آزمونی دیگر برای شورای امنیت
پس از جنگ جهانی اول که کشورهای پیروز برای جلوگیری از جنگهای ویرانگر دیگر «جامعه ملل» را تشکیل دادند، خیلی زود معلوم شد که آن نهاد کارایی لازم را برای جلوگیری از جنگ و تامین صلح نداشت. یکی از علل شکست آن نیز بیتوجهی به واقعیتهای بینالمللی بود. در نتیجه قادر به جلوگیری از جنگ ویرانگر جهانی دوم نشد. این بار پس از جنگ قدرتهای پیروز سعی کردند از شکست جامعه ملل درس بگیرند لذا سازمان ملل متحد را تأسیس کردند و رکن مهم آن شورای امنیت این سازمان است که برخلاف گذشته سعی کردند با پذیرش حق وتو برای پنج قدرت برتر از شکست شورا جلوگیری کنند.
در واقع، به نحو دیگری کوشیدند که منویات قدرتهای برتر را به رسمیت بشناسند، بهعبارت دیگر، برقراری صلح جهانی به قیمت تامین منافع قدرتهای برتر. طبق ماده ۲۴ منشور سازمان ملل، شورای امنیت از طرف تمامی اعضای سازمان ملل، مسئول اصلی حفظ صلح و امنیت بینالمللی است و باید در اجرای این وظایف طبق اهداف و اصول ملل متحد عمل کند. بر این اساس چند وظیفه جزئیتر برای این شورا در نظر گرفته شده از جمله: مسئول اولیّه حفظ صلح و امنیت بینالمللی؛ و نیز توصیه روشهای مسالمتآمیز حل و فصل اختلافات بینالمللی.
واقعیت این است که اصل پذیرش حق وتو به منزله نهادینه کردن نابرابری حقوقی بود و تاکنون نیز مانع جنگ نشده است. آنچه که مانع جنگ جهانی سوم شده، توازن وحشت ناشی از تسلیحات ویرانگر اتمی است. علت نیز در فقدان بیطرفی حتی نسبی شورای امنیت نسبت به منافع اعضای دائمی بهویژه ایالات متحده است. به همین دلیل شاهد آن بودهایم که عملکردهای این شورا برخلاف وظایف تعیینشده نهتنها به تامین صلح منجر نشد بلکه برعکس در موارد فراوانی جنگ را تشدید هم کرده است. شواهد فراوان در اثبات این ادعا وجود دارد که آخرین آنها، سکوت در برابر جنایات اسرائیل در حمله به غزه است که قطعنامههای آن با وتوی غرب و بهویژه آمریکاییها مواجه شد و قطعنامه اخیر هم گرچه ضعیف بود ولی حتی همان را هم آمریکا غیرالزامآور دانسته و از این طریق جنایات اسرائیل را تداوم بخشیدند.
این تجربه برای ایران تاکنون چندبار تکرار شده است. در جنگ تحمیلی دستور عقبنشینی را به عراق بهعنوان آغازگر جنگ ندادند تا جنگ در همان آغاز متوقف شود. هنگامی به صدور قطعنامه ۵۹۸ رسیدند که در عمل توان چندانی برای طرفین و بهویژه عراق برای ادامه جنگ نمانده بود. دومین بار نیز در ماجرای حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق شاهد چنین رفتاری بودیم. اگر این شورا به وظیفه خود در جهت حفظ صلح و جلوگیری از جنگ عمل میکرد بهطور قطع باید اسرائیل را محکوم مینمود. شاید در این صورت نیازی به پاسخ دادن از سوی ایران نمیبود ولی با عبور از کنار این حمله تجاوزکارانه؛ دانسته یا نادانسته راهی جز پاسخ متقابل برای ایران نگذاشتند و در نتیجه حملات صبح یکشنبه پاسخی بود به این اقدامات ناقض امنیت و صلح در منطقه.
اکنون نیز فرصت جدیدی برای این شورا پیشآمده و اگر این بار هم طرف ایالات متحده و اسرائیل گرفته شود و بهجای محکوم کردن متجاوز، اقدام به محکومیت طرف دفاعکننده شود و از اتخاذ موضعی متوازن دوری کند و زمینه و مشروعیتی را برای اقدام احتمالی اسرائیل فراهم نماید، در این صورت باید گفت که این شورا در نقطه مقابل وظایف ذاتی خود در حرکت است. قاعدتاً تا پایان جلسه امروز شورا باید منتظر بود و دید که شورای امنیت بهطور نسبی هم که باشد، از این آزمون جدید آیا موفق بیرون خواهد آمد یا همچنان بر مدار گذشته حرکت کرده و مشوق ناامنی و جنگ در منطقه خواهد بود.