساس را منتقل میکند که ایالات متحده در سیاستهای خود ثبات ندارد و برای همکاری در مسائل جهانی متعهد نیست. ترامپ با رویکرد «استثناگرایانه» خود هزینههای سنگینی را بر ایالات متحده تحمیل خواهد کرد. خروج از توافق پاریس، مثلاً، مانع پیشرفت جهانی در مقابله با تغییرات اقلیمی خواهد شد و هزینهها را برای شهروندان آمریکایی افزایش میدهد.
همچنین، خروج از سازمان بهداشت جهانی ممکن است خطرات بهداشتی بیشتری برای آمریکاییها بهوجود آورد. با وجود اینکه ترامپ اهداف قابلتحسینی از جمله ایجاد وحدت جهانی را مطرح کرده است، این اهداف نمیتوانند تنها با رویکرد خودمحور و معاملهمحور در عرصه جهانی محقق شوند. برای تحقق چنین اهدافی، نیاز به رهبری مؤثر در ایجاد همکاریهای جمعی و پذیرش مسئولیتهای بزرگتر برای حفظ نظم بینالمللی است. اما در عمل، این رهبری از جانب ترامپ مشاهده نمیشود.