| کد مطلب: ۲۰۴۳۲

گفت‏‌وگو با حمیدرضا مدقق درباره تولیدات کمدی این روزها که از طنز فاصله گرفته و به لودگی نزدیک شده است

کیفیت فدای بازار و شهرت می‌‏شود

«کمدی» همیشه ژانری پرمخاطب و البته پرمناقشه در سینمای ما بوده است. هم بسیاری از فیلم‌های پرفروش در سینمای ایران به‌نام فیلمی کمدی گره خورده و هم بحث بر سر فاخر و نازل بودن‌شان، مناقشه بر سر کیفیت و ماهیت این ژانر را برانگیخته. در این میان شاهد تولید انواع برنامه‌های غیرنمایشی و سرگرمی‌سازی در شبکه نمایش خانگی هستیم که هم به این مناقشات دامن زده و هم مسائل تازه‌ای را برای تحلیل به پیش کشیده است.

کیفیت فدای بازار و شهرت می‌‏شود

 برنامه‌هایی از جنس «جوکر» و «گل یا پوچ» و نمونه‌هایی از این دست. به همین بهانه با حمیدرضا مدقق، روزنامه‌نگار، مجری، منتقد سینما و مدرس علوم ارتباطات در این باره به گفت‌وگو نشستیم تا ابعاد متنوع این مقوله را مورد بحث قرار دهیم. مدقق کتابی هم با عنوان «تحلیل ژانر سینمایی کمدی رمانتیک ایران» دارد که خواندن آن را به علاقه‌مندان سینمای ایران توصیه می‌کنیم.

 

مدقق

‌شما کتابی درباره ژانر کمدی رمانتیک در سینمای ایران نوشتید که گرچه یک گونه از کمدی را بررسی می‌کند اما همین نشان می‌دهد که احتمالاً بین این ساب ژانر و جامعه و فرهنگ ایرانی یک نسبتی دیدید. آیا می‌توان گفت ژانر یک فرم صرف زیبایی‌شناختی نیست که همه‌جا از یک نوع تاثیرگذاری برخوردار باشد، بلکه متاثر از فرهنگ آن جامعه مصرف می‌شود؟

اتفاقاً این موضوع در مبانی نظری همین کتاب هم مطرح شده است. من می‌خواهم ارجاع دهم به کتاب معروف «ششلول‌بندها و جامعه» که اولین کتاب شناخته‌شده در آمریکا با موضوع ژانر و رویکرد جامعه‌شناختی است. این کتاب ژانر وسترن یا همان ششلول‌بندها را با تغییرات اجتماعی و سیاسی در جامعه آمریکا تطبیق می‌دهد و بررسی می‌کند که چطور ژانر وسترن به موازات تحولات اجتماعی و سیاسی، دستخوش تغییر می‌شود. چون موضوع بحث ما درباره کمدی است به این اشاره کنم که یکی از بحث‌هایی که درباره سینمای کمدی ایران گفته می‌شود این است که مثلاً مردم ایران چون تحت‌تاثیر مشکلات اقتصادی و فشار معیشتی قرار دارند، گرایش آنها به تماشای ژانر کمدی بیشتر است. درواقع نه‌فقط خود این ژانر، فرم و محتوایش که گرایش و میل به آن هم تحت‌تاثیر عوامل و مؤلفه‌های اجتماعی قرار دارد.

‌درواقع در اینجا ژانر کمدی، واجد کارکردهای اجتماعی است یا حتی می‌توان گفت کارکرد درمانی پیدا می‌کند؟

همینطور است. درواقع ژانرها را نمی‌توانیم منفک از جامعه و فرهنگ کنیم و صرفاً ذیل یک فرم زیبایی‌شناختی قرار دهیم. ژانر به‌مثابه یک کالای فرهنگی متناسب با ویژگی‌ها و ذائقه‌های فرهنگی هر جامعه‌ای مصرف می‌شود.

این درباره ژانرهای غیرکمدی هم صدق می‌کند. مثلاً در جامعه‌ای مثل ما جنگ اتفاق می‌افتد و همین موجب شکل‌گیری و رشد ژانر جنگی می‌شود و مخاطب هم به‌واسطه تجربه این پدیده در زندگی روزمره‌اش به تماشای فیلمی در این ژانر علاقه‌مند می‌شود. یا اساساً این ژانر مورد توجه و حمایت قرار می‌گیرد. به همین دلیل در دهه ۶۰ فیلم «عقاب‌ها» با آن استقبال کم‌نظیر مورد توجه مخاطب قرار می‌گیرد که هنوز هم جزو پرمخاطب‌ترین فیلم‌های ایرانی محسوب می‌شود.

‌شاید در فهم جامعه‌شناختی گرایش به کمدی یا فروش بالای فیلم‌های کمدی باید از نوعی واکنش معکوس حرف بزنیم. به این معنا که به‌دلیل تراژدی موجود در زیست ایرانی، گرایش به کمدی افزایش یافته است. این یک نوع واکنش به وضعیت موجود است که از دل تراژدی به کمدی پناه می‌برد. از طرف دیگر فیلم‌های تراژیک هم مورد اقبال قرار می‌گیرند چنان‌که در یک دهه اخیر شاهد فروش خوب فیلم‌های اجتماعی بودیم که سویه‌های تراژیک پررنگی دارند و شاید همین تضادها، رفتارشناسی مخاطب ایرانی را نسبت به ژانر پیچیده می‌کند. شاید برای همین است که هنوز ملودرام‌ها در ایران پرطرفدار است.

ببینید باید دو مقوله را از هم جدا کرد. اینکه ژانرها چطور نسبت به رخدادها و تحولات جامعه شکل می‌گیرند و تغییر می‌کنند یک بحث است و اینکه ژانرها چطور مصرف می‌شوند، مقوله‌ای دیگر. از این حیث باید گفت مخاطب ایرانی یک ژانر مصرفی نیست که فقط کمدی را بپسندد و تماشا کند. ژانرهای دیگر هم در سبد مصرف سینمایی مردم قرار دارد. یکی از دلایل اینکه مصرف ژانر کمدی در ایران بیشتر است، برای این است که ژانرهای دیگر غنای تولیدی چندانی ندارند، مثلاً در ژانر وحشت یا فیلمی تولید نمی‌شود یا فیلم ارزشمندی تولید نمی‌شود.

همچنان که ژانر پلیسی و جنایی یا ژانر علمی و تخیلی یا نداریم، یا آثار ضعیفی در این ژانرها تولید می‌شوند. اگر تولید شوند، ژانرهای دیگر هم با گیشه پررونق مواجه می‌شوند. شاید کسی انتظار نداشت که مثلاً فیلم «مست عشق» که کمدی هم نیست، با اقبال مخاطب همراه شود اما الان جزو سومین یا چهارمین فیلم پرفروش امسال است. با شما موافقم که مردم ما به ملودرام‌های خانوادگی علاقه دارند و کمدی-رومانتیک در میان ساب ژانرهای این‌گونه به همین دلیل در کشور ما با استقبال مواجه می‌شود.

حتی کسی فکر نمی‌کرد فیلمی روشنفکری مثل «هامون» در سال ۶۸ یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های آن سال شود. درام‌های اجتماعی در یک‌دهه اخیر هم همینطور. شاید فراتر از ژانر باید از فیلم خوب به‌مثابه معیار فروش حرف بزنیم. هر فیلم خوش‌ساختی فارغ از ژانرش، قابلیت فروش و استقبال دارد. اما میانگین این فیلم‌های پرفروش را که لحاظ کنیم، ژانر کمدی در صدر قرار می‌گیرد و همین موجب می‌شود که درباره آن بیاندیشیم و دلایل اجتماعی و فرهنگی آن را تحلیل کنیم. البته باید به چرخه تولید هم توجه کرد. سهم تولید فیلم‌های کمدی هم بیشتر بوده است و بالطبع با فروش بیشتری هم مواجه می‌شود.

‌این گرایش موازی به ژانر کمدی و درام‌های اجتماعی، واجد سطحی دیگر از یک پارادوکس هم است. به این معنا که درام‌های اجتماعی اغلب رویکردی رئالیستی و واقع‌گرا دارند و کمدی‌ها، اغلب رویکردی فانتزی. این همگرایی به رئالیسم و فانتزی هم یکی از مؤلفه‌های مخاطب‌شناسی ژانری در ایران است.

یک نظریه‌ای در حوزه فرهنگ و هنر وجود دارد که می‌گوید ما زمانی در این ساحت شاهد رونق و شکوفایی هستیم که مردم خیال‌شان از مسائل اقتصادی و معیشتی راحت باشد. کمترینش این است که خرید بلیت سینما و سینما رفتن، به یک هزینه گزاف یا اضافه تبدیل نشود. اما این لزوماً به این معنا نیست که مصرف کمدی صرفاً محصول تراژدی زیستن یا مصائب اجتماعی است. کمدی گرچه شوخی می‌کند اما یکی از جدی‌ترین و مهمترین ژانرهای سینمایی است که هم با سرگرمی، هم با آگاهی گره می‌خورد. ما لزوماً نباید در برابر کمدی گارد بگیریم و به‌صرف کمدی‌بودن گمان کنیم اثر بد یا نازلی است. اساساً ژانر به‌خودی‌خود معیار ضعف و قوت فیلم نیست، بلکه این نوع پردازش ژانر است که آن را ارزشمند یا بی‌ارزش می‌کند.

‌حالا در ارتباط با مواجهه با کمدی با ارجاع به خصلت‌های فرهنگی و اجتماعی دو نوع نگرش و تحلیل وجود دارد. برخی می‌گویند که آستانه خنده ایرانی‌ها به‌واسطه تجربه تاریخی تراژیکی که داشتند بالاست و به‌راحتی نمی‌خندند. از طرف دیگر اغلب ایرانیان روحیه شوخ‌طبع هم دارند و به نظرم استعداد عجیبی در تولید جوک و لطیفه که امروز رد آن را می‌توان در انبوهی از جوک‌هایی که پیرامون یک اتفاق حتی اتفاق تلخ در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی ساخته می‌شود شاهد بود. این دوگانه هم یکی دیگر از مؤلفه‌هایی است که مخاطب‌شناسی کمدی در ایران را پیچیده می‌کند.

راستش من تاکنون پژوهشی علمی در این باره که آستانه خنده ایرانی‌ها چقدر است و به چه میزان دوز کمدی برای خندیدن لازم دارند، ندیدم که بتوان به آن ارجاع داد و به تحلیلی دقیق دست زد. اما در چند تجربه‌ای که از حضور در جشنواره‌های خارجی داشتم، دیدم که تماشاگران خارجی به همان صحنه‌ها و لحظه‌هایی می‌خندیدند که مای مخاطب ایرانی می‌خندیدیم. اما این حرف درست است که ما انواع کمدی به آن شکلی که سینمای جهان وجود داشته در سینمای ما نبوده است. کمدی‌های ما بیشتر مبتنی بوده بر کلام. یعنی بیشتر کمدی یا شوخی‌های کلامی داشتیم. نوع معروف نمایش‌های کمدی ما که روحوضی معروف است، بیشتر مبتنی بر شوخی‌های کلامی است. نمایش کمدی عبدلی و آمیرزا که شمایلی از کمدی روحوضی است، بیشتر متکی بر شوخی‌های کلامی است. یا برگردیم به مرحوم سعدی افشار که نقش سیاه را بازی می‌کرد. اغلب شوخی‌ها، کلامی‌اند. اما مثلاً وقتی کمدی‌های شکسپیر را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم همه کمدی کلامی نیست، بلکه کمدی موقعیت و نمایشی هم در آن وجود دارد یا در سینمای کمدی به‌ویژه در دوران سینمای صامت، شاهد کمدی‌های بصری و موقعیت هستیم که به‌ویژه در آثار چارلی چاپلین شاهدیم. ما شناخته‌‌شده‌ترین طنزنویس‌مان، عبید زاکانی است که اثرش طنز و لطیفه‌های کلامی است.

‌البته یک تمایز اینجا وجود دارد که طنز مربوط به حوزه ادبیات است و ژانر کمدی به حوزه نمایش تعلق دارد.

بله. همینطور است. اینکه گفتید هر اتفاقی رخ می‌دهد کلی جوک ساخته می‌شود، اغلب آنها حتی اگر تصویری و ویدئویی باشند، بازهم ریشه کلامی دارند. سینمای کمدی ما هم مبتنی بر شوخی‌های کلامی و زبانی است. به همین دلیل اثر ممتاز ما در سینمای کمدی، می‌شود «اجاره‌نشین‌ها» که اتفاقاً کلامی نیست و به همین دلیل هم یگانه و منحصربه‌فرد است. یک کمدی، موقعیت خوبی است که چند پله بالاتر از آثار دیگر در سینمای کمدی ما قرار می‌گیرد. کمترین میزان شوخی کلامی در «اجاره‌نشین‌ها» وجود دارد و بیشتر از همه، با کمدی موقعیت مواجه هستیم که یکی از بی‌نظیر‌ترین آنها همان سکانس خراب‌شدن دیوار، موقع ریش‌زدن اکبر عبدی است یا منفجر شدن او، هنگام تلفن زدن. یک اثر دیگر که به‌نظرم خیلی گمنام باقی مانده، اولین کمدی بعد از انقلاب است به اسم «خانه آقای حقدوست»، به کارگردانی محمود سمیعی که فکر کنم یکی، دو بار از تلویزیون پخش شد و بعد به‌دلیل مسئله حجاب پخش نشد. این فیلم هم مبتنی بر کمدی موقعیت بود و اصلاً کلام نداشت. شخصیتی که خود سمیعی بازی می‌کرد، برگرفته از شخصیت چاپلین بود.

‌کمدی‌های مهم در سینمای ایران مثل «اجاره‌نشین‌ها» صرفاً کارکرد سرگرمی نداشته، بلکه سویه انتقادی و آگاهی‌بخش هم داشته و شاید همین مؤلفه در اثرگذاری و ماندگاری آنها تاثیر گذاشته است. می‌خواهم بگویم یکی از جدی‌ترین ژانرها در حوزه نقد اجتماعی، کمدی‌آی است که کمتر از این ظرفیت در سینمای ما استفاده شده است. شاید معضل مهم کمدی‌های امروزی این است که از رویکرد انتقادی یا تحلیلی، دور و به‌سمت لودگی پیش رفته است.

ما در تقسیم‌بندی ادبی، سه‌گونه طنز، هجو و هزل داریم. در طنز لایه انتقادی وجود دارد و با قصد اصلاح شکل می‌گیرد. هجو می‌خواهد یک شخصیتی را تخریب کند و در هزل حرف رکیک وجود دارد که برخی مواقع با هم ترکیب هم می‌شود. بنابراین در کمدی می‌تواند طنز، هجو و هزل وجود داشته باشد. اگر با این چارچوب جلو برویم باید بگوییم بله کمدی‌هایی داشتیم که طنز بود و مایه‌های انتقادی داشت مثل «اجاره‌نشین‌ها» یا فیلم «همسر» مهدی فخیم‌زاده که در زمان خودش کمدی پیشروی انتقادی در نقد مردسالاری بوده یا کمدی قدرنادیده و ارزشمندی مثل «آپارتمان شماره ۱۳» یدالله صمدی. در آن مقطع کمدی‌های ما فقط برای خنداندن نبود، بلکه به قصد اصلاح یا داوری یا طرح مسائل اجتماعی بود.

هرچه جلوتر آمدیم بنا به دلایلی که فقط به سیاست و اجتماع و مباحثی مثل ممیزی برنمی‌گردد، رغبت و تمایل تهیه‌کنندگان و تولیدکنندگان برای اینکه از ساخت کمدی به سودآوری برسند، به سمت کمدی‌هایی رفتند که هدف‌شان فقط خنداندن و خنده‌گرفتن است و آن مایه‌های انتقادی و اصلاح‌گرانه در آنها نیست یا خیلی کمرنگ شده است. با این حال اینطور هم نیست که همه کمدی‌هایی که در یکی، دو دهه اخیر ساخته شده، یکسر بی‌ارزش و فاقد ارزش‌های هنری و اجتماعی باشد. در برخی از همین آثاری که کم‌مایه به نظر می‌رسند هم لایه‌هایی از نقد اجتماعی و تلنگر وجود دارد؛ حتی در حد یک اشاره. مثلاً در «فسیل»، تا اندازه‌ای نقد به ممیزی را می‌بینیم.

ما پیش از دوره کرونا یک  فروش نسبتاً خوب و گیشه قابل قبولی در سینما داشتیم اما بعد از کرونا و اتفاقات سیاسی و اجتماعی بعدش موجب شد که ما عملاً با یک سینمای تعطیل شده و کساد روبه‌رو شویم. شاید تنها عاملی که موجب شد سینمای ایران دوباره جان بگیرد و مخاطب به سالن سینما برگردد تولید و اکران فیلم‌های کمدی بود که به‌نوعی چرخ‌های زنگ‌زده سینمای ایران را روغن‌کاری کرد. من خیلی معتقد به نگاه مطالعات فرهنگی در سینما هستم. مطالعات فرهنگی هیچ اثری را با چوب مبتذل بودن نمی‌زند بلکه از زوایای مختلف ازجمله مخاطب‌شناسی و جامعه‌شناسی سینما به نقش و تاثیرگذاری فیلم‌ها می‌پردازد و دستاوردهای آن را بررسی می‌کند. از این منظر فیلمفارسی‌ها هم واجد ارزش‌های تحلیلی و فرهنگی هستند.

کمدی‌های سال‌های اخیر از لحاظ زیبایی‌شناسی و ارزش سینمایی نسبت به مثلاً آثار دهه ۶۰ شاید ضعیف‌تر باشند، اما کارکردهای مثبت اجتماعی هم داشتند مثل تحرک بخشیدن به گیشه سینما بعد از کرونا. از منظر مطالعات فرهنگی، این آثار نوعی از چانه‌زنی با هژمونی است. یعنی سینمای کمدی یک نوع واکنش به آن چیزی است که هژمونی تحمیل می‌کند و این هژمونی می‌تواند فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و هر چیزی باشد. از این زاویه استقبال فیلمی مثل «فسیل» ار سوی مخاطب معنادار می‌شود.

به همین دلیل اینکه ما بگوییم این فیلم‌ها از بنیاد مبتذل‌اند و هیچ کارکرد فرهنگی و اجتماعی ندارند، موافق نیستیم به‌نظرم آنها قابل تحلیل هستند تا ما را به شناختی از شرایط جامعه برسانند. یکی از مهمترین پژوهش‌ها و تحلیل‌های مطالعات فرهنگی، کاری است که در غرب درباره مجموعه «دالاس» صورت گرفته است که سریال عامه‌پسند، اما پرمخاطبی بوده است. در این پژوهش دلایل استقبال از این سریال از منظر مطالعات فرهنگی بررسی شد. این رویکرد چیزی را طرد نمی‌کند، بلکه دلایل شکل‌گیری، ظهور و افول یا اقبال و کم‌اقبالی از یک اثر هنری را بررسی می‌کند و به نظرم باید از این منظر به ژانر کمدی و مقوله‌های مرتبط با آن نگاه کنیم، نه صرفاً از منظر زیبایی‌شناسی و نقد سینمایی.

‌از این منظر و مطالعات رسانه‌ای به‌نظرم باید به نقش خود مدیوم‌ها و ظهور رسانه‌های نوین نمایشی هم پرداخت مثلاً در یک دهه اخیر شاهد رشد و تاثیرگذاری شبکه نمایش خانگی  بودیم که آثاری که در آن تولید و پخش می‌شود، از ویژگی‌ها و اثربخشی‌های متفاوتی نسبت به مدیوم‌های سنتی‌تر داشته‌اند. یکی از این تولیدات پرمخاطب، برنامه‌های سرگرمی و مسابقات است مثل «جوکر» یا «گل یا پوچ» و نمونه‌های دیگر. مثلاً درباره «جوکر»، شاهد یک واکنش دوگانه هستیم. برخی با تماشای آن می‌خندند و لذت می‌برند و برخی آن را نه‌تنها خنده‌دار نمی‌بینند که مصداق لودگی و مسخره‌بازی می‌دانند. این نگاه منتقدانه می‌گوید که ما در نمایش خانگی هم شاهد سیر نزولی تولید کمدی بودیم که مثلاً از «قهوه تلخ» به «جوکر» یا «گل یا پوچ» رسیدیم. گویی شاهد نوعی کم‌مایگی یا کم‌بضاعتی در سرگرمی‌سازی شده‌ایم. تحلیل شما از این مقوله چیست؟

طبعاً ذات شبکه خانگی با مکانیسم و سازوکار سینما فرق می‌کند. در این آثار در درجه اول غلبه طنز کلامی را می‌بینیم. باتوجه به فضایی که در اختیار دارند، بهترین شوخی‌ای که می‌توانند خلق کنند شوخی‌های کلامی است و ظرفیت و امکان کمی برای خلق کمدی موقعیت دارند. شوخی‌های کلامی در آثار کمدی یک مقدار شوخی با سیاست است یا شوخی با مذهب و جنسیت است.

ما در ایران شوخی با مذهب و الهیات را که نداریم و شوخی با سیاست هم خیلی فراخ نیست و ظرفیت انتقادپذیری در این مقوله پایین است و حتی شوخی با اصناف و مشاغل هم نمی‌شود داشت و بارها شاهد اعتراضات صنفی در این باره بوده‌ایم. درنتیجه آنچه باقی می‌ماند شوخی با جنسیت است که در این زمینه است و خیلی کم پیش می‌آید به مرز وقاحت برسد. اما در برخی از نمونه‌های شبکه خانگی این مرزها شکسته می‌شود و در دام لودگی می‌افتد. گرچه این دریافت در طیف متنوع مخاطبان متفاوت است و برخی آن را مصداق وقاحت و لودگی نمی‌دانند.

به‌نظرم ما باید دست به خلاقیت‌های نوآورانه در تولید طنز و کمدی بزنیم و فرم‌های تازه‌ای را تجربه یا حتی بسازیم، مثلاً در سینمای کمدی ما فیلمی مثل «لیلی با من است» یک نوآوری در ژانر کمدی بود که به ژانر جنگ پیوند خورده بود و هنوز هم قابلیت خنده دارد. فیلمی که هم طنز کلامی داشت، هم کمدی موقعیت. گاهی اوقات سرعت و شتاب‌زدگی تولید در شبکه نمایش خانگی و التزام به سویه‌های تجاری و سودآوری از سرمایه‌گذاری در این حوزه و عطش به شهرت و موفقیت در این زمینه به کیفیت‌زدایی از این آثار منجر می‌شود، همچنان‌که همین معضل در سینما هم وجود دارد.

‌یک نکته دیگر اینکه، بسیاری از کمدی‌های خوب ما وام‌دار قابلیت‌ها و توانمندی فردی کمدین‌ها و بازیگرانش بوده است. به نظر شما کمدی خوب تا چه اندازه به متن و فیلمنامه وابسته است و چه اندازه به طنازی‌های شخصی و قابلیت‌های بازیگر کمدی؟

به نظر من نه همیشه، اما کمدی‌های موفق کمدی‌های مؤلف بودند. یعنی کمدی‌هایی که نویسنده، کارگردان و حتی بازیگرِ محوری آن، یک نفر بودند مثل مهران مدیری و رضا عطاران. یا جواد عزتی، فیلمی که ساخته به‌نام «تمساح خونی»، از کمدی‌های خوب سال‌های اخیر است.

‌در سینمای جهان هم می‌توان از چارلی چاپلین نام برد که آثاری که خود ساخته و در آن بازی کرده، هنوز جزو بهترین کمدی‌های تاریخ سینماست.

کاملاً موافقم. به غیر از چارلی‌چاپلین، کمدین‌های دیگری هم واجد همین ویژگی بودند به‌ویژه در دوران طلایی سینمای صامت. به نظر من، آمیزه‌ای از فیلمنامه، متن و کمدین به خلق یک کمدی موفق می‌انجامد. به‌نظرم شوخی‌آفرینی خیلی مهم است که حتماً هم نباید کلامی باشد یا اگر هست، نباید به مرز سخافت برسد. مثلاً بازی‌کردن با کلمه سوراخ که بخواهند از آن استفاده کمیک کنند، بیشتر مشمئزکننده است تا اینکه دستمایه طنز و خنده قرار بگیرد. اما شما مثلاً فیلم «عصر جدید» را می‌بینید که بدون اینکه حتی کلام داشته باشد، به میانجی تصویر، کمدی خلق می‌کند که در آن به نقد جامعه و تکنولوژی مدرن هم دست می‌زند که هنوز هم جذاب و قابل ارجاع است و این را نشان می‌دهد که انسان چطور اسیر اختراعات خود می‌شود. شتاب‌زدگی و سرعت در تولید، ممیزها و ملاحظاتی که لحن انتقادی را از کمدی‌ها می‌گیرد، موجب شده که اغلب آثار ما در این زمینه مجبور شوند سراغ شوخی با مقولاتی بروند که ظرفیت فروغلتیدن در لودگی یا شوخی‌های دم‌دستی و پیش‌پا افتاده بروند.

‌تولیداتی مثل «جوکر» را باید در ذیل کدام طبقه‌بندی مفهومی از طنز  قرار داد. آیا برنامه‌ای سرگرمی‌ساز است یا آن را می‌توان به‌مثابه فرمی از کمدی تعریف کرد؟

طبعاً اینها برنامه‌ای هستند که خودشان ژانرشناسی خاصی دارند و نمی‌توان آنها را ذیل ژانر سینمایی قرار داد و چون جدید هستند هنوز ادبیات و فرم استانداردشان هنوز خیلی وارد مطالعات نمایشی و رسانه‌ای نشده است. این‌ها آثاری هستند که سعی می‌کنند لحنی کمیک داشته باشند و سرگرمی را با شوخی گره بزنند. توقع این را نمی‌توانیم داشته باشیم که همه انواع شوخی‌هایی که در سینما اتفاق می‌افتند را تولید کنند. اساساً نوع روایت این برنامه‌ها با فیلم فرق می‌کند و خیلی چیزها در لحظه و به‌شکل بداهه اتفاق می‌افتد...

‌ضمن اینکه باید در مطالعات ژانری به‌ویژه از منظر مطالعات فرهنگی، به تاریخمندی در شکل‌گیری و تحولات کمدی و ژانر کمدی نگاه کنیم...

دقیقاً همینطور است. ژانرها در گذر زمان تغییر می‌کنند و متناسب با تحولات و ویژگی‌های زمانه در شمایل تازه‌ای بازتولید می‌شوند. مثلاً در ژانر وسترن، فیلم‌هایی که الان تولید می‌شوند خیلی فضای متفاوتی از وسترن‌های دهه‌های ۳۰ و ۴۰ دارد.  هم ذائقه‌ها تغییر می‌کند، هم جامعه و بالطبع انسان‌ها و این بر ژانر تاثیر می‌گذارد، اما این به این معنا نیست که بگوییم چون ذائقه تغییر کرده، پس آن را باید معیار قرار داد یا ژانر تماماً به ذائقه مخاطب وابسته است. آنچه ضروری است، التزام به عناصر ژانر و نوآوری در آن باتوجه به تغییر و تحولات اجتماعی و فرهنگی و ذائقه مخاطب است.

 

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین